متجاوز را «انتخاب» نمی‌کنند!

ایرج مصداقى

هربار که موسم «انتخابات» در جمهوری اسلامی فرا می‌رسد با توجیهات گوناگونی از سوی افراد و گروه‌‌های سیاسی برای شرکت در انتخابات روبرو می‌شویم. در هر دوره دستگاه اطلاعاتی و تبلیغاتی رژیم نیز پایه‌های یک بحث نظری را فراهم می‌کند. بحثی که علی‌الظاهر منطقی است. به خاطر سرخوردگی‌های اجتماعی و سیاسی و حاکم شدن جو تسلیم، بسیاری از نیروهای فعال اجتماعی اعم از زنان، دانشجویان و کارگران نیز چهارچوب بحث را پذیرفته و در ارتباط با چگونگی اجرایی کردن آن گفتگو می‌کنند. تأکید عمده‌ی این بحث نظری روی موارد زیر است:

۱- شرکت در انتخابات، حضور فعال برای تصمیم‌گیری نسبت به سرنوشت کشور است.

۲- بین بد و بدتر شرط عقل حکم می‌کند که بد را بپذیریم. برای جلوگیری از حاکم شدن احمدی‌نژاد، به موسوی و یا کروبی رأی دهیم.

۳-  اصلاحات و حرکت گام به گام گزینه‌ی کم هزینه و منطقی پیش روی ماست. 

 

قصد من در این نوشته تعیین تکلیف کردن برای مردم و نیروهای فعال اجتماعی نیست بلکه احساس و نظر خودم را به عنوان کسی که مورد پرسش قرار گرفته و می‌گیرد بیان می‌کنم. اتفاقاً من هم می‌خواهم از این طریق در تصمیم گیری نسبت به سرنوشت کشورم فعالانه شرکت کنم.

 

به نظر من برای ارزیابی هر موضع‌گیری و یا خط سیاسی‌ای بایستی هر از چندگاهی نگاهی به مسیر طی شده انداخت و میزان موفقیت و پیشرفت خط و یا تاکتیک مورد نظر را ارزیابی کرد.

 

من هم مثل هر انسان منطقی که از کمی هوش بهره برده باشد اصلاحات واقعی و حرکت کم‌هزینه را نسبت به گزینه‌های دیگر ترجیح می‌دهم. دوست دارم خواسته‌هایم را در صندوق رأی جستجو کنم. علاقمندم که با شرکت در یک انتخابات و دادن یک رأی در تصمیم‌‌گیری برای سرنوشت خود و جامعه‌ام شرکت کنم. اما همه‌ی این‌‌ها در گرو این است که آیا این مشارکت تأثیر مثبتی هم دارد یا خیر؟ نتیجه‌بخش است یا نه؟

 

فراموش نکرده‌ایم که شعار «اصلاحات» ۱۲ سال پیش و با کاندیداتوری سید محمد خاتمی در انتخابات ششمین دوره ریاست جمهوری آغاز شد. شور وشوق بسیاری را نیز موجب شد که هنوز آن را به خاطر داریم. آن‌ روزها حرف از آزادی‌های اجتماعی، «جامعه مدنی»، «فضای بازی سیاسی» «نسیم اصلاحات» و «گفتگوی تمدن‌ها» بود.

 

پس از گذشت چهار سال از شروع «اصلاحات» و در دست داشتن دو قوه مجریه و مقننه توسط اصلاح‌طلبان، و بهره مندی از فضای مطبوعاتی کشور، وقتی که انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری آغاز شد، این‌بار شعارهای انتخاباتی نسبت به ۴ سال قبل عقب تر رفته بودند و سطح خواسته‌ها به شدت کاهش پیدا کرده بود.

 

این بار به جای جامعه‌ی مدنی، «جامعه‌النبی» و «جامعه مدنی اسلامی» آمده بود و به جای آزادی‌های اجتماعی و … «ارزش‌های اسلامی»؛ وقتی هم که خاتمی ریاست جمهوری را ترک می‌‌کرد به طور رسمی اعلام کرد که ریاست‌جمهوری در واقع «تدارکات‌چی» رهبری است. او همچنین تلاش برای تغییر قانون اساسی را هم «خیانت» نامید.

هنوز فراموش نکرده‌ایم که معین کاندیدای اصلی «اصلاح‌طلب‌» ها در انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری با حکم حکومتی ولی فقیه امکان رقابت یافت.

امروز که قرار است دوباره در بهترین شکل با حضور گسترده‌ی مردم، «اصلاح‌طلب‌» هایی از نوع کروبی و موسوی به قدرت برسند، شعار انتخاباتی، با یک درجه عقب‌گرد نسبت به «جامعه مدنی  اسلامی» و … به دنبال کردن «خط امام» و «اصلاح طلبی اصولگرایانه» که پیش‌تر خامنه‌ای آن را مطرح کرده بود تبدیل شده است.

آن روزها شعار اصلی دانشجویان «توپ، تانک، بسیجی» دیگر اثر ندارد بود و امروز کروبی خود را از دهه‌ی ۴۰ خورشیدی «بسیجی» معرفی می‌کند و موسوی در مقابل این شعار رسماً‌ موضع‌گیری کرده و می‌‌گوید:

«من به بسیج علاقه دارم، این شعارها به من بر می‌خورد»

 

البته یک چیزی در ۱۲ سال گذشته فرق نکرده موسوی مانند سلف خود خاتمی همچنان با مطرح شدن طرح تغییر قانون اساسی هم مخالف است.

۱۲ سال پیش خاتمی با شعار «ایران برای ایرانیان» مبارزه انتخاباتی خود را شروع کرد و امروز در اثر پیشرفت «اصلاحات» موسوی با شعار «یا زهرا» و دست بند و شال و روسری و موج سبز و در حالی که احساس می‌کند پرچم «اهل بیت» را به دوش می‌کشد، پس از دیدار با خامنه‌ای و کسب اجازه از او به میدان آمده و قبل از شروع سفرهای انتخاباتی‌اش به دیدار مراجع تقلید می‌رود و حمایت آن‌ها را کسب می‌کند.

 

کروبی تا آن جا پیش می‌رود که اعضای جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی را «ساختار شکن» و در پی «براندازی» نظام معرفی می‌کند! یعنی در چارچوب اصلاح‌طلبی او اعضای مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی هم نمی‌‌گنجند. از همین‌جا معلوم است که حد و حدود و محصول این اصلاح‌طلبی چه خواهد بود.

آیا کسانی که این طریق را برای «اصلاح» جامعه تبلیغ می‌کنند تضمین می‌دهند که چهار سال بعد به کمتر از این رضایت ندهند؟

 

۱۲ سال پیش حرف از آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و پیشرفت و رسیدن به قافله تمدن و … بود. امروز حرف از این است ک