بلوک سوسیالیستی، هسته های سوسیالیستی، تشکل دموکراتیک توده ای

بلوک سوسیالیستی، هسته های سوسیالیستی، تشکل دموکراتیک توده ای


رفقا؛

چندی پیش در بحث بین گرایش سوسیالیستی «سازمان کارگران انقلابی ایران» و «سازمان راه کارگر» دو مقاله بطور متناوب منتشر شد. مقاله نخست از رفیق حشمت محسنی نوشته شد:

https://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1063&Id=959

و متعاقب مقاله فوق مقاله رفیق بهروز فراهانی نوشته شد:

https://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1063&Id=960

جوهر این دو مقاله به درک من، یکی تاکید بر لزوم تشکیل «جبهه متحد توده ای» و دیگری لزوم تشکیل «بلوک سوسیالیستی» ست. در نوشته قبل توضیح دادم و مجددا تکرار می کنم که من ِنوعی با هر دو این پروژه ها موافق هستیم اما، اما بشرطها و شروطها!

بلوک سوسیالیستی آری اما:

نخست اینکه سنگ های بزرگ برنداریم چه همچون ۴۱ سال گذشته نتیجه اش تنها نزدن است. در عمل دلیل اصلی ناموفق بودن پیشبرد پروژه های درستِ؛ از جمله «جبهه متحد توده ای» و «بلوک سوسیالیستی»؛ در ۴۱ سال گذشته، نخست این است که خود پروژه دهندگان حاضر به پذیرش بهای لازم و عواقب پیشنهاد درست خود در عمل و در راستای زمینی کردن پروژه های لازم و ممکن خود نیستند.

قبل از هر چیز به این دو رفیق باید یادآروی کرد که بحث هر دوی شما درست است و از قضا درو روی یک سکه است. اما هنمچنین شایسته است گفته شود رفقا شما کشف تاریخی نکرده اید. مساله «جبهه متحد کارگری» و بقول شما «بلوک سوسیالیستی» که با تحلیل مشخص امروز ایران، بایستی برای آن بکوشیم تا جایی که من اطلاع دارم، حداقل به دستورات انترناسیونال سه باز می گردد. «جبهه متحد توده ای» پیشنهادی رفیق حشمت هم تا جایی که من اطلاع دارم وظیفه کمونیست ها در حمایت و دخالت در جنبش های دموکراتیک و تحکیم و تقویت دموکراسی رادیکالیسم در تشکل و جبهه دموکراتیک، به دوران آغاز کمونیسم مدرن و مانیفست کمونیست بازمی گردد.

پس چگونه است که در چنین شرایطی این دو رفیق مجددا به طرح این مسایل می پردازند؟

پاسخ این سوال را من به این گونه می دهم، هر دو رفیق بدرستی احساس می کنند که از یکطرف توده های میلیونی در ایران از از حاکمیت مذهبی برآمده از انقلاب بهمن ماه سر خورده اند و از دیگر سو از تشکل های سیاسی مدعی «رهبری» توده ها دل بریده اند. بعبارتی هم حاکمیت مذهبی و هم این گونه تشکل های مدعی رهبری توده ها، در عمل شکست خورده اند و سیاست هایی که در حدّ شعر و شعار از جمله مبارزه «ضدّ امپریالیستی» و یا ایجاد «کانون های شورشی» در فضا پخش و پراکنده اند به ایجاد «هژمونی» نیانجامیده است!

نویسنده از بابت شکست دو طرف؛ در قدرت و جویای قدرت؛ هم متاسفم و هم خوشحال!

این احساس دوگانه از این بابت است که هژمونی «شش سازمان» غیر هم سنخ بازمانده از ۲۰ + چند تشکل، برای آینده ملل ساکن ایران بمعنای دقیق کلمه خطرناک است. برخی از این سازمان ها، هیچ وقعی برای حقوق اولیه انسان ها بویژه مساوات کامل حقوق شهروندی، قایل نیستند. بطور مثال حداقل یک جریان این مجموعه هنوز بطور رسمی لغو فوری و جهانشمول حکم اعدام را نمی پذیرد و بدنبال ایجاد «کانون های شورشی» ست!

همین امروز که این شش سازمان هنوز با کسب قدرت سیاسی سال های نوری فاصله دارند، در صفحه تلگرامی «گفتمان سوسیالیستی»، بجای بحث با دیگر سوسیالیست ها، با برسمیّت نشناختن دیگران، بین خود مشغول جدل های قرن گذشته هستند! همچون تنیس بازانی که من ِنوعی را تماشاچی و کف زن می بینند!

حال اگر بفرض محال این نوع شخصیت های حقیقی و حقوقی در فردای ایران هژمونی بیابند، با دگراندیشان و بویژه کمونیست ها چه خواهند کرد؟

نه رفقا تجربه قرن گذشته و ایجاد یک بوروکراسی بنام حزب و قلع و قمع دیگران هرگز و در هیچ کجای جهان تکرار نخواهد شد!

گیریم من از بنیان در مورد این شش سازمان نا هم سنخ اشتباه کنم. بسیار خوب امثال من «مشتبه» را قابل بحث نمی بینید؛ هیچ مشکلی نیست؛ با «سازمان کارگران انقلابی ایران» و دیگر تشکل های کمونیستی که از ۲۰ + چند تشکل بخاطر ناروشنی مواضع شش سازمان در قبال دولت های ارتجاعی منطقه و امپریالیسم جهانی جدا شده اند و دیگر سوسیالیست های مستقل، مجددا به بحث عمومی و علنی نمی نشینید؟

چرا با تشکل های دیگر، امثال رفقای «آذرخش» و رفقای «گرایش سوسیالیسم انقلابی» و رفقای کوشنده «قدم اول برای ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر» و دیگر شخصیت های حقیقی و حقوقی سوسیالیستی، «گفتمان سوسیالیستی» را به شکل علنی سازمان نمی دهید؟

از نظر من کار امروز شما شبیه بازی کودکانه «چرا شش تا؟ پس چند تا؟» شده است!

چرا نه بقول فرانسوی ها که نمی پرسند نامت چیست و می گویند خود را چه می نامی، هرآنکس که خود را در حال مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز می داند، طرف بحث شما قرار نمی گیرد؟

رفقای شش سازمان؛

این شما و من نوعی نیستیم که با معیارهای جنگ سرد در قرن گذشته این و یا آن شخصیت حقیق و یا حقوقی را مورد قضاوت قرار می دهیم، ستاره دار می کنیم و یا ستاره هایش را پس می گیریم و به لیست اضافه و یا از لیست حذف می کنیم. یکبار این عمل نادرست را در دوران جنگ سرد در کنفدراسیون دانشجویی و زندان های شاه کردند و بعد از انقلاب هم با همین ادعای مدافع الکارگر شدن یکدیگر را چنین و چنان نامیدند و باعث تجزیه طبقه کارگر شدند و طبقه ای که مستقیما همه قدرت را در دست داشت را تجزیه کردند و کلّ ملل ساکن ایران را به این فلاکت ۴۱ ساله دچار کردند. آیا تجربه تجزیه طبقه کارگر مستقیماً در قدرت و فاجعه چهل و یکساله گذشته، برای توقف ستاره دار کردن این و یا آن سوسیالیست و یا تشکلی که خود را مبارز راه سوسیالیسم از همین امروز می داند برای ختم خودقاضی پنداری برخی رفقا کافی نیست؟

در گفتگو و عمل است که مشخص می شود چه کسی چقدر با تغییرات چرخ کبود چرخیده است و در کشاکش دهر، درکش از سوسیالیسم و تحلیلش از جهان خارج از ذهن چقدر زمینی ست. این در تقابل نظری و عمل اجتماعی مشترک است که مشخص می شود چه کسی سوسیالیست است و چه طرحی منطبق با شرایط واقعی هر جامعه است و قابل گسترش است. چنین «چیز»ی ست که با ایجاد همگرایی در میان سوسیالیست ها و با توجه به امن و رفاه نسبی ما در کشورهای میزبان از یک سو و انقلاب ارتباطات از دیگر سو، هم لازم است و هم در یک چشم بهم زدن ممکن است و هم بسیار مفید و کارساز و حتی بی خطر است!

مهم نیست نام این مجموعه ارتباطات را بلوک سوسیالیستی و یا فوروم سوسیالیستی و یا شبکه سوسیالیستی و یا هر «چیز» دیگر سوسیالیستی بکذاریم. مهم اینست که با برسمیت شناختن دیگر سوسیالیست ها و پذیرش کمونیست ها در میان جمع، شبکه ای برای گفتگو و تدوین وظایف عاجل پرولتاریا؛ آنهم چرا ملّی و نه جهانی؛ و حتی عمل میدانی، در تبعید ایجاد کنیم.

در فرصت های بعدی توضیح خواهم داد که این تمرکز نیرو و مبارزه با پراکندگی، همانقدر که در خارج از ایران لازم و ممکن و مفید است، برای داخل کشور غیرضروری و پُرهزینه و بویژه خطرناک است!

هسته های سوسیالیستی:

همانقدر که در خارج از کشور ایجاد نوعی شبکه علنی و تمرکز سوسیالیستی لازم و ممکن و مفید است چنین پروژه ای برای داخل کشور غیرضروری و پُرهزینه و حتی خطرناک است. اما درست برعکس، ایجاد هسته های مخفی سوسیالیستی چه در محیط کار بوسیله کارگران شاغل و چه در میان کارگران جویای کار در سطح جامعه، برای دخالت در مبارزات روزمرّه کارگران و دیگر اقشار فاقد سرمایه جامعه ایران، لازم و ممکن و کم هزینه و مفید است. بحث کمّ و کیف هسته های سوسیالیستی کم سر و صدا برای دخالت در مبارزات روزمره و گاه پر سر و صدای توده ها را بخاطر اهمیّت بحث «هسته های سوسیالیستی» به فرصتی دیگر می گذارم چه بسیار حساس و مفصّل است و در حوصله این مطلب مختصر نیست.

و اما جبهه دموکراتیک توده ای:

خُب حال برویم بر سر بحث درست رفیق حشمت در ایجاد یک جبهه دموکراتیک توده ای. این رفیق بدرستی بر ایجاد جبهه ای گسترده از همه نیروهایی که در ایران برای آزادی و استقلال و برابری و جدایی باورها از ساختار دولت و آموزش و قوانین می کوشند، می کوبد. اما رفیق جان این که چیز تازه ای نیست. من برای به روز شدن خاطرات شما یادآوری می کنم که در ۳و ۴ و ۵ سپتامبر ۲۰۰۴ نشستی برای ایجاد چنین جبهه ای مردمی در همین پاریس برگزار شد. در آن زمان که هنوز در سازمان کارگران انقلابی ایران انشعاب تشکیلاتی-انضباطی صورت نگرفته بود، اکثر رفقای سازمان کارگران انقلابی ایران امروز، در آن جلسه شرکت داشتند و حتی در «کمیسیون حلّ اختلاف ۱۲ + ۱» نفره، حداقل های اعلامیه جهانشمول حقوق بشر را تصحیح (بخوانید دخل و تصرّف) کردند و جمع چند صد نفره هم پذیرفت! اما رفقای راه کارگری حاضر در نشست موسس، با یک رای گیری نادرست از طرف رییس انتصابی جلسه (رییس انتخابی جلسه به رای مستقیم چند صد نفر، آقای ش.ق. بود که خودش و به رای خودش و بدون نظر چند صد نفر حاضر ریاست جلسه را به آقای ر. ا. واگزار کرد) و خارج از دستور نشست موسس، آنهم به اصرار و به اجبار رییس انتصابی جلسه، نشست موسس را ترک کردند!

در همین زمان در سازمان کارگران انقلابی ایران قبل از انشعاب، رفیقی بود که خیلی مدعی «خط کارگری» در سازمان بود و بعد از خروج نادرست رفقای حاضر در نشست موسس «جنبش جمهوریخواهان دموکرات ولاییک ایران» که حرکتی باز و عمومی و علتی و فراگیر است، در عکس العمل به رای گیری نادرست و بدنبال آن خروج نادرست رفقای راه کارگر حاضر در نشست موسس، مقاله ای نوشت ؛که متاسفانه تیتر آنرا فراموش کرده ام؛ با این مضمون که: چه انتظاری داشتید؟ این هم نتیجه نشست و برخاست شما با بورژوازی و خلاصه اینکه از اول بیخود رفتید و حال که نشست موسس را ترک کرده اید، در راه کارگر بنشینید سرجایتان!

تراژدی تاریخ است که همین رفیق در مشکلاتی که بر سر انتشار مقاله رفیقی دیگر در بخش دیدگاه های سایت مرکزی ایجاد می شود، جاخالی می دهد و خود را بطور کامل می کشد کنار و کارش امروز بجایی می رسد که سال گذشته، در سالگرد آغاز مشی مسلحانه در ایران می نویسد: «چگونه ۱۹ بر ۱۵ چیره شد»! گویی این رفیق به مریخ سفر کرده است و از مریخ برای من نوعی می نویسد! کدام چیرگی رفیق گرامی؟ کارگران و دیگر فاقدان سرمایه ایران، چهل و یکسال است که از چیرگی ۱۵ بر ۱۹ دارند رنج و عذاب می کشند و خون می دهند و این رفیق در امن و رفاه نسبی در تبعید، از پیروزی ۱۹ بر ۱۵ در سالگرد آغاز مشی مبارزه مسلحانه حماسه می سازد و دروغ می نویسد؟ این است ادعای مشی پرولتری و مرزبندی سیخکی با دیگر فاقدان تحت ستم سرمایه در تبعید و ایران و سراسر جهان؟ هیهات! این است منطق چپ روی که اینچنین به هپروت اعلی می غلطد. افسوس، آخر از کجا به کجا؟

بگذریم رفیق حشمت و دیگر رفقای هم نظر با این رفیق، از شعر و شعار های کلی و دور از واقعیّت برای ایران و کشورهای همسایه ایران دست برداریم و پا بر زمین بگذاریم. بیرون رفتن رفقای راه کارگر از نشست موسس جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لاییک ایران نادرست بود و لطمات جبران ناپذیری بر مبارزات دموکراتیک حداقل در خارج از کشور گذاشت و خلایی که شما در سازمان کارگران انقلابی ایران و دیگر تشکل های سوسیالیستی، در زمینه عدم کار دموکراتیک احساس می کنید، از نظر من واقعی ست.

خُب حرکت «جنبشی-شبکه ای» جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لاییک ایران، برغم خروج رفقای راه کارگر از نشست موسس؛ که نزدیک به نیمی از حاضرین و بسیاری دیگر از جامعه ایرانیان تبعیدی را نسبت به این حرکت مدرن و به روز و دموکراتیک و لاییک ناامید کرد؛ همچنان به حیات خود ادامه می دهد. رفیق حشمت و دیگر رفقایی که خلاء یک ظرف دموکراتیک؛ حداقل در تبعید؛ را احساس می کنید، چرا مجددا به این حرکت نمی پیوندید؟ رفیق حشمت چرا کوشش نمی کنید دیگر رفقای سازمانی تان که نشست را متوقف کردند، تا هیات رفع اخلاف ۱۲+۱ نفره تشکیل شود و بدنبال ۲۴ ساعت کار جمعی، و نشست موسس با پذیرش نظرات این رفقای شما مجددا به کار خود ادامه دهد را دعوت نمی کنید تا از خروج نادرست از نشست موسس جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لاییک ایران و تعطیل کار دموکراتیک در تبعید از خود انتقاد کنند و به این حرکت عمومی و علنی و فراگیرکه امروز بیش از همیشه به حضور دموکرات های انقلابی و انقلابیون دموکرات احتیاج دارد بپینوندید؟

و اما در مقاله مفید رفیق حشمت در زمینه فعالیت های دموکراتیک و در زمینه ایجاد یک جبهه دموکراتیک مردمی، از نظر من دو مورد نادرست هم وجود دارد. بازهم بخاطر طولانی شدن این مطلب از یک سو و از دیگر سو تمایلم برای پایان دادن به این مقاله با طرح سوال مشخص بالا، در مقاله ای دیگر به این دو مورد از نظر من نادرست خواهم پرداخت. تنها برای توجه و تعمق خوانندگان در مقاله رفیق حشمت به این مقولات که از نظر من نادرست هستند، اشاره می کن و تیتر دو امر از نظر خود نادرست را در زیر می اورم. به باور من درک رفیق حشمت در دو مورد:

– سازماندهی افقی لازم است، اما کافی نیست!

– مبارزه خشونت پرهیز لازم است، اما کافی نیست!

نادرست هستند. در پایان تاکید می کنم از نظر من مقاله رفیق حشمت در زمینه کار دموکراتیک هم در خارج از ایران و هم در داخل ایران برای فعالان شناخته شده، خیلی مفید است و پا بر زمین دارد و همچنین مقاله رفیق بهروز نیز در زمینه ایجاد همگرایی سوسیالیستی بشکل عمومی و علنی در خارج از ایران بسیار مفید است. امیدوارم این دو رفیق؛ با تجربه و توان ویژه ای که در هر دو سراغ دارم؛ در دو حوزه از فعالیت کمونیست ها که هریک بر یکی از این حوزه ها در مقالاتشان تاکید دارند ، در عمل و سازماندهی کوشا شوند و صرفاً به نوشتن مقالات اکتفا نکنند.

رفقا در ایجاد شبکه ای علنی و عمومی از سوسیالیست های در تبعید و هسته های سوسیالیستی مخفی در داخل ایران و جبهه ای دموکراتیک از کارگران و دیگر فاقدان سرمایه کوشا باشیم!

هادی میتروی، عصر کرونا، در تبعید

hadi. mitravi@yahoo.com