اوضاع بین المللی و موقعیت پناهندگی

مصاحبه با عبدالله اسدی در مورد اوضاع بین المللی و موقعیت پناهندگی

قسمت اول

بهزاد جوادیان: بعد از پایان جنگ سرد و دنیای دوقطبی، هر چه به جلو آمده ایم اوضاع جهان برای پناهندگان پیچیده تر شده است. میخواهم در این گفتگو در مورد جوانب این تغییرات از شما سؤال کنم. اما اگر ممکن است در ابتدا و در صورت امکان به سیاستهای کلی فدراسیون، واهداف و برنامه های آن و همچنین محدوده جغرافیایی آن اشاره ای داشته باشید.

عبدالله اسدی: بلی، تا آنجاییکه به سیاستهای فدراسیون برمی گردد فدراسیون دارای یک سیاست انسانی در دفاع از حقوق پناهجویان است. در طول ۲۰ سال فعالیت عمیقا انسانی در بسیاری از کشورهای جهان در دفاع از حقوق پناهجویان، مستقل از مذهب، ملیت، جنسیت و گرایش سیاسی فدراسیون صحت چنین سیاستی را در عمل اثبات کرده است. در مورد اهداف فدراسیون باید بگویم که ایجاد تغییر در زندگی پناهجویان و تلاش برای نجات آنها از شرایط سخت پناهندگی و دسترسی آنها به حقوق انسانی و ایجاد یک شرایط امن برای آنهاست.

فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی بر مبنای کمک به پناهجویان ایرانی و با خصلتی عموما فرا ملی تشکیل شده است و هیچ وقت آنها را به سیاسی و غیر سیاسی و سیاه و سفید و مذهبی و غیر مذهبی تقسیم نکرده است. با توجه به حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران و ایجاد اختناق و سرکوب سیاسی و ممنوعیت هر نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی و تحمیل قوانین اسلامی بر زندگی افراد در آن کشور، فدراسیون از حق زندگی برابر همه فراریان از ایران مستقل از اینکه دلایل ترک کشور ازجانب هر کدام از آنها چه بوده باشد، دفاع خواهد کرد. 

تا آنجاییکه به برنامه های فدراسیون برمی گردد فدراسیون بر مبنای فعالیت و کار کمپینی تشکیل شده است و سعی میکند برهمین مبنا نیز پناهجویان را متشکل نماید و در کمپینهای مختلفی که برای دفاع از حقوق پناهجویان جریان دارد، سازمانها و نهادهای انساندوست و کم و بیش شبیه به خود را به کمک بگیرد و توجه آنها و افکار عمومی جامعه را به نقض حقوق پناهجویان در جای جای دنیا جلب کند و به این معنی اهرم فشاری باشد بر سیاست سخت پناهنده پذیری دولتها و بخش پناهندگی سازمان ملل در دفاع از حقوق پناهجویان.

در مورد محدوده جغرافیایی فعالیت فدراسیون باید گفت که فدراسیون در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد و براساس توان  و نفوذ اجتماعی که دارد در این راستا فعالیت میکند و در همه جا بر مبنای یک سیاست واحد برای دفاع از حقوق انسانی پناهجویان مبارزه میکند. 
 

بهزاد جوادیان: آیا فدراسیون در پذیرش و راهنمایی افراد و مراجعین گزینشی دارد و در مقابل کمک به آنها چه انتظاری  دارد؟  

عبدالله اسدی: اگر منظور شما از طرح این سؤال این است که فدراسیون در مقابل کمک به پناهجویان مذهب و ملیت و جنسیت و گرایش سیاسی آنها را به نوعی دخالت می دهد و یا بطور کلی آزمونی برای پذیرش پناهجویان دارد باید بگویم که نه، همانطور که در پاسخ به سؤال اول شما گفتم فدراسیون هیچ شرط و شروطی برای کمک به افراد ندارد و مستقل از هر چیز ازحقوق آنها بعنوان انسان دفاع میکند. تنها انتظار فدراسیون از همه پناهجویان این است که برای دفاع حقوق پناهندگی خود متشکل شوند. فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی ظرف بسیار مناسب و متشکل کننده  مبارزه آنهاست و بدون وجود این مبارزه اوضاع جهان برای پناهجویان از اینکه هست به مراتب غیر انسانی ترخواهد بود. 

بهزاد جوادیان: پناهنده پذیری در اروپا در سال ۲۰۰۸  دستخوش تغییراتی شده و قوانین پناهندگی به شدت ضد پناهنده شده است این تغییرات ناشی از چه سیاست هایی است؟

عبدالله اسدی: همانطور که درابتدا گفتم، پس از پایان جنگ سرد هر چه به جلو آمده ایم سرنوشت و آینده پناهجویان در سراسر جهان با مخاطرات بسیار غیر قابل تصوری مواجه بوده است بطوری که کلیه استانداردها و معادلات نیم بندی که بر مبنای رعایت حقوق انسانی افراد تهیه و تنظیم شده بود دستخوش تغییرات اساسی شده است و امروز ما در چهار گوشه جهان شاهد نقض حقوق انسانی پناهجویان از سوی دولتها و بخش پناهندگی سازمان ملل هستیم. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و دولتهای غربی موسوم به کشورهای پناهنده پذیر بدون اینکه در بسیاری از کشورهای جهان از جنگ داخلی و ناامنی اجتماعی و کوچ اجباری و آوارگی و اختناق و سرکوب سیاسی کاسته شده باشد از کلیه تعهدات خود در امر رسیدگی و پذیرش پناهجویان به عنوان پناهنده، ۱۸۰ درجه در سیاستهای خود چرخش پیدا کرده اند و تعهدات خود و معاهده ژنو بر اساس پروتکل ۱۹۶۷ را کاملا زیر پا گذاشته اند. برای نمونه ورود غیرقانونی و بدون پاسپورت افراد در آن زمان به عنوان یکی از دلایل پذیرش آنان به حساب می آمد اما امروز این دلیل برعکس شده است میگویند از آنجایی که بطور قانونی از کشور خارج شده اید هیچ دلیلی برای پذیرش شما به عنوان پناهنده وجود ندارد.

در آن زمان رعایت حقوق بشر در کشورهای غربی معنا و مفهومی به مراتب انسانی تری داشت به همین اعتبار خدمات بیشتری به پناهجویان تعلق میگرفت و در کل احترام به پناهنده و مهاجر در اذهان عمومی غرب بعنوان انسان قابل مشاهده بود.

متأسفانه امروز در هیچ جای جهان شاهد آن نوع استقبال و آن نوع احترام نیستیم و تمام آن دستاوردها یکی پس از دیگری پس گرفته شده اند. اینکه این تغییرات ناشی از چه سیاستهایی است باید بگویم که اساسا سیاست پناهنده پذیری و کنوانسیون ژنو محصول دوران جنگ سرد بود، محصول دوران صف آرایی دنیای دو قطبی بعنوان شرق و غرب بود. پذیرش پناهندگان از سوی کشورهای غربی یک وسیله مهم غرب برای تحت فشار گذاشتن شوروی سابق به عنوان رقیب اصلی غرب تحت نام کمونیسم بود. این بلوک بندیها با پایان جنگ سرد و فروپاشی دیوار برلین به پایان رسید و به یک معنی دنیای دو قطبی و رقابت شر
ق و غرب جای خود را به جهان تک قطبی و روآوری به بازار آزاد و دمکراسی غربی تغییر داد و این وضعیت بلافاصله بر سرنوشت و آینده پناهندگان و آوارگان در جهان تأثیر منفی گذاشت و اعلام کردند که همه جای جهان دمکراسی برپا شده و پایان عصر دولتهای توتالیتر و دیکتاتوریها را اعلام کردند و بر مزار آن جشن گرفتند. در حالی که تغییرات دنیای بعداز جنگ سرد نه تنها به رفاه و خوشبختی و امنیت اجتماعی  برای مردم منجر نشد، بلکه حقوق انسانی میلیونها پناهده و آواره را پایمال کردند، بیکاری را در سطح جهان گسترش دادند، به اسلام سیاسی به عنوان ضدیت با ارزشهای انسانی از خاورمیانه تا شمال آفریقا از آمریکا تا کانادا و قلب اروپا در رقابت با خطر کمونیسم میدان داند و جهان را بر سر مردم خراب کردند. بلی ما در بطن چنین اوضاعی از حقوق پایمال شده پناهدگان دفاع می کنیم.
 
 

بهزاد جوادیان: کشور های پناهنده پذیر در مواجهه با بحران اقتصادی درهای خود را کاملا به سوی

پناهندگان بسته و کسانی را که در داخل مرزهایشان هستند محدود کرده اند آیا این روند تغییری خواهد کرد؟

عبدالله اسدی: دقیقا همینطور است؛ در زمان جنگ سرد از یک طرف رفاه و امکانات و از طرف دیگر نیاز به نیروی کارهم در کشورهای غربی بیشتر بود. هر کدام از اینها دلایل مهمی برای پذیرش پناهجویان محسوب می شدند. دلیل دیگر پذیرش پناهندگان و احترام بیشتر به آنها این بود که پذیرش پناهنده در افکار عمومی غرب مفهوم انسانگرایی داشت. به عبارت دیگر مفاد کنوانسیون ژنو در مورد حقوق پناهندگان و جایگاه اعلامیه جهانی حقوق بشر معنا و مفهوم عملی و انسانی تری داشت. بسیار طبیعی بود که وقتی مردم غرب در رفاه و آسایش بیشتری بسر می بردند، انگیزه نوع دوستی آنها به همان اندازه بیشتر بود.

اما افزایش بیکاری و پس گرفتن خدمات و هزینه های اجتماعی و شروع بحران اقتصادی و نتایج زیانبار آن بر زندگی مردم میرود تا آخرین روزنه های کوچکی که بر روی پناهجویان باز است به کلی بسته شود. در جواب به سؤال شما مبنی بر اینکه آیا این روند تغییر خواهد کرد متأسفانه باید بگویم در حال حاضر هیچ نشانی از تغییر این روند به گونه ای مثبت در سیر تحولات اقتصادی جهان دیده نمی شود ودر چهارچوب سیاست کاپیتالیستی دنیای کنونی برای حل این بحران جز تحمیل بیکاری و اخراج سازی پناهجویان و مهاجرین غیر قانونی و پس گرفتن بسیاری از دستاوردهای بشری، چاره دیگری برای حل این بحران ندارند.

در این رابطه باید اضافه کنم که وقتی این بحران شروع شد بسیاری از تحلیلگران اقتصادی جهان دوباره به مارکس رجوع کردند و بر صحت گفته های مارکس مبنی بر "بحران و بن بست سرمایه" تأکید گذاشتند. 
 

بهزاد جوادیان: اتحادیه اروپا سعی دارد مهاجرت کاری  را جایگزین امر پناهندگی  قرار دهد و کنترل بیشتری بر مهاجرین داشته باشد در حالی که این روند برای ایرانیان که بیشترین فشار و خفقان سیاسی و اجتماعی را پشت سر می گذرانند محدودیت بوجود آورده است این سیاست از کجا نشات میگیرد؟

عبدالله اسدی: مهاجرت کاری ربطی به پناهندگان و کسانی که جان و زندگیشان در خطر قرار می گیرد و مجبور به ترک کشور و محل زندگی خود میشوند ندارد. قانون اقامت کاری در اساس برای کسانی تهیه و تنظیم شده است که متخصص هستند وهرکس می تواند از کشور خود مستقل از اینکه درخواست اقامت کاری وی پذیرفته شود یا نه درخواست اقامت کارنماید. در واقع قانون اقامت از طریق کار که در برخی از کشورهای اروپایی تدوین شده است مربوط به همه افراد نمی شود و تنها مربوط به کسانی است که در کشورهای غربی به آنها نیاز مبرم دارند.

پناهنده کسی است که تحت فشارهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جستجوی راهی برای دستیابی به یک زندگی بهتر است. دنبال جایی است که بتواند در آن نفس بکشد و امنیت جانی و اقتصادی پیدا کند. طبیعی است که عوامل پناهندگی در دنیا بسیار متفاوت است اما فصل مشترک این عوامل ریشه در بی ارزشی انسان دارد. فقر و گرسنگی، اختناق و سرکوب سیاسی و جنگهای قومی و مذهبی و دخالت اسلام سیاسی در زندگی مردم و حمله به ارزشهای انسانی و پس گرفتن آزادیهای فردی و مدنی و محاکمات غیر عادلانه افراد از جمله دلایل پناهندگی در دنیای امروز است.

از نظر فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی، هر کس که از جنگ، خشونت، تبعیض، بی حقوقی، استبداد و سلطه حکومتها و دستجات سرکوبگر مذهبی و ناسیونالیستی اعم از دولتی و غیر دولتی محل زندگی خود را ترک می کند باید به عنوان پناهنده پذیرفته شود و از امنیت و آسایش برخوردار گردد. بعلاوه باید بگویم که طرح مطالبات فدراسیون به چهار چوب قوانین کنوانسیون ژنو در امور پناهندگان محدود نمی شود. ما در این رابطه نقطه عزیمت فدراسیون را بر نیاز و کمک بی قید و شرط به انسان قرار داد ه ایم. 
 
 

بهزاد جوادیان: علیرغم فشارها و محدودیتهای قانونی برای پذیرش پناهندگان  آمار ایرانیان پناهنده به کشورهای دنیا رو به افزایش بوده است دلیل این امر را در چه چیزی می بینید؟

عبدالله اسدی: بلی، این موضوع در گزارش سالانه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نیز آمده است. واقعیت این است که زندگی مردم در ایران به یک جهنم تبدیل شده است. ما می بینیم که آمار پناهندگی و خروج از ایران در سال ۲۰۰۸ افزایش چشمگیری داشته است،
مشاهدات ما نشان میدهد که این وضعیت در سال ۲۰۰۹ نیز در حال افزایش است.

با توجه به افزایش نابسامانیهای اجتماعی و فقر و فلاکت از یک طرف و از طرف دیگر تحمیل اختناق و سرکوب سیاسی به یک جامعه ۷۰ میلیونی بسیار طبیعی است که یکی از عوارض فوری آن افزایش خروج مردم از ایران باشد.

گفته میشود بیکاری به یک معضل اجتماعی مردم تبدیل شده است بطوری که خطر گرسنگی در ابعادی بسیار وسیع مردم ایران را تهدید می کند. بیکاری در جامعه چنان گسترده شده است که حتی بر روابط انسانی و نوع دوستی و ارزشهای انسانی تأثیرات منفی گذاشته است. قدرت خرید مردم بشدت کاهش یافته است و هر کس فقط به فکر این است که امروز تا فردا و هر طور که شده خانواده اش را نجات دهد. در اثر این وضعیت آمار خودکشی در جامعه بالا رفته است. دزدی و فساد اداری به طرز وحشتناکی گسترش یافته است، تن فروشی و روی آوری به اعتیاد به یک پدیده رایج در جامعه تبدیل شده است. کارگران بعنوان سازندگان و تولید کنندگان آن جامعه ۶ ماه ۶ ماه حقوق نمی گیرند.

جنبه های دیگری از مشکلات مردم عدم وجود هر نوع آزادیهای فردی و اجتماعی است. مردم نمی توانند همه آنچه را که در دل دارند بیان کنند و بدلیل مخالفت و ابراز نارضایتی سرکوب میشوند. طبیعی است که وقتی در یک جامعه ۷۰ میلیونی، مردم نتوانند تجمع کنند و در مقابل یک اداره دولتی حرف خودشان را بزنند و خواسته ها و مشکلات خود را مطرح نمایند، وقتی که وبلاگنویسان و روزنامه نگاران بخاطر نوشتنشان زندانی میشوند، وقتی که کارگر حق تشکل و اعتصاب ندارد، وقتی که جلو ابراز وجود دانشجویان را با چماق و زندان میگیرند، وقتی در جامعه ای که به قول معروف تره ای برای مذهب خورد نمی کند آموزش و پرورش آن مملکت را به مسجد و جایی برای اطاعت و دینداری تبدیل میکنند وآن را با توسل به زور زنانه- مردانه میکنند، وقتی که هیچ استانداردی و هیچ نوع شادی و خوشبختی و امنیت شغلی بر اداره امور جامعه حاکم نیست، وقتی که در یک جامعه غیر اسلامی قوانین و ضوابط اسلامی بر روش زندگی مردم حاکم میشود، وقتی که دستگیری و بازداشت خودسرانه و مجازات مرگ و قوانین سنگسار و محاکمات غیر عادلانه مبنای اداره جامعه قرار می گیرد بسیار طبیعی است که آمار خروج مردم از آن کشور افزایش بیشتری پیدا کند.

ادامه دارد