اعتراضات بنزین

اعتراضات بنزین

اعراضات مردم بر علیه گرانی بنزین حدود یک هفته از جمعه بیست و چهارم آبان ماه  تا دوم آذر ماه بیش از ۲۰۰ شهر ایران را لرزاند. تعداد کشته شدگان در این درگیری ها طبق آمار سازمان عفو بین الملل حداقل ۲۰۸  نفر و طبق اعلام سایت کلمه حداقل ۳۶۶ نفر بوده است. تعداد دستگیر شدگان از طرف کمیسیون امنیت ملی مجلس اسلامی ۷۰۰۰ نفر اعلام شده است.

بررسی روندهای مربوط به گران نمودن بنرین و اعتراضات مردم در برابر آن، عکس العمل نیروهای مختلف درگیر در این  جریان، و نیز نتایجی که این روندها ببار آورده اند، در تعیین چه باید کردها از اهمیت ویژه ای برخوردارند؛ و هر کس بنا به جایگاه طبقاتی، دیدگاه و توانایی خود به این بررسی  می پردازد.

با وجود اینکه شایعه بالا رفتن قیمت بنزین از پیش وجود داشت اما قبول چنین فاجعه ای برای مردمی که تمام زندگیشان به قیمت سوخت وابسته است، راحت نبود؛ بخصوص برای کسانی که با وام گرفتن وسیله نقلیه ای برای خود تهیه کرده اند تا یا با مسافرکشی خرج زندگی خود را فراهم نمایند یا بتوانند با دسترسی به مناطق دورتر امکان کاری بهتری بیابند.

 طرح بالا بردن قیمت بنزین ، طرحی از قبل حساب شده و برنامه ریزی شده و به قولی مهندسی شده بود، به این امر اگر مردم واقف نبودند و برایشان باور این فاجعه غیر قابل درک بود اما در مقابل هر آن کس که به نوعی در حکومت دست دارد می بایست واقف بوده باشد از دولت گرفته تا خامنه ای …

علیرغم اینکه سران سه قوه همگی با هم به تصویب این طرح اقدام کردند اما افراد منفرد دست اندرکار که هر یک متعلق به یکی از این سه قوه بودند، از این قضیه اظهار بی اطلاعی نمودند. از مجلسیان گرفته تا روحانی که احتمالا خودش مثل بقیه مردم صبح جمعه وقتی قصد رفتن به سر کار داشته در پمپ بنزین از این قضیه مطلع شده و چون پول خرد کم آورده مجبور شده پای پیاده به بانک رفته و برای پرداخت پول بنزین از حساب خود پول برداشت بکند! دیگر اینکه حتی ولایت فقیه و شرکت ملی پخش فراورده های نفتی هم روحشان از این موضوع خبر نداشت ! خلاصه اینکه هر کس که در این گروه بندی های دست اندر کار رژیم یک طرف درگیری ها و دعواها بود خیلی آگاهانه خود را از  معرکه کنار کشید.
مردم ماندند تنها در مقابله با سران سه قوه یعنی در مقابل کل نظام جمهوری اسلامی. روز بیست و چهار آبان در شروع اعتراض ها باغرولند بعضی از مجلسیان و اظهار بی خبری و نارضایتی آنها و حرف های ضد ونقیض دست اندر کاران در حکومت این توهم در میان مردم بوجود آمد که شاید حکومت در طرح خود کمی متزلزل است و تصمیم قطعی نیست وشاید با تظاهرات و فشار و ترساندن از شورش مردمی، مجلسیان بتوانند کاری پیش ببرند و قیمت بنزین هم مانند قیمت دلار و یورو فروکش کند.

این اولین باری بود که معترضین یکدست از اقشار زحمتکش و پایین جامعه بودند ، و نظام جمهوری اسلامی بطور بی شرمانه به شنیع ترین شیوه دست به کشتار آنها زد.
در روزهای بعد از اعلام این طرح که مجلسیان زیر چادرها و قباهایشان پنهان شدند و دولت  پول یک وعده نهار را به حساب بعضی واریز کرد و خامنه ای تمام نیروهای ضد شورش سپاه، بسیج و نیروهای انتظامی را به صحنه کشید، برای مردم که بدون سازماندهی و آمادگی قبلی به خیابان ها آمده بودند  چاره ای بغیر از دفاع از خود نبود .

مضحکٔ این میان برخورد حسابگرانه و چرتکه انداختن های تحلیل گران لیبرال بود که حساب و کتاب می کردند به آتش کشیده شدن بانک ها چقدر خسارت داشته، و یا اینکه انتظار داشتند مردم با آرامش و سیاست و قدم به قدم تحولی مثبت در جمهوری اسلامی ایجاد کنند. آقایان! مردم گرسنه با یک نظام تا دندان مسلح و درنده درگیر هستند و دارند در خیابان ها کشته می شوند. از مردم حتی نان خرده های سفره های خالیشان را دزدیده اند، تحولات آهسته یعنی چه؟! چنان طلبکار شده بودند که از مردم معترض میخواستند حساب پس بدهند که قطعی اینترنت ضررش بیشتر بوده یا به آتش کشیده شدن ساختمان بانک ها.

برای نظام، سرکوب مردم نقش حیثیتی داشت. برای رژیمی که در لبنان و عراق با همکاری و همیاری حزب الله  و دیگر دستجات وابسته به خود در این کشورها مردم معترض را به گلوله می بندد، از پس شورش مردم خود بر نیامدن به معنای کاهش وجهه اش در منطقه بود؛ آن هم در شرایطی که یکی از شعارهای مردم معترض لبنان و عراق این است که” حزب الله به ایران برگردٔ‌، اینجا ایران نیست.”

جمهوری اسلامی ایران، جهت تامین بودجه ای که برای سرکوب مردم لبنان و عراق در همکاری با حزب الله و دیگر دستجات وابسته به خود در این کشورها نیاز دارد، و برای تامین خرج و مخارج دیگرش، به جای کوتاه کردن دست خودی ها از دزدی و غارتگری اموال مردم، به مردم زحمتکش و سفره خالیشان چنگ انداخته است ؛ آن هم با همدلی و توافق همگی دست اندرکاران. همانطور که خامنه ای خیلی روشن بیان کرد” بالا بردن قیمت بنزین بر اتحاد و اتفاق ما افزود” معنی اش خیلی روشن این است که دزدان سر گردنه دست در دست هم و با حمله و گلوله باران مردم آنها را هر چه بیشتر به خاک سیاه نشاندند. جمهوری اسلامی از سرکوب و کنترل نارضایتی مردم به نفع اتحاد و همبستگی خود استفاده کرد.

خامنه ای که در مورد سیاست گران کردن بنزین  گفت “چیزی سر در نمی آورد.” اکنون  ماهرانه با توسل به دستگاه های سرکوبگر خود دستور می دهد که به مانند سال ۶۰ عمل کرده و به مردم معترض امان ندهند. آخوندها این توان سرکوبگری را از رژیم قبل از خود به میراث برده اند.

خمینی ساواک و سازماندهی آن را منحل کرد. سران وفادار به شاه را کشت، اما مهره های سیاستمدار و با تجربه آن رژیم را با رضایت کامل به ارث برد. در آغاز حکومتگری جمهوری اسلامی تمام شکنجه گران زندان ها زیر دست شکنجه گران حرفه ای ساواک که دوره آموزشی خود را در اسرائیل دیده بودند، قرار داشتند.
شکنجه گران رژیم جمهوری اسلامی سالها زیر دست آنها آموزش دیدند که چگونه می بایست زندانیان را دسته بندی کرد و چگونه با توهین و اذیت و آذار  می توان یک زندانی را شکست.

به هر حال این حرکت طراحی شده رژیم و برخورد وحشیانه اش قابل پیش بینی بود. مبارزات و اعتراضات مردمی بدون سازماندهی قبلی، بدون سازماندهی و وجود آگاهی شکست می خورد و سرکوب می شود. مردم وقتی پیروز می شوند که بتوانند دست دشمن خود را بخوانند و بازی های این جناح و آن جناح باعث توهم شان نشود. مردم وقتی پیروز می شوند که بتوانند از دشمن خود پیشی بگیرند و طرح و نقشه های رژیم را نقش بر آب کنند.

 چطور؟ مردم ایران تجربه اعتصاب کامیونداران را داشتند. در آن زمان رژیم انقدر تحت فشار قرار گرفته بود که کامیونداران را تهدید به اعدام کرد. تنها حرکت های سازماندهی شده است که می تواند جواب بدهد. البته در این حرکت ها تشکل های کارگری تنها تشکل هایی هستند که قابل اعتماد می باشند، چرا که به لشکر تهیدستان تعلق دارند و متشکل هستند. موفقیت برگزاری اعتراضی اول ماه مه امسال در مقابل مجلس نشانگر این واقعیت است.

 می توان از تجربه مبارزات اتحادیه های فرانسوی در مبارزه با اصلاحات قانون بازنشستگی به دست مکرون که می خواهد سن بازنشستی را بالا ببرد، هم درس گرفت. مردم به فراخوان اتحادیه های کارگری مبنی بر اعتصاب عمومی پاسخ مثبت داده اند.

جنبش کارگری ایران با تلاش و استقامت خود در مبارزات حق طلبانه اش   با تحمل خسارات جانی و مالی فراوان توانسته به جلوی صحنه بیاید. کشتار و سرکوب زحمتکشان و مردم فقیر برای جنبش کارگری که همیشه پرچم دار مبارزات مردمی است یک ضایعه درد آور است.

 بدون رهبری کارگران و تشکل های کارگری جنبش های مردمی سرکوب می شوند و راه بجایی نمی برند.