از علنیت تا حزب پشت پرده

“در طول زندگیم هیچگاه از کسانی که با نظر من موافق بودند، چیزی نیآموختم”

دنیای امروز دنیای سناریو سیاه ها است،

دنیایی است که سر آدم را میبرند و گوشتش را کباب می کنند

مقابله با چنین سناریویی بدون خنثی کردن آن امکان پذیر نیست

سناریو سفید خنثی کردن سناریوهای سیاه، توسط کارگران و زحمت کشان و تمامی آزادگان جهان است!

(از رفیقی در فیس بوک!)

“رهبری حزب کمونیست کارگری ایران” گفت و شنودی در کلن آلمان برگذار خواهد کرد، متن اطلاعیه بدین شکل است:

گفت و شنود با رهبران حزب کمونیست کارگری ایران / در شهر کلن آلمان

حمید تقوائی، مینا احدی، محمد آسنگران، اصغر کریمی / کلن: جمعه ٢٩ ژانویه ۲۰۱۰ ساعت ۶ عصر

(خط تاکید از من)

بله عزیزان ” تیم رهبری” مرکب از حمید تقوائی، اصغر کریمی و دو عضو دفتر سیاسی مقیم حزب در آلمان در کلن این هفته قرار است که با مردم علاقمند در آلمان ملاقات داشته باشند. مهمتر از این اما آنکه، مطمئنا پس و یا پیش از این جلسه نیز، جلسه ائی با کادرهای این حزب برگذار خواهند کرد!

البته وقتی کمی به تشکیلات حزب کمونیست کارگری ایران (و بخصوص به تشکیلات متلاشی شده آلمان حزب) آشنائی داشته باشید، متوجه خواهید شد که چرا “لیدر حزب” حمید تقوائی و رهبر همیشه دست دوم حزب، اصغر کریمی تصمیم گرفته اند بلافاصله پس از کنگره ناموفق ششم حزب کمونیست کارگری ایران در کلن جلسه گفت و شنود برگذار کنند!

رفقائی که چند تا پیراهن در تشکیلات این حزب پاره کرده اند، میدانند، چرا از نظر “رهبری حزب” برگذاری جلسه گفت و شنود بخصوص در آلمان (که البته جلسه اتمام حجت با کادرها! اسم با مسماع تری است) برگذار کنند؟ هرچند که اگر به تبلیغات دروغین این حزب باور کنید، متوجه نمیشوید، ضرورت این گفت و شنودها در خارج کشور دیگر در چیست؟ آنجور که “رهبری حزب” اعلام میکند: چند صد تشکل کارگری و هزاران تشکل غیر کارگری در ایران بفرمان “رهبری” قرار دارند و بقول حمید تقوائی “. . . شش سال (در یکی از سخنرانی هایش در کنگره پنجم حزب) است مملکت منتظر است که یکی بیآید انقلابش را رهبری کند . . .” (کتاب کنگره پنجم حزب کمونیست کارگری ایران اسناد و سخنرانی ها، صفحه ۶۶٫ حمید تقوائی) پرانتز از من. پس چرا در کلن؟ چرا نه در تهران؟ و یا دیگر جای ایران؟ چرا با بیست تا سی کادر حزبی در آلمان و آنهم پشت درهای بسته؟

و اما سئوال دیگر این است، چرا این صدها تشکل کارگری و هزاران نهاد “انسانی”یک بار لااقل توی ششماه گذشته نیامدند و در “مملکت” رهبری را بدست نگرفتند و تکلیف جمهوری اسلامی را یکسره نکردند؟ و یا لااقل در میان ملیونها تصویر ارسالی از سراسر “مملکت”، یکبار پرچم حزب انسانی ایشان را بالا نگرفتند و به جهانیان و از جمله به ما بی چشم و روها نشان نداند که این انقلاب تنها یک سند دارد آنهم قباله اش را به “رهبری” حزب انسانی حمید تقوائی داده اند؟

شاید در این مدت کوتاه  رهبری حزب کمونیست کارگری ایران متوجه شده است که مشگل انقلابی که هفت، هشت سال است منتظر رهبری حزب است، در چیست؟ حکومت کارگری(!؟) ، و یا آلترناتیو آن (حکومت انسانی!) و یا باز بودن زیاده از حد این حزب، برای اینکه حرفهایت را آزادانه بزنی و نظراتت را آزادانه بیان کنی! (آنطور که اصغر کریمی همیشه این شعارها را در جلسات کادری میدهد – که الحق و الانصاف آدم را یاد رئیس جمهور منتصب وقت خامنه ائی می اندازد که میگوید: کشور ما کشور آزادی است! هرکس که بخواهد، میتواند حرفش را بزند).

خوب کادرهای شریف این حزب میتوانند سئوال کنند که بحثهای علنیت این حزب کجا جارو شد و به فراموشی سپرده شد؟

چرا سایت دفتر سیاسی که ظرف مدت کمتر از ۲ هفته از آغاز زندگی اش به دستور “رهبر” تعطیل گردید؟ اگر بهانه تعطیلی سایتی که دامنه اختیاراتش اصلا در حوزه “رهبری” شما نبود و حواس کادرها را پرت میکرد، چرا ظرف مدت دو هفته بعد از تعطیلی سایت دفتر سیاسی، سایت جدل آنلاین را آکتیو کردید! این سایت دیگر مشغله آفرین برای کادرهای شریف شما نبود؟

– اصول سازمانی جدید چرا تصویب کردید؟ (مبنی بر اینکه هرکس اعتراضی دارد اول کادریش را پس دهد و بعد حرف اش را از طریق کانالهای تشکیلاتی بزند! (یعنی بفرماید خفه شوید!)  کانالهای تشکیلاتی کجا بودند؟ یعنی آخرش برسانید اعتراضتان را به دست اصغر کریمی، تا ایشان هم جواب تان را ندهد!

– داستان سایت روزنه و سانسوری که در آن براه انداختید چیست؟ حقیقتا سانسورچی های جمهوری اسلامی بایستی بیایند و از اینها سانسور کردن یاد بگیرند!

– پشت بلندگوی کنگره آمدنتان و دفاع از انتخاب کردن رفیقی در کمیته مرکزی در کدام سنت کمونیسم کارگری جای میگیرد؟ ملیجک بیشتر لازم دارید؟

و این مشتی است نمونه خروار!!

و یکبار دیگر حزبی که آرزو و امیال ملیونها انسان بود بخاطر مناسبات و تشکیلات غلط اش، قربانی آمال و کوته نظریهای جمعی کوتوله سیاسی گردید!

میخواهند با دیکتاتوری و مشتهای تشکیلاتی شان و مناسبات ارباب و رعیتی، و هم آغوشی با هرضد کارگری به قدرت برسند! آنهم در فرم مطبوع اش بتوانند در فلان دهات دور افتاده مسئولیت اداره برق را بعهده بگیرند!

کاشکی روزهای جدائی بخشی از کادرهای این حزب، بجای آنکه از فرط شعف بیرون راندن “راست” از حزب، دست راست و چپمان را اشتباه نمی گرفتیم، توجه میکردیم و میشنیدیم حمید تقوائی دارد چه میگوید!؟ و چه پلاتفرمی را روی میز این حزب گذاشته است؟ بعنوان مثال به این دو جمله او دقت کنید:

. . .  نیروهای تعیین کننده بشر است و نه رشد نیروهای مولده … (کتاب کنگره پنجم حزب کمونیست کارگری ایران اسناد و سخنرانی ها)

. . . جنبش سرنگونی نام غیردقیقی بود که منصور حکمت به مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی داد. . . . (همانجا)

. . .

جلسه گفت و شنود

همانطور که بالاتر گفتم، این جلسه آغاز یک سری نشستهائی است که دارودسته حمید تقوائی برای “روشن کردن تکلیف” کادرها برگذار میکنند! کادرهای این حزب یا بیعت میکنند و یا اسمشان میرود یک راست توی لیست سیاه و یا قرمز و یا مشابه! از این ببعد توی راهروها کسی با آنان نه تنها سلام و علیکم هم نخواهد کرد! بلکه بقول حمید تقوائی: بچه های آنان نیز با بچه های مخالفان بازی نخواهند کرد! یا تن میدهید به بازگشت به اتحاد مبارزان بیست سال پیش! و حکومت انسانی ابداعی امروز! و هم خوابه گی سیاسی با سلطنت طلبان و خط کامل روی طبقه کارگر! و یا نامحترمانه و محترمانه راههای بیرون را بشما نشان میدهند!

داستان آشکار است رفقا! میخواستم بنویسم: تصمیم با شماست ولی دیدم نه! تصمیم چندان زیادی هم با شما هم نیست! خیلی وقت است که تصمیم با شما نیست! سازمانی که تصمیم گیریش با اعضا و کادرهای اش نباشد، همانا بدرد ترک کردن میخورد! راه دیگرش این است برای خیانت به کمونیسم کارگری پول جمع نکنید! باور بفرمائید این گروه حاکم شده، برای تلویزیون محفلی شان احتیاج به پول دارند! شاهرگهای اینان را مسدود کنید تا مجبور شوند برگردند به کمونیسم کارگری یا خودشان راه بیرون را انتخاب کنند!

گوتنبرگ – سوئد

Email: nadersh1@yahoo.de

Facebook: nader sharifi

۲۰۱۰-۰۱-۲۶