آخرین لحظات زندگی دلارا در اول مه با زندگی میلیونها نفر درهم آمیخت

عبدل گلپریان

حکومت اسلامی در روز اول مه دلارا را کشت. جنایتی بمرات سنگین تر از هر اعدامی را مرتکب شد. سنگین تر به این معنا که قبل از اجرای این حکم ضد بشری، مردم زیادی علیه مجازات اعدام و علیه حکم اعدام دلارا به دفاع از انسانیت پرداختند. توقف مجازات اعدام را فریاد زدند.

 حکومت اسلامی وقوانین ماقبل قرون وسطایی اش را محکوم کردند. رژیم اسلامی با اعدام دلارا وحشت خود را از قدرت اول مه به مردم نشان داد. تنفر و انزجار وسیعی در داخل و خارج کشورعلیه این جانوران برانگیخته شده است. سران سردرگم و مفلوک حکومت اسلامی دارند خط و نشان می کشند. صفوفشان در بالا بهم ریخته است. کروبی و شریعتمداری بر سر اعدام کودکان و بر سر جنبش عظیمی که که زمین را زیر پایشان داغ کرده است به جان هم افتاده اند. ترسیده اند، به وحشت افتاده اند، خوب می دانند که چه دهن کجی آشکاری به مردم کردند از این رو هر یک دارند پیشینه و جنایت و آدم کشی طرف مقابل را به رخ هم می کشند. خواستند با اعدام دلارا در روز اول مه به جامعه اختار داده باشند و به میلیونها انسان در ایران بگویند اگر زیاده روی کنید، اگر رفاه بخواهید، اگر حق خواهی کنید، اگر از زندگی انسانی دم بزنید، اگر مطیع نباشید و دهها اگر دیگر… ، خواهیم کشت، زندان می کنیم، اعدام می کنیم.

می توانستند همچون همیشه ده نفر و بیست نفر را در این روز اعدام کنند. اما انتخاب دلارا در ۱۱ اردیبهشت معنای سیاسی وسیعتر و اجتماعی تری داشت. از هفته ها قبل اعتراض مردم علیه این حکم ضد بشری تمام مرزها را درنوردید. انسانیت در دفاع از دلارا و علیه قتل عمد دولتی و قوانین عصر حجری قصاصش، لرزه بر پیکر کودک کشان انداخت. کارگران و صف انسانیت و آزادی خواهی با خواست و مطالباتش برای اول مه در قطعنامه هایش اعلام کردند که اعدام و اعدام کودکان باید برچیده شود. جانیان اسلامی با اعدام دلارا به کارگران و کل جامعه خواستند نشان دهند که انتظارات مردم برای ارج نهادن به انسانیت، برای ارج نهادن به احساس و عواطف بشری، آزادیخواهی و برابری طلبی را اینچنین پاسخ خواهند داد. اعدام دلارا اما ناتوانی، استیصال و درماندگی مشتی از گور برخاسته را در آخرین روزهای عمر سراپا کثیف و ضد بشری این رژیم را در ابعاد چندین سال افشای ماهیت آن را حتی به صفوف خودشان نشان داد. هم اکنون بیش از ۱۳۰ کودک زیر خطر اعدام هستند و هزاران انسان دیگر سالهاست در زندانهایش اسیر هستند.

احتیاجی به رو کردن و نشان دادن این درماندگی نیست، امروز دیگر نیازی به این نیست که نشان داده شود چرا وکیل دلارا از اعدام او در اول مه باخبر نبود، نیازی به این نیست که فهمیده شود چرا مادر و پدر دلارا را مطلع نکردند، دیگر نیازی نیست که مردم بدانند ۳۰ سال است در این مملکت قانون یعنی قانون جنگل، و وقتی آن مرد ۴۰ ساله در تماس با کانال جدید می گوید بعد از سالها مسلمانی کردن و نماز خواندن، منبعد به مسجد و جانماز تف می اندازد، دیگر نیازی به این نیست تا عمق لجن اسلامی را بیش از این معرفی کرد. تمامی این اعمال ضد انسانی حکومت اعدام، برای هر انسان شرافتمندی آشناست. ۳۰ سال تمام مردم این توحش را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند. به ستوه آمده اند و برای خلاصی از آن خود را آماده می کنند. این سیستم قرون وسطایی تنها با توصل به سرکوب، اعدام، زندان و سنکسار است که خود را نگه داشته است. آنچه که امروز برای مردم برای کارگران و کل جامعه به امری عاجل تبدیل شده است همانا بزیر کشیدن این قاتلان و سرنگونی نظام سراپا نکبت اسلامی آنان است. وقتی که دسته دسته جوانان و مردم اعلام می کنند برای مبارزه علیه حکومت ضد بشری اسلامی به صف انقلاب مردم و برای سرنگونی این نظام به حزب کمونیست کارگری می پیوندند، اینها نشان از صوت پایان عمر این اوباشان است. با اعدام دلارا توسط جلادان اسلامی حاکم بر ایران، تنفر و انزجار عمومی گسترده ای در داخل و خارج از ایران براه افتاده است وجنبش علیه اعدام می رود تا به قتل عمد دولتی افسار بزند.

با اعدام دلارا اما کسی مرعوب نشد، با حمله به اول مه کسی مرعوب نشد. حکومتی که کودکی را در اول مه به دار میکشد و به تجمع کارگران و مردم حمله می کند دارد بر خود می لرزد و به رعب و وحشت افتاده است. مردم عزم جزم کرده اند که مجازات اعدام و بویژه اعدام کودکان را متوقف کنند. جنبش عظیمی که علیه مجازات اعدام در ایران براه افتاده است باید حکومت اسلامی را خلع طناب کند، باید ساطور قصابی کودکان و جرثقیل های این آدمکشان را از دستشان بگیرد. خلع ید این اوباشان از اعدام و قتل عمد دولتی، یعنی آغاز سرنگونی منفورترین و جانی ترین حکومت تاریخ معاصر. جنبش علیه اعدام، کمیته بین المللی علیه اعدام، کانال جدید و میلیونها انسان آزاده این را تضمین خواهند کرد و آنرا به سرانجام خواهند رساند.