کودکان فقر،آویخته بر طناب دار رژیم جلاد

احمد گوهری برحقی

 « دلارا دارابی اعدام شد»، « متوسط سن اعتیاد در ایران ۱۱ سال است»؛ این دو جمله کافیست تا دل هرانسان آزاده ای را به لرزه در آورد و به چشمان هر خواننده ای ، هر عاشق ایرانی و هر انسانی که به شرافت انسانی معتقدست ، حلقه های اشک هدیه آورد.

    کودکانی که ناخواسته پا به عرصه گیتی نهاده اند، نوجوانانی که باحداقل های زندگی فاصله دارندو جوانانی سردرگم، که به آینده چشم دوخته اند؛ کسانی که گرفتار در این «مرداب سیاه» گسترده بر « طلای سیاه» دست و پا میزنند، تن فروشی میکنند، برای یک لقمه نان بر اسفالت سرد دراز میکشند و برای رسیدن به آرزوهای کودکانه ولی انسانی، دست به هر کاری میزنند، گوش جان به هر کسی ، هر نامردی و هر دشمنی میدهند، قافل ازآنکه نه بسوی آرزوها که سوی طناب کینه و ریسمان نفرت گام برمیدارند و در این میان رژیم جمهوری ظلم و جور و ضدبشری آنان را می آویزد؛ همچون میوه کالی که جرمش افتادن از درخت است، او رادر جایی نگه میدارد و پس از رسیدن کامل، وی را خوراک اژدهای اعدام میکند؛ کودک و نوجوان و جوانی راکه زیر سن ۱۸ سالگی حق ازدواج بدون اجازه پدر یا قیم ، حق برداشت پول بدون حضور قیم ، حق تصمیم برای استفاده از ارث یا در مورد پسران حتی قبل از سربازی حق خرید و فروش ماشین و خانه را ندارد؛ پس چگونه است که در اینگونه مسائل عقل وی هنوز به آن مرحله از بلوغ نرسیده است که بتواند صلاح خود را طبق قانون مدنی تشخیص دهد، اما طبق قانون جزایی، میتوان وی را در سنی زیر سن قانونی گناهکار شناخت و پس از بالغ شدن و در بعضی موارد قبل از ۱۸ سالگی به دار مکافات رژیمی آویخته شوند که سران آن جنایتکارترین انسانها میباشند و روی هرچه هیتلر و چنگیز مغول را سفید کرده اند؛ آری « دلارا » قربانی دیگری در این راه بود و صد البته آخری هم نیست.
         اما سؤالاتی ذهن آدمی را به خود مشغول میکند: اگر همین کودکان و نوجوانان پدرانی همچون مجتبی پسر خامنه ای جلاد، یا جنتی، رفسنجانی، واعظ طبسی، حسین شریعتمداری و فلاحیان داشتند( که کادر نیروی انتظامی راوسط خیابان میکشند و دست آخر، این کادر نیروی انتظامی با لباس نظامی ،اخراجی قلمداد میگردد) یا پدرانی پول داشتند، آیا باز هم به همین سرنوشت دچار میشدند؟ آیا اگر این کودکان در زمان رژیمی به این دنیا چشم میگشودند که به جای ریختن پول نفت به جیب قاتلان و مزدورانی همچون « چاوز»، بفکر این آینده سازان کشور بود، باز هم آنها سرنوشتی اینچنین داشتند؟ چند درصد کودکان معتاد و بزهکار از یک زندگی معمولی برخوردار بوده اند؟ آیا باید اشتباه یک نوجوان بدون تجربه اجتماعی، برخواسته از عدم آگاهی را با اشتباهی فاحش و عمدی همچون اعدام پاسخ داد؟ شاید بعضی ها بپرسند اگر برای خودمان این اتفاق افتاده بود، آیا گذشت میکردیم؟ پاسخ: آری چون ما و امثال ما حتی اگر روزی جانیانی همچون خامنه ای، هاشمی شاهرودی و دیگر عوامل این رژیم را به چنگ آوریم، به دار مجازات نمی آویزیم چون معتقدیم که اصولا" اعدام فاجعه ای ضد انسانی است که دنیا باید آنرا برای همیشه در خاک فراموشی مدفون کند؛ یادمان نرود بشری که از تولید حتی یک سلول زنده عاجزست، چگونه با یک قلم، دستور و با یک طناب، میلیونها سلول را در یک لحظه از هستی ساقط میکند؟
      بیایید مسئله را از زاویه ای دیگرمورد بررسی قرار دهیم، پذیرفتن این مورد سخت است که : اعدام دلارا در روز جمعه  با دستور شخص «شاهرودی عراقی رئیس قوه جلادیه » و همزمان با روز کارگر ( اول ماه مه ، ۱۱ اردیبهشت ماه ) بصورت کاملا" تصادفی صورت پذیرفته باشد و فقط غرض اجرای حکم بود. آنچه در وهله اول به ذهن آدمی خطور میکند، برعکس هدفمند بودن این مسئله را بیان میکند، اما این رژیم مرگ و تروریسم چه اهدافی را دنبال میکند: ۱- ایجاد رعب و وحشت در دل اجتماع و بخصوص کارگرانی که در صدد برپایی تظاهرات، برای دستیابی به حقوق حقه خود میباشند و پیام دهند که چنانچه حرف بزنید یا بر طناب این رژیم آویخته میشوید یا بر اثر مصرف داروی نظافت یا داروی ضد افسردگی بلیط آن دنیا با دستور مستقیم یا غیر مستقیم مرتضوی یا شاهرودی ( بخوانید امامرودی) دریافت میکنید ؛۲- در این زمان کمتر کسی بفکر اعتراض واجتماع برای جلوگیری ازاعدام دلارا بود و بیشتر افراد درپی تظاهرات بودند ۳-  این جلادان اراذل و اوباش خود را در نماز جمعه همراه داشتند تا درصورت بروز هرگونه اعتراضی وارد عمل شده، با چوب و چماق عزیزان را مورد ارشاد اسلامی؟! قرار دهند، بله! عزیزانی که در همایش ایرانیان مقیم خارج با جلاد مرتضوی و تیر خلاص زن احمدی نژاد در یکجا نشسته اید ، اینست ماهیت رژیم اسلامی!!
         دوستانی میگویند از این مسئله نباید برداشت سیاسی کرد و اصولا" اعدام کودکان جنبه سیاسی ندارد؛ اما برعکس، اعدام در تمامی وجوهش در ایران و با این حکومت ، فقط جنبه سیاسی دارد، چون هر آنچه در این مملکت رخ میدهد از زیر دست آخوندها میگذرد حتی فوتبال!؟
        اما دوستان، عزیزان، همرزمان ، عاشقان ایران زمین و همه کسانیکه به آزادی و حقوق بشر عشق میورزید، نباید منتظر نام دیگر و تاریخ دیگری بود، دیروز دلارا قربانی این بی عدالتی گردید، امروز صد و اندی کودک دیگر در انتظار همین سرنوشت هستند و شاید فردا نوبت یکی از فرزندان ، اقوام و بستگان خودمان باشد ، نباید واکنش ما نسبت به اعدام مقطعی باشد، باید چاره ای اندیشید تا حکومت جرأت تکرار چنین صحنه هایی را نداشته باشد و بداند که همه برای  آزادی یک ایرانی و یک ایرانی برای آزادی همه تا پای جان می ایستد و تا محو این رژیم و فجایعی که اینان هر روز در این مملکت انجام میدهند، از پای نخواهد نشست!