چشم در چشم نگارم که شدم لحظه شکفت‎

چشم در چشم نگارم که شدم لحظه شکفت‎


در جهان عاشقی بوس صنم ارزش داشت

دل و دلتنگی و سودا و غمم ارزش داشت

سر بازار کسی دلبر و دل را نفروخت

دل معشوق و طوفان تبم ارزش داشت

چشم در چشم نگارم که شدم لحظه شکفت

شاعری گفت که این حال خوشم ارزش داشت

منتظر میشدم و عاشق هر لحظهء او

انتظار تب و دیدار شبم ارزش داشت

کس نمی برد دلت را به لب چشمهء خشک

خوردن جرعهء آبی ز کفم ارزش داشت

نقش میخانه و آن مستی ناب نایاب

همه در پرتو اشعار خوشم ارزش داشت

اخگر آمد که بپرسد دل تنگ غزلم چونان شد

دید آنجا همه چی جز غزلم ارزش داشت

نوید اخگر

۵ ماه می سال ۲۰۲۰ میلادی سوئد استکهلم

غزل شماره ۵۵