نکاتی پیرامون انتشار تصاویر ناصر رزازی با جلالی زاده , چرا ناصر رزازی؟

نکاتی پیرامون انتشار تصاویر ناصر رزازی با جلالی زاده
چرا ناصر رزازی؟

آکام بسیم
چندی پیش جلال جلالی زاده از عناصر بدنام و شناخته شده اصلاح طلبان حکومتی و نماینده شورای اسلامی شهر سنندج در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰  در کردستان عکسهایی را از دیدار خود با ناصر رزازی منتشر نموده که شباهت بسیاری به افشای مذاکرات چهار حزب ناسیونالیستی در کردستان (دو شاخه زحمتکشان و دو حزب دمکرات) در سال گذشته توسط خود جمهوری اسلامی است. به خاطر در هم تنیدن مبارزات اقشار و طبقات و گروههای مختلف در ایران و کردستان هر پدیده ای در کردستان و عملکرد هر فردی در کردستان به پدیده های عمومی در جامعه ایران و تاریخ این کشور مربوط است. اگر جمهوری اسلامی طرحی سرکوبگرانه در دست داشته باشد ابتدا این امر را در کردستان محک می زند و بعد آن را در سطح سراسری به عمل درمی آورد. این تنها نمونه ای از این دست است. به همین دلیل بایستی ریشه های چنین دیدارهایی را در بطن این شرایط و توازن قوا و نیروهای درگیر در آن جست.
از طرف دیگر, جمهوری اسلامی بنا به ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه اش تاریخا نشان داده است که از به کارگیری هر گونه حربه (ولو غیره انسانی) علیه مخالفین اش دریغ نمی کند. این رژیم در قریب به ۴۰ سال عمر ننگین اش نشان داده است که از ترور مخالفینش بر سر میز مذاکره تا لو دادن جریان مذاکرات اش با احزاب خالفش و بدنام کردن شخصیت های هنری و معروف دریغ نمی کند. ترور عبدالرحمان قاسملو در روز ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۸ بر سر میز مذاکره با رژیم و افشای جریان مذاکرات با احزاب مخالف اش تنها نمونه هایی از این دست هستند. رژیم جمهوری اسلامی درطول ۴۰ دهه گذشته نشان داده است که هر عمل شنیعی از دست اش برمی آید. این امر در ذات این رژیم نهفته است. رژیم اسلامی از همان روزهای اول به قدرت رسیدنش پایه های حکومتش را بر روی زور و سرکوب بنا ساخت.
از سوی دیگر بایستی این اقدامات را در بطن شرایطی جست و جو کرد که رژیم اسلامی بر سر اکثریت کارگر و زحمتکش در ایران و کردستان تحمیل کرده است. جمهوری اسلامی از لحاظ بین المللی در انزوا قرار گرفته است و در بحران اقتصادی عمیقی گریبانگیر است و راه چاره ای برای برونفرت از این بحران ندارد. رژیم بدین شیوه شراط مشقت باری را برای توده های کارگر و زحمتکش و مردم آزادیخواه ایران فراهم آورده است. بحران های اقتصادی اش را بر سر مردم کارگر و زحمتکش سرشکن می کند. همین امر نفرت و بیزاری توده ای عظیمی را در درون اکثریت جامعه ایران و بالاخص کردستان علیه رژیم را روز به روز دامنه دارتر کرده است.
افزایش کمی و کیفی خیزشهای توده ای علیه حکومتگران مفت خور و بی کفایت معیار مناسبی از این دست است. اگر در گذشته فاصله خیزشهای توده ای علیه رژیم یک دهه بود امروزه هر دو سال یک بار قیام های مردمی گریبان دولتمردانش را می گیرد. وسعت این خیزشها نیز هر بار دامنه دارتر و ساختارشکنانه تر می شود. اعتراضات سال گذشته علیه گرانی بنزین تنها نمونه ای از این خیزشهاست که پایه و اساس رژیم را نشان گرفته بود. مضافا, این مبارزات تنها به نقطه عطفهای تاریخی نظیر اعتراضات سراسری علیه بنزین محدود نمی شود. روزانه شاهد افزایش اعتصابات و اعتراضات کارگری در گوشه و کنار ایران هستیم. این اعتراضات و اعتصابات نیز در چند سال گذشته دامنه دارتر و وسیع تر شده است.
اگر رژیم فشارهای بین المللی را بر سر مردم کارگر و زحمتکش در ایران سرشکن می کند, این فشارها را در کردستان در دامنه وسیعتری در پیش می گیرد. رژیم جمهوری اسلامی در سالهای گذشته, هر دور تازه ای از سرکوب و اعدام و بگیر و ببند را ابتدا در کردستان به محک آزمایش قرار داده است. خوشبختانه در یکی دو دهه گذشته این اقدامات برای جمهوری اسلامی هزینه هنگفتی در کردستان در پی داشته است. کشتار وحشیانه شوانه سید قادر در ۱۴ تیرماه سال ۱۳۸۴, اعتصاب عمومی شکوهمندانه ۱۶ مرداد را به دنبال داشت. اعدام فرزاد کمانگر, معلم زندانی و همبندیهایش ازجمله علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم‌هولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین در روز ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹, اعتصاب باشکوه ۲۳ اردیبهشت را به همراه داشت. این تنها نمونه هایی از هزینه های گذافی است که رژیم جمهوری اسلامی به خاطر پیشبرد سیاست های سرکوبگرانه و ضد انسانی اش در کردستان متحمل شده است.
تمامی فاکتورهای مذکور اعتبار و نفوذ جمهوری اسلامی را روز به روز در درون جامعه ایران کمرنگتر ساخته است. رژیم حتی نمی تواند بر روی قشرهایی تکیه کند که روزگاری به جریانات باصطلاح اصلاح طلب امید داشتند و به این اعتبار به پای صندوق رای می رفتند. این توهمات هر روز بیشتر دیروز زدوده شده است. نمایش بی رونق انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در ایران و بالاخص در کردستان بی اعتباری روز افزون این رژیم را به نمایش می گذارد. رژیم جمهوری اسلامی در چند سال گذشته با تمامی جناح هایش پاسخی به خواست های حق طلبانه اقشار و طبقات پایین جامعه و مردم آزادیخواه و برابری طلب در جامعه ایران و کردستا ندارد.
اگر پدیده های درون جامعه کردستان به پدیدهای سراسری در سطح ایران گره خرده و مرتبط است. پدیده های درون جامعه کردستان نیز در هم تنیده است. موضع و جهتگیری این یا آن حزب و جریان سیاسی, این یا آن شخصیت هنری با شرایط مبارزه در درون کردستان مرتبط بود و تاثیر خود را بر آن می گذارد. دیدار شخصیت معروفی نظیر ناصر رزازی نیز در بطن چنین شرایطی رخ داده است. در همان حال خود نیز از این شرایط تاثیر می پذیرد. واکنش هیستریک آقای ناصر رزازی به این امر و به سخره گرفتن این امر بر روی شبکه های اجتماعی آقای رزازی را به واکنش وادار ساخت.
آقای رزازی در نوشته ای اعلام می دارد:
من به عنوان یک هنرمند معروف در کردستان و در سطح جهان روزانه با دهها تن عکس میگیرم و این عکس ها نیز در جاههای مختلفی منتشر می شود. خیلی وقتها هیچ شناختی از این افراد ندارم و تنها به دلیل ابراز عشق وی نسبت به خواننده ای که به مدت ۵۰ سال مبارزه کرده است, این عکس ها از من گرفته می شود. وقتی من با این دو تن عکس گرفتم و آن ها نیز محل را ترک کردند, از رزگار , پسر خواهرم , پرسیدم این افراد چه کسانی بودند. وی نیز در جواب گفت: دایی عزیزم ! او آقای جلالی زاده بود.
وی همچنین اذعان کرده است که این تصویر ۶ سال پیش و در رستوران یاقووت یا هوتل البرز در سلیمانیه گرفته شده است و بعد از مدت طولانی ای توسط آقای جلالی زاده بر روی اینترنت انتشار است (نوشته کوتاه ناصر رزازی در این مورد).
این امر واضح است که آقای ناصر رزازی روزانه به اعتبار معروفیت اش به عنوان یک خواننده کرد با افراد بسیاری عکس یادگاری می گیرد و بسیاری از این مردم را نیز نمی شناسد. این امر واقعی و قابل درک است. کسی وی را بدین خاطر مورد سخره نمی گیرد. ولی کسی که با آقای ناسر رزازی عکس گرفته است حداقل به اندازه آقای رزازی شناخته شده است. بسیاری از مردم کردستان , جلال جلالی زاده و آقای ادب و سهرابی را به خاطر خوشخدمتیشان به رژیم جمهوری اسلامی خوب می شناسند. آقای رزازی نیز بایستی وی را خود شناخته باشد که خود را به عنوان یک هنرمند و سیاستمدار کرد در مدیا معرفی می کند. ایشان چگونه سیاستمداری هستند که چنین شارلاتانی را نمی شناسد. محلی نیز که آقای رزازی با وی عکس گرفته است یک هوتل و مکان معروفی است. به همین دلیل , تصادفی بودن این امر بسیار دور از انتظار است.
مضافا , در چند سال گذشته اتفاقات بسیاری در کردستان رخ داده که با این اتفاق مبارک شبیه است.بازگشت مظهر خالقی, یکی از خوانندگان معروف که روز ۱۰ تیرماه سال گذشته (۱۳۹۸) خود را همراه هیتی از مقامات اقلیم کردستان تسلیم فرمانداری مریوان کرد و دیدارهای آقای رزازی با نمایندگان اصلاح طلبان حکومتی در شهر سلیمانیه در اقلیم کردستان نمی تواند دو پدیده جدا از هم باشد.
این امر در ادامه همان گرایش سازشکارانه احزاب ناسیونالیست در کردستان در پیشبرد بده بستان با رژیم جنایتکار اسلامی می باشد. همگان به یاد داریم که سیاستمداران پشتیبان آقای رزازی , روزگاری مردم کردستان را به شرکت در نمایش انتخابات جمهوری اسلامی ترغیب می کند. حزب دمکرات کردستان دو سال پیش حتی با وجود امضای اطلاعیه مشترک احزاب کردستان مبنی بر عدم شرکت مردم کردستان در نمایش انتخابات رژیم به شیوه ای دوفاکتو مردم را به شرکت در این مضحکه ترغیب می کردند (مصاحبه آقای خالد عزیز , دبیر وقت حزب دمکرات کردستان ببا شبکه رودوا). جریان موسوم به زحمتکشان , به دلیل توهم به همین جریان اصلاح طلب در سال ۲۰۰۰  از کومه له مادر (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) انشعاب کردند. دیدارهای مخفی آقای مهتدی با ماموران درجه چندم اداره اطلاعات بعد از جدایی نیز برکسی پوشیده نیست. جمهوری اسلامی خود سال گذشته دیدارهای نمایندگان دو شاخه حزب دمکرات (حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران) و دو شاخه سازمان زحمتکشان (سازمان زحمتکشان کردستان و سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران) با نمایندگان درجه چندم خود در کشور نروژ را افشا ساخت. کار به جایی رسید که این احزاب حتی این عمل سازشکارانه را نتوانستند مخفی کنند و به شیوه دوفاکتو مذاکراتشان را با نمایندگان درجه چندم رژیم تایید کردند.
بنا بر این , ارتباطات آقای رزازی با نمایندگان اصلاح طلبان حکومتی بخشی از این گرایش تسلیم طلبانه احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان را تشکیل می دهد. این گرایش بر طبل سازش و بده بستان با رژیم جنایتکار اسلامی می کوبد.
تاریخ قریب به ۴۰ سال حکومت سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در ایران و کردستان نشان داده است که این رژیم با زبان دیپلوماتیک این یا آن سیاستمدار یا خواننده معروف در کردستان به پای میز مزاکره نمی نشیند. آنچه بر سر میز مزاکره تعیین کننده است توازن قواست. و توازن قوا در شرایط کنونی در حدی نیست که جمهوری اسلامی را بر سر میز مذاکره وادار به عقب نشینی کرد. این درست است که جمهوری اسلامی با بحران اقتصادی, سیاسی و بین المللی عمیقی گریبانگیر است. ولی هنوز نیروهای سرکوبگرش در کردستان خیمه زده اند. پاسخ هر گونه فعالیت سیاسی و مدنی را با زندان و شکنجه و ارعاب می دهد. هنوز جوانان این سرزمین را به بهانه گوناگون به پای چوبه دار می برد. در چند سال گذشته کردستان را بیشتر از گذشته میلیتاریزه کرده است.
در شرایطی که رژیم خون مردم کردستان را در شیشه کرده است, در شرایطی که رژیم پاسخ اعتراضات حق طلبانه توده های مردم کارگر و زحمتکش در خیابان های کردستان علیه بدتر شدن شرایط زیستشان با آتش و خون جواب می گیرد, در شرایطی که دور تازه ای از اعدامها را در زندانهای کردستان آغاز کرده است, سازش و تسلیم شدن چه دستاوردی برای مردم کارگر و زحمتکش به همراه خواهد داشت؟ چنین اقدامات نامسولانه ای توسط هر فرد و جریانی که باشد کاملا با منافع مردم کارگر و زحمتکش در کردستان در تضاد است و هیچ ربطی به مبارزه برحق و انقلابی در کردستان ندارد.
رژیم با این اقدامات تنها در صدد بدنام کردن شخصیت هایی نظیر ناصر رزازی و مظهر خالقی احزاب دمکرات و شاخه های مختلف زحمتکشان است.
آقای رزازی چه جوابی به خانواده های تودهای کارگر و زحمتکش کردستان و بالاخص خانوادهای جانباختگان و زخمیهای قیام آبان ماه دارد که با شارلاتانی چون جلال جلالی زاده عکس گرفته است.
آقای رزازی حتی جسارت آن را ندارد که از خود به خاطر این امر انتقاد می کند. وی این موضوع را حتی انکار نمی کند و به سرهم بندی سخنانی زرق و برقدار بسنده می کند.
,
آقای رزازی!
بسیارند هنرمندان و نویسندگانی که حتی در زیر شدیدترین خفقان و سرکوب در برابر ظالمان و ستمگران سر خم نمی کنند. احمد شاملو, شاعر معروف ایرانی, و شیرکو بیکس, شاعر خوشنام کرد, از انسان های شریف و مبارزی بودند که هرگز در برابر ستمگران زانو فرود نیاوردند. آن های صدای توده های رنج دیده بودند ولی شما بدینگونه نشان دادید که صدای سرمایه داران و بروکرات های کردستان نظیر جلالی زاده, ادب و سهرابی هستید که در کردستان به غیر خوشخدمتی جمهوری اسلامی هیچ دست آورد دیگری به ارمغان نیاوردند.
شما از معروفیت خود در جامعه کردستان سخن می گویید. معروفیت شما مدیون سرودهای انقلابی و شعرهای شاعران معروفی نظیر شیرکو بیکس هستید. شما با گومه شین و دلالو هستید. اگر این ها را از شما بگیرند تنها شخصیتی به مانند عزیز ویسی از شما باقی می ماند.