حل مسأله ملی یا حل ملی مسأله ؟ ( در باره دفاع محمد نبوی از فدرالیسم )

سیف خدایاری 

مقابله با سناریوی سیاه و جلوگیری از گسترش اندیشه  نفرت قومی و هر سناریویی که انسانها را در قالب های بورژوایی و دسته بندی های فرصت طلبانه قرار دهد در چند سال اخیر یکی از پرنسیپ های ثابت جنبش کمونیسم کارگری بوده است . در این  مدت کمونیسم کارگری توانسته است آگاهی عمومی  برای مقابله با طرحهای قدرت طلبانه نوچه های دمکراسی بورژوایی را در جامعه  بالا ببرد ، علاوه بر این حزب حکمتیست با تشکیل گارد آزادی آمادگی نسبی برای مقابله با چنین سناریویی در جامعه ایجاد کرده است .مبرمیت مقابله با چنین سناریویی دقیقاً در ابعاد جنایاتی نهفته است که در سه دهه اخیر دنیا به چشم خود دیده است. 

   در مصاحبه اخیر کورش مدرسی با سایت بیان ضرورت مقابله با این خطر بالقوه به جامعه یادآوری شده است ، در این میان افرادی به خاطر خصومت نهادینه شده  سازمانشان با کمونیسم کارگری با هر اظهار نظری از جانب شخصیت های کمونیسم کارگری برآشفته می شوند و ناشیانه در مقابل آن موضع می گیرند. محمد نبوی از سازمان کومله علیزاده  با نوشته ای در مقابل دیدگاههای روشن کمونیسم کارگری و سخنان کوروش قرار گرفته است که خود نوشته محمد نبوی تأییدی دوباره  بر اصولی بودن  دیدگاه کمونیسم کارگری درباره ملت و ناسیونالیسم است.

     محمد نبوی در نوشته اش همه صداقت و جوانمردی و پهلوان منشی را  جمع کرده است تا اخلاص خود را به کارگران کرد نشان دهد و در مقابل کمونیسم کارگری را در دادگاه خلق کرد به خاطر موضع روشن و دیدگاه منطقی و انسانی نسبت به پروژه ملت سازی ناسیونالیسم کرد در دستگاه قراضه فدرالیسم که زندگی میلیونها انسان را در ایران  تهدید می کند به محاکمه می کشد. صرفنظر ازعدم انسجام نوشته محمد نبوی که ناشی از تشتت فکری و برآشفتگی نویسنده آن است به بررسی مواضع او در این نوشته می پردازم.

  هر کس این مصاحبه را بخواند ، اگر کینه ای از کمونیسم کارگری به دل  و ریگی به کفش نداشته باشد به سنجیده بودن و منطقی بودن آن اقرار می کند. 

  مسأله اول که محمد نبوی را آشفته کرده است این گفته کورش مدرسی است که فدرالیسم نمی تواند و نباید از سوی کمونیستها به عنوان آلترناتیو سیاسی ایران به جامعه معرفی شود و باید در مقابل آن ایستاد چرا که تبعات آن را حداقل  در عراق و یوگسلاوی دیده ایم .برای اینکه محمد نبوی به اشتباهات سیاسی خود در این نوشته پی ببرد بهتر است دوباره نگاهی به استدلالات ضعیف خود بکند.

  الف ) کورش مدرسی فدرالیسم قومی را با فاشیسم یکسان می بیند و محمد نبوی این استدلال را نمی پذیرد وآن را فاقد پایه علمی !میداند از کورش برای اثبات صحت گفته هایش استدلال می خواهد. علاوه بر این محمد نبوی رندی به خرج می دهد و طرفداران فدرالیسم را به حزب دمکرات و دو شاخه از کومله محدود می کند .اگر محمد نبوی انصاف یک ناظر تلویزیونی رویدادها و نه الزاماً فعال سیاسی یک سازمان را داشته باشد ، زنده ترین مدرک جنایات قومی را در ۲۰ سال گذشته در کانال های تلویزیونی دیده است؛ از ناگورن و قره باغ گرفته تا یوگسلاوی و رواندا وافغانستان و  عراق امروزی هر جا هویت های کاذب قومی ، زبانی و دینی برای انسانها تعریف شده است در کوتاهترین زمان بزرگترین فاجعه بشری روی داده  است. قتل عام یک میلیون نفر در رواندا کمتر از صد روز طول کشید ؛ در حالیکه یک هفته قبل از شروع این تراژدی ، قربانی و متهم در همسایگی هم بدون کمترین کشمکش خاص قومی مانند هر جای دیگر دنیا زندگی می کردند و از هم پول قرض می گرفتند.در عراق بوی باروت و خون به بخش لاینفک زندگی مردم در این کشور فدرال تبدیل شده است .  طبق آمارهای رسمی در ۶ سال گذشته حدود ۱۶۰ هزار نفر در درگیریها و انفجارات هر روزه کشته شده اند. محمد نبوی خواه بخواهد این جنایات را فاشیسم بخواند خواه توسعه دمکراسی تغیری در صورت مسأله ایجاد نمی کند. این جنایات در جلو چشمان هزاران و میلیونها انسان زنده و البته انساندوست روی داده است و مرثیه سرایی پس از این جنایات کمترین نفعی به حال این قربانیان نداشته است. تطبیق مشخصات فاشسیم با  پروسه زنده کردن هویت قومی که  زمینه و پیش نیازاصلی  چنین جنایاتی است ، نیاز به مدارک و استدلال بیشتری ندارد.اگر فاشیسم نسخه منسوخ چنین جنایاتی باشد بی شک فدرالیسم قومی یا فرهنگی و هر چه طراحان آن نام نهاده اند ،ورژن جدید و آپدیت شده با کارآیی و امکانات بیشتر است. کمترین میزان کارآیی این نسخه از فاشیسم در همین وضعیت بچشم می خورد؛ فعال کمونیست ما به دفاع از آن برخاسته است! در این خصوص که طرفداران فدرالیسم در کردستان ایران فقط چند گرایش سیاسی هستند آقای محمد نبوی کف نفس بخرج داده است چون در سر دیگر معادله دهها سازمان و فرقه قومی هستند که همصدا با دمکراسی خواهان کرد کنگره ها برگزار می کنند وعکس های یادگاری می گیرند. اگر محمد نبوی این عبارت را برای تطهیر سازمان متبوعشان آورده اند ، باید گفته شود که رادیکال ترین بخش کومله های فعلی که آخرین تصفیه سیاسی را دو ماه پیش بر بستر همین مسائل پیش پاافتاده  از سر گذراند با عملکرد تاکنونی شان که انعکاس آن را در دفاعیات پوپولیستی و شبه سوسیالیستی امثال نبوی می بینیم، عملاٌ در کمپ هواخواهان فدرالیسم قرار گرفته است. 

  ب) کورش مدرسی نتیجه فدرالیسم قومی در ایران را از عراق مصیبت بارتر می بیند و محمد نبوی این را قبول ندارد چرا که جامعه کردستان را از آن مترقی تر می داند .از آنجا که قلمرو انسانیت به یک منطقه جغرافیایی محدود نمی شود وکمونیسم کارگری وجود انسانهای زنده را ملاک فعالیت سیاسی خود قرار می دهد ، بر خلاف آقای نبوی که سرنوشت کردستان ذهنی اش برایش مهم است جنبش کمونیسم کارگری کلیه انسانهای زنده حداقل در جغرافیای ایران را در چهارچوب فعالیت سیاسی اش قرار داده است و نمی خواهد به قیمت ساختن بهشتی! در یک محدوده جغرافیایی ، جهنمی وسیعتر در کنار دست خود بسازد. از این که در ایران به یمن حضور طیف وسیعی از انسانهای آگ