از آبان تا آذر … حزب کمونیست کارگری کجا قرار گرفته است(قسمت اول و دوم)

از آبان تا آذر
( حزب کمونیست کارگری کجا قرار گرفته است )
قسمت اول

یکی از مسائلی که می‌تواند به ما در درک بهتر مباحث کمک کند، جنبه ی عینیت و ذهنیت مباحث است. جنبه عینی یک بحث، هم از نظر مفهوم و هم از نظر تحقق خارجی آن قابل بررسی است. بدین معنا که می‌توان آن را مشاهده کرد و به صورت علمی بررسی کرد. در واقع مخاطب را دچار آشفتگی و سردرگمی نمی کنید و نگران برداشت های انحرافی مخاطب از بحثی که ارائه داده اید نیستید. در ادامه و بر مبنای این توضیح ساده به سراغ واقعیت های قابل مشاهده در مباحث اخیر حول قیام آبان ماه و در ادامه آن ۱۶ آذر سرخ خواهیم رفت! مخاطبان این بحث چپ ها و بخصوص حزب حکمتیست و حزب کمونیست کارگری هستند. همچنین به چند نوشته از رحمان حسین زاده و حمید تقوایی ارجاع داده میشود(البته با رجوعی کوتاه به گذشته ی نه چندان دور این دو حزب و اینکه کجا و چرا این قطب بندی به وجود آمد).

واقعیت عینی شماره یک: حزب کمونیست کارگری با طرح شعار “ما اپوزیسیون اپوزیسیون نمی شویم” یک بحث ذهنی را مطرح کرد که در اوائل معلوم نبود اپوزیسیون چه اپوزیسیونی نمی شوند؟ تا اینکه در پراتیک روزانه، آن را نشان دادند ! آنچه ما مشاهده کردیم دفاع از حرکت های راست و “کشتی نگرفتن با موسوی” در سال ۸۸ بود که بعدها با خروج از صف همکاری با نیروهای چپ و کمونیست و بایکوت آکسیون های چپ در اروپا و در همان حال شرکت در همه آکسیون های راست زیر بیرق سه رنگ شیر و خورشید و عکس پهلوی خود را نشان داد و این تولد یک حزب یا یک ایده جدید در جریان های چپ ایرانی بود، چپی که در بدبینانه ترین حالت امیدش را به انقلاب کارگری و قدرت طبقه کارگر از دست داده است و منتظر یک انقلاب همه با همی و تشکیل مجلس موئسسان و در بدترین حالت آن منتظر شرکت در انتخابات پارلمانی بعد از جمهوری اسلامی است. جنبه دیگری از این رویکرد سیاسی، شرکت در یک انقلاب همه با همی بود، تا با تکیه بر تبلیغات تلویزیونی و اینترنتی، رهبر انقلاب آتی ایران شود! ما تجربه به راست چرخیدن احزاب چپ در اروپا و شرکت آنها با اقلیتی ناچیز در پارلمان های کشور های مختلف را داشته ایم و نتیجه آن را هم دیده ایم.

مثال عینی در این مورد: برای مثل در مناظره محمد آسنگران و حمید تقوایی (هر دو از رهبری حزب کمونیست کارگری) یکی از شرکت کنندگان حزب مذکور که در رهبری این حزب هم هست مخالفتش با آکسیون کمونیست ها در استکهلم علیه حضور ظریف را اینگونه بیان کرد: اینجا در سوئد وقت شعار ” زنده باد سوسیالیسم” نیست. در واقع این عضو رهبری حزب کمونیست کارگری معترض بود که چرا کمونیست ها در سوئد شعار “زنده باد سوسیالیسم” را علیه شعار “رضا شاه روحت شاد” سر داده اند. جالب اینجاست که کسی از اعضای این حزب به این گفته های وی اعتراض نکرد. نمونه های زیاد دیگری هم هست که نوشته را طولانی می کند و همه روزانه شاهد آنها هستیم.

واقعیت عینی شماره دو: حزب حکمتیست بعد از مشاهده وضعیت انقلابی در ایران، با طرح اتحاد نیروهای چپ و کمونیست و سرمایه گذاری روی مبارزات کارگری و چپ، به استقبال مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران بعد از خیزش دی ماه رفت، آکسیونهای چپ و راست در خارج کشور از هم جدا شدند(البته با همان تزی که در بالا به آن اشاره کردم ح ک ک در طرف راست بود و صف خود را از کمونیست ها کاملا جدا کرد). جدال واقعی چپ و راست شکل گرفت و خیلی زود در ایران هم، نمایان شد. شعار های راست و چپ بر روی زمین سفت در اعتراضات ایران فریاد زده شد و مثل همه جوامع در حال قیام، صف بندی چپ و راست شکل گرفت. البته در کشوری که تجربه انقلاب همه با همی سال ۵۷ را دارد این یک مسئله بدیهی است.

واقعیت عینی شماره سه: قیام آبان و ۱۶ آذر، گسست کامل حزب کمونیست کارگری از اردوی چپ!
تا قبل از این چند ماه حزب کمونیست کارگری جرأت نمی کرد علیه نیروهای چپ در داخل موضع بگیرد. چون ظاهرا قرار بود ” اپوزیسیون اپوزیسیون نشود”، بجز مواردی کوچک مثل حمله چپ ها در ایران به سلبریتی صدای آمریکا و تلویزیون من و تو (مسیح علینژاد) که باعث واکنش حمید تقوایی و طرفداران در اکثریتش در حزب کمونیست کارگری شد. اما بعد از ۱۶ آذر، این حزب علیه کمونیست ها و بخصوص دانشجویان سرخ ۱۶ آذر، شمشیر را از رو بست و یادش رفت قرار بود علیه اپوزیسیون نباشد و شروع به بهانه گیری از فلان پلاکارد و اینکه الان وقتش نیست که مجاهد و سلطنت طلب را دشمن آزادی بنامید کرد و کسانی را که از دانشجویان کمونیست دفاع کردند متهم به ” خط امامی” و یا “تفرقه انداختن در صفوف جنبش سرنگونی” کرد و همین خود نشان می دهد این حزب تنها یک حزب سرنگونی طلب و بی برنامه است.

سوالی که اینجا باید از حزب کمونیست کارگری پرسید این است: اگر جمهوری اسلامی با این روشی که شما در نظر دارید (کشتی نگرفتن با موسوی و اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن و مشخص نکردن خط و مرز با سلطنت طلبها در پراتیک روزانه و نه صرف اینترنتی) از هم بپاشد، مکانیزم پیشنهادی شما برای گرفتن قدرت سیاسی و تشکیل یک حکومت کمونیستی چیست؟ سلبریتی هم استراتژی و هم تاکتیک؟؟ اگر جواب بهتری دارید حتما جایی در مورد آن حرف می زدید!
ادامه دارد…
عباس رضایی
۱۶ دسامبر ۲۰۱۹

+++

حزب کمونیست کارگری کجا قرار گرفته است؟
قسمت دوم: دن کیشوت های عصبانی
۱) سخترین قسمت جنگ زمان عقب نشینی است! وقتی باید از یک سنگر به سنگر دیگر عقب نشینی کنید، در فاصله میان این دو سنگر شما در یک فضای خالی بدون حفاظ قرار می گیرید، با لشکری شکست خورده و فاتحینی که با رگبار پیش می آیند! این وضعیت کنونی حزب کمونیست کارگری ایران است. حزب کمونیست کارگری اکنون مثل کشتی است که ناخدایش دریا زده شده است
دلیل حمید تقوایی و طرفداران این خط پوپولیستی برای اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن، شیفت کردن به اردوی مقابل است و این موضع تازگی ندارد. اما ۱۶ آذر پرده ها را برداشت و آخرین وعده های لیدر به اعضاییش را نقش بر آب کرد. بعد از ۱۶ آذر، دیگر لیدر این حزب نمی تواند داستان تخیلی “در همه حرکات رادیکال در جامعه جای پای ما هست” را تعریف کند، دیگر نمی تواند وعده اینکه جامعه همینطوری بدون سازمان با ما است و بعد از سرنگونی ما را سر دست به نیاوران می برند را برای اعضایش فرموله کند. این چسپ خیس خورده درونی حزب کمونیست کارگری را از هم باز می کند.
بعد از ۱۶ آذر در ح ک ک بسیاری از اعضا سرگردان مانده اند با کلی سوال که چی شد؟ ما که “زنده باد سوسیالیسم” مان را لاک زدیم، “جمهوری سوسیالیستی” مان را ” انسانی” کردیم، زیر پرچم شیر و خورشید و هر خفت و خواری دیگری رفتیم. چرا به جای توده ای شدن، حزب به این وضعیت افتاده است؟ و لیدر عصبانی به جای جواب به این اعضا، دن کیشوت وار به خط مقدم نبرد، به دانشگاه و دانشجویان حمله می کند و بعد به هر کس و هر جریانی که از دانشجو و سوسیالیسم دفاع کرده باشد چیزی می گوید، می خواهد چهارچوب در هم شکسته و فرسوده حزب را حفظ کند. اما دیگر دیر شده است، سیلاب سرخ ۱۶ آذر، پارلمان آرزوهای حزب کمونیست کارگری را ویران کرد.

۲) حزب کمونیست کارگری را اردوی راست هم قبول نمی کند. این حزب نمی تواند با این اسم دهن پر کن (کمونیست کارگری) نقش احزاب چپ پارلمانی یا سوسیال دمکرات ها را بازی کند. این جایگاه قبلا توسط کسانی دیگر اشغال شده است.
این حزب دیگر در چپ ایران هم جایگاهی ندارد. زیرا سالها است این سنگر را ترک کرده است و اکنون بعد از ۱۶ آذر در این اردو به خیانت هم متهم است! حتی اگر کسی این حزب را چپ بداند از آنها خواهد پرسید به نفع چه کسی و چرا به چپ ها حمله کردید؟ به لیدرشان خواهند گفت چند بار اینگونه به شعار “رضا شاه روحت شاد” عصبانی تاخته اید که اکنون به دانشگاه و ۱۶ آذر حمله می کنید؟
به زودی باید شاهد فروپاشی این حزب بود! این واقعیتی است که می شود پیش بینی کرد. مگر اینکه کادرهای این حزب تصمیم بگیرند کار دیگری بکنند که بعید می دانم! یا رهبری با عوض کردن اسم حزب راه دیگری را در پیش بگیرند که دومی محتمل تر و برای همه بهتر است.
و در پایان یک سوال بی جواب در مورد “اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن”!
اگر فردا جمهوری اسلامی فرو بریزد و مثلا جریان دیگری مثل سلطنت طلب و یا مجاهد سر کار برود و طرفداران جمهوری اسلامی به خارج بیایند یا حتی در داخل در آکسیون هایمان شرکت کنند، نباید اپوزیسیون آنها شویم؟ و همزمان کنار پرچم جمهوری اسلامی اپوزیسیون اپوزیسیون نشویم؟؟ یعنی مثل الان که شما با سلطنت طلب ها و با عکس پهلوی آکسیون مشترک می گذارید با طرفداران جمهوری اسلامی با عکس خامنه ای هم همان برخورد را می کنید؟ اگر نه! دلیل بیاورید؟ تفاوتشان چیست؟ این سوال را بر عکس کسی می توانست ۴۰ سال پیش از شما و این خط بپرسد.

عباس رضایی
استکهلم/ ۱۸ دسامبر ۲۰۱۹