آقای پیمان پیران از احمد باطبی بیاموزید

محمود قزوینی

معمولا وقتی فعالین و مبارزین از بند رسته از زندان و شکنجه و تعقیب جمهوری اسلامی میگریزند و به خارج کشور میایند، در مطبوعات خارج کشور دست به افشای شکنجه، زندان، تعقیب خود و رفقای خود و مردم در بند ایران بدست جانیان رزیم اسلامی میزنند. منوچهر محمدی، احمد باطبی، بهروز کریمی زاده و دهها تن از دانشجویان و مبارزین در بند این کار را کرده اند. متاسفانه آقای پیران اولین زندانی و شکنجه شده از بند رسته است که در اولین اطلاعیه و نوشته بیرونی خود اپوزیسیون جمهوری اسلامی و بخصوص اپوزیسیون چپ و کمونیستی جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار داده است و آنها را با واژه خارج نشین مورد لطف قرار داده است و با موضعی نظیر تحکیم وحدت اسلامی به تبلیغ بر علیه عضویت دانشجویان و مردم در احزاب سیاسی سرنگونی خواه ( خارج نشینان) پرداخته است.

وقتی آقای احمد باطبی از دست جمهوری اسلامی و شکنجه گاهایش به خارج کشور گریخت، به افشای شکنجه های سبعانه جمهوری اسلامی در زندان پرداخت و از امکان آزادی در خارج کشور استفاده کرد تا هر آنچه را نمیتوانست در ایران بر زبان آورد، به اطلاع همگان برساند. او درمصاحبه هایش از صدای آمریکا و بی بی سی تا سایت ها و وبلاگها و نشریات مختلف از آنچه بر او و دیگر زندانیان رفت سخن گفت. او از حزب دموکرات کردستان ایران به دلیل اینکه به او کمک کرد تا از دست شکنجه گران و دژخیمان جمهوری اسلامی بگریزد تشکر کرد و بارها نام این حزب را در مصاحبه هایش تکرار کرد.

اما آقای پیمان پیران که سرنوشتی تقریبا شبیه احمدی باطبی دارد و زندان و شکنجه جمهوری اسلامی را با تن خود تجربه کرده است، پس از گریختن از دست جمهوری اسلامی، به جای مراجعه به مطبوعات خارج کشور و افشای شکنجه ها و آزارهایی که  بر او و رفقایش در زندان رفته است، در وبلاگهایی با چند خواننده اپوزیسیون سرنگونی خواه (بقول او خارج نشین) و رفقای هم بند و زیر شکنجه خود را زیر حمله قرار داده است. این کار آقای پیمان پیران هم چنین حمله ای به خود اوست.  اقای پیمان پیران برخلاف آقای باطبی که از حزب دموکرات به دلیل نجاتش تشکر کرده است، احزابی که در یاری دادن به او برای فرار از شکنجه گاههای رزیم نقش داشتند را مورد بدترین حملات قرارداده است. پیمان پیران مشخصا با کمک اصلی حزب حکمتیست و سپس حزب کمونیست ایران از چنگ شکنجه گران رژیم گریخته است. جا داشت اقای پیران با همه اختلافات سیاسی اش از این احزاب به خاطر کمکهای انساندوستانه شان از آنها تشکر میکرد. اما او به جای این عرف معمولی میان انسانها، آنها را خرده گروههای خارج کشور و عشایر خطاب کرده است.

آقای پیران کمونیستهایی را عشایر مینامد که برای نجات او و دیگر دانشجویان چند صد هزار دلار از بانکها وام گرفته اند، کسانی عشایر نامیده میشوند که ازجمله برای نجات او شغل خود را از دست داده اند، کسانی را عشایر مینامد که پولی را که برای کمک به پدر و مادر پیر و یا برادر و خواهر بیکار خود در ایران جمع کرده بودند را در صندوق نجات دانشجویان و از جمله آقای پیران ریخته اند. معمولا ما کمونیستها عادت نداریم تا در باره این نوع فعالیتهایمان چیزی بگوییم و تقریبا آن را جزء وظائف خود میدانیم. شرائط پلیسی هم ما را مجبور میکند تا دهنمان را در این موردها ببندیم. اما دیگر حمله به چپ و کمونیست، آنهم توسط کسی که مستقیما مورد حمایت این کمونیستها قرار گرفته است، غیر قابل قبول است.

قصد من از این حرفها ایجاد حس بدهکاری در پیمان پیران و یا هر فرد دیگری نیست. اگر کسی نقد سیاسیش را به خاطر هر مصلحتی مخفی کند، اپورتونیستی بیش نیست. اما پیمان پیران نقد سیاسی ندارد. فراخوانی دارد که سالهاست جمهوری اسلامی برای اجرای آن زندان و شکنجه گاه و وزارت اطلاعات و غیره  را سازمان داده است و میلیون میلیون برای آن خرج میکند. این فراخوان جلوگیری از پیوستن دانشجویان و مردم به احزاب مخالف رژیم و بخصوص احزاب چپ است. آقای پیمان پیران که خود به خاطر مبارزاتش بر علیه رژیم و ارتباط با احزاب مخفی مورد شکنجه و آزار و اذیت فراوان قرار گرفته است، به جای اینکه خواهان آزادی فعالیت سیاسی و ازادی احزاب شود تا دیگر به فعالیت مخفی احتیاج نداشته باشیم تا لغزشی موجب شکنجه شدن شریف ترین انسانها شود، تجربه خود را دستمایه حمله به اپوزیسون چپ و جلوگیری از پیوستن دانشجویان به احزاب چپ و کمونیست  قرار داده است. پیمان پیران حتی میتواند تجربه ای که فکر میکند منفی بوده است را مورد نقد اصولی قرار دهد، اما فراخوان به دوری از احزاب چپ و کمونیست کاری است که برای آن روزانه میلیونها دلار توسط دستگاههای اطلاعاتی همه رژیمهای سرمایه داری و از جمله جمهوری اسلامی خرج میشود و شکنجه و ازار و اذیت پیمان پیران هم برای همین امر بوده است.

پیمان در پلاتفرمی در باره بازسازی داب اعلام کرده است که دانشجویان وابسته به احزاب نباید عضو داب شوند. شاید پیمان پیران که سابقه دفتر تحکیم وحدتی دارد نتواند درک کند که این بند یعنی اجرای منویات رژیم و وزارت اطلاعاتش. یکی از فعالیتهای مهم و پایه ای رژیم و  وزارت اطلاعاتش اجرای این بند است. در ضمن پیمان پیران چگونه میتواند سمپاتی و یا عضویت افراد در احزاب مخالف رزیم را چک کند؟ دستگاه تفتیش عقاید در داب بازسازی شده چگونه کار خواهد کرد؟

پیمان پیران اختلافاتش در داب را میتواند در شکل اصولی حل کند. کسی نمیتواند مانع او شود که شعبه های داب را بر اساس همین پلاتفرمش سازمان دهد. دست به فعالیتهای مختلف اجتماعی و سیاسی بزند و داب را بر اساس آنچه که خود درست میداند سازمان دهد و نشان دهد که سخنگو و داب واقعی باید در جای دیگری قرار گیرد. اما حمله به چپ و احزاب کمونیستی زیر پوشش بازسازی داب نمیتواند  هیچ جایی را در میان دانشجویان چپ اشغال کند.

میدانم زندان و شکنجه و مرارتهای پس از آن پیمان پیران را از فکر کردن و قضاوت درست بازداشته است. اما پیمان پیران به خاطر خودش و به خاطر همه مرارتهایش باید برگردد و در درجه اول مانند احمد باطبی عمل کند. این اولین قدم هر کسی است که از زندان و شکنجه گاه رزیم  جسته است. فرصت برای بازسازی  داب و یا سازماندهی یک تشکل چپ دیگر برای هیچ کسی بسته نیست. 
دوشنبه ١۴ اردیبهشت ١٣٨٨، ۴ مه ٢٠٠٩