بر بستر یک سیستم بیمار , سرنگ نه ابزار شفا، وسیله مرگ است!

عطا خلقی

ata.kholghi@gmail.com
در وب گردی های شبانه ام به تیتری و مطلبی در سایت روزنامه سرمایه برخوردم که قسمت هایی از آنرا عیناً بازنویسی می کنم و حول و حوشش هم اشاراتی خواهم کرد:

«سال ها قبل عزیز به همراه یکی از دوستانش به نام محمد به صورت غیرقانونی اقدام به پخش داروهای سقط جنین در کشور می کردند، اما آذرماه ۸۵ عزیز از عمل خود پشیمان شده و با عذاب وجدانی که داشت تصمیم گرفت خود و همدستش را به پلیس معرفی کند.

با این اقدام عزیز و محمد دستگیر شده و به حبس محکوم شدند و پس از یک سال زندانی شدن در سال ۸۵ از زندان آزاد شدند. اما محمد که به خاطر اعتراف عزیز به زندان افتاده بود در این مدت فکر انتقامجویی از عزیز را در سر می پروراند تا آنکه بالاخره تصمیم گرفت با ویروس ایدز او را بکشد. محمد برای انجام این فکر خود، سرنگ آلوده به خون ایدز تهیه و به فردی به اسم صادق پولی پرداخت کرده و از او می خواهد سرنگ ها را به عزیز تزریق کند، صادق نیز با دنبال کردن عزیز در خیابان، در فرصتی مناسب دو سرنگ را به پاهای او تزریق کرده و فرار می کند. عزیز بعد از گذشت چندماه متوجه بیماری خود شده و با سرنگ هایی که از آن روز نگه داشته بود به پزشکی قانونی رفت. پزشکی قانونی با تایید اینکه عزیز مبتلا به ایدز شده است منبع انتقال آن را نیز سرنگ ها تشخیص داد.

با اثبات انتقال ایدز از طریق سرنگ آلوده، عزیز که پیش از این صادق را می شناخته است از وی شکایت می کند و با پیگیری ماموران صادق و محمد دستگیر می شوند. با توجه به اینکه عزیز فوت نکرده است، قانون مجازات اسلامی مبنی بر قتل عمد شامل پرونده او نمی شود به همین دلیل نیز عزیز به سراغ چند مرجع تقلید رفته و از آنها برای نامه ای امضا گرفته است. در این نامه آمده است: «اگر اقدام متهم منتهی به مرگ شخص شود متهم مستوجب قصاص به اتهام قتل عمد است.» در حال حاضر قاضی واحد اظهارنظر قرار کیفرخواست این متهم براساس ماده ۶۱۳ قانون مجازات اسلامی «شروع به قتل» را صادر کرده است.

براساس این ماده قانونی مجازات مواردی که شروع به قتل باشد شش ماه تا سه سال حبس است ولی مشخص نیست که عزیز در این شش ماه تا سه سال فوت خواهد کرد یا خیر تا حکم متهم تبدیل به قتل عمد شود.»

***

سناریو تلخی است! نه؟! سناریویی که تهدید مرگ بر زندگی سه انسان سایه ای بسیار تیره انداخته است. تهدیدی بسیار جدی، که مرگ اولین قربانی مرگ دومی و سومی را هم قطعی می کند.

این سناریو تلخ که کاراکترهای اصلی آن عزیز و محمد و صادق می باشند، اجزاء دیگری هم دارد که هر کدام جداگانه قابل بررسی اند. اجزایی که هر یک به تنهایی مقوله ای اجتماعی و موضوعی درخور بحث اند: «سقط جنین، بی اختیاری و بی ارادگی زن بر جسم و جان خویش، توزیع دارو بشکل قاچاق و خارج از موازین تأمین تندرستی و استانداردهای جا افتاده پزشکی، بیکاری و پیامدهایش، حس انتقامجویی، از خودبیگانگی انسان ها و عادی بودن اجیر شدن، سقوط انسانیت و روی آوری به آدم کشتن، نقش مذهب در تداوم دور و تسلسل آدم کشی، و…»

اگر چه مجال پرداختن یکجا به همه این مقولات نیست اما می شود بگونه ای رابطه تنگاتنگ همه آنها را تا حدودی نشان داد. این مقولات چنان بهم تنیده اند که جواب دادن به یکی از آنها می تواند پاسخی هم برای بقیه باشد.

مطلب را با این سوأل ادامه می دهم: عزیز و محمد چرا به بازار قاچاق دارو، آنهم داروی سقط جنین، روی آورده اند؟

واقعاً

اگر سیستم حکومتی از نوعی قرون وسطایی و ارتجاعی نبود و قوانینش از اسلام و شریعت برگرفته نمی شد،؟

اگرنگاه این سیستم حکومتی به زن از زاویه یک نظام زن ستیز مردسالار که کل موحودیت زن را مایملک مرد می داند نبود،؟

اگر جامعه بر پایه ای استوار بود که زن حرمتی داشت و از ابتدایی ترین حق انسانی اش برخوردار بود و بر تن و جان خویش اختیار کامل می داشت،؟

اگر دین و آئین و قانون برگرفته از خرافه های مذهب، زن را ممنوع از اراده و تصمیم خود نمی کرد و زن نیازمند داروی سقط جنین مجبور نمی شد در کوچه پس کوچه های شهر بیمناک از سر رسیدن پاسداری و مأموری داروی مورد نیازش را تهیه بکند و بخانه برود و از بیم برملا شدن تصمیمش در تنهایی از درد بخود بپیچد و بچه اش را سقط کند،؟

اگر دین و مذهب و عرف و سنن پوسیده و ارتجاعی در جامعه، آنچنان رسوب نداشت و زنان و دختران نگران طعن و لعن خانواده و در و همسایه و کلااً جامعه قرار نمی گرفتند و مجبور نبودند روابط جنسی شان را پنهان و کتمان کنند و ترسی از بارداری و یا سقط جنین نمی داشتند و دسترسی علنی به داروهای سقط جنین پیگردی به دنبال نمی داشت،؟

اگر این کالای مورد نیاز جامعه مثل هر کالای دیگری در جای اصلی خودش و مثل هر داروی دیگری با تجویز پزشک آزادانه در دسترس هر زنی که به آن نیاز می داشت قرار می گرفت و توسط افراد صلاحیت دار عرضه می شد و بر اساس فتوای مراجع مرتجع تقلید در لیست کالاهای ممنوعه قرار نمی گرفت،؟

هرگز بازاری بنام قاچاق داروی سقط جنین آنچنان رونق می گرفت که امثال محمد و عزیز قاچاقش را به هر کار دیگری ترجیح دهند؟!

***

به گوشه دیگری از این سناریو تلخ برگردیم، به آنجایی که حس انتقامجویی محمد قوت می گیرد و صادق را اجیر می نماید تا با تزریق خون آلوده به بیماری ایدز، عزیز را از پا درآورد!

در جامعه ای که خشونت حکومتی همه روزه به اشکال گوناگون علیه شهروندانش اعمال می شود و برای اعمال خشونت قانون وضع شده و اجرا