کی می شود از دست هایمان نترسیم
صبح ام را خندان می کنی،
وقتی که در میانه ی جنگِ کرونا با انسان
برایم گل و مهربانی می فرستی.
کی می شود که بی زره و بی سِلاح،
درشهرهای جهان بگردیم،
از دست هایمان نترسیم،
و بر گونه های هم گل مهر بنشانیم.
کی می شود کلماتمان پشت نقاب گم نشود،
و چشم پوش ها برق نگاه ها مان را خاموش نکند.
کی می شود که دشمن از جهان مان رفته باشد،
و ما با هم بودن دوباره ی انسان را،
در میدان های آزادی جشن بگیریم.
——————–
شکوه میرزادگی
آوریل ۲۰۲۰