کومەله و فدرالیسم

اسد گلچینی  

سیاست های ما  و کومه له در برخورد به مساله ملی، تفاوت بنیادی کمونیسم کارگری با کمونیسم ملی کومه له را نشان میدهد.

کومه له  همانند تمامی ناسیونالیستهای چپ،   مجمع الجزایرخلقهای ساکن  در ایران را برسمیت میشناسد و برای آن برنامه دارد که حقشان را باید خودشان تعیین کنند و برای این، خواست "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش" را در آستین دارد و خود یک نیروی فعاله این خواست در کردستان است، خود را بخش پیگیر این جنبش میداند و مبلغ  آن برای دیگر خلقها در ایران است و از این زاویه با دیگر جریانات مشابه و یا احزاب و جریانات بورژوایی فعال در این مبارزه ملل برای حق تعیین سرنوشتشان، حال در هر شکلی که هست، همراهی دارد و از آنجا که سابقه چپ و کمونیستی براین نیرو سنگینی میکند، مجبور است  با ضمیمه  کردن  خواستهای رادیکال مردم به پرچم ملی گرایانه اش خود را جناح چپ جنبش ملی و بخش پیگیر این جنبش معرفی کند.  کمونیسم ما و برنامه کمونیستی ما، خرافه ملی گرایی و ملت سازی و بر این اساس ایجاد  خلقها و ملت را برسمیت نمیشناسد،همه ساکنان این کشور را شهروندان  آزاد و برابر و متساوی الحقوقی میداند که در یک نظام حکومتی آزاد و برابر،  این حقوق برابر باید رعایت شود. 

برای مساله کرد در کردستان و حل این مساله برنامه مشخص دارد و آنهم طرح رفراندم و رای مردم به جدا شدن و یا ماندن در چهارچوب این کشور است و بدیهی است که ما ضمن این مبارزه و برسمیت شناسی آن تلاش میکنیم که دولتی سوسیالیستی و آزادیخواه بر سر کار بیاوریم که بدون هیچ چون و چرایی مجری این باشد در عین حال که ما خواهان بیشترین و بزرگترین اتحاد شهروندان ایران بدور از القاب ملی و مذهبی و … هستیم.

 این جوهر فعالیت و سیاست کمونیستی ما در این مسائل و برای رفع  ستم ملی و حل کشمکش ملی در هر جایی است که به معضل تبدیل شده باشد. با اتکا به این سیاست ما بر خلاف چپ سنتی و ناسیونالیست دنباله رو خواست و نیاز بورژوازی داخل این "ملت" ها نخواهیم بود و پیگیرانه منافع طبقه کارگر و همه شهروندان را دنبال میکنیم. ما کمونیستها خود را بخشی از هیچ ملتی نمیدانیم  و برای رهایی همه شهروندان جامعه از تعصبات ملی و مذهبی و همه قید و بندهای مشابه اینها مبارزه میکنیم. فرق بنیادی کمونیسم ما با کمونیسم و سوسیالیسم کومه له در برخورد به مساله ملی در همین است.  

جدال بی امان ما با خواست فدرالیسم قومی در ایران و دشمنی سرسختانه ما با این سیاست، از همین سیاست کمونیستی ما در قبال ملی گرایی و ملیتها و قوم گرایی در ایران و در کردستان نشات میگیرد. تفاوت بحث های ما با کومه له در مورد فدرالیسم از همین جاست و از همین زاویه مارکسیستی است که میتوان نشان داد چرا کومه له با فدرالیسم ولی از نوع "خوب" آن مشکلی ندارد. 

 

محمد نبوی به طرفداران فدرالیسم حق میدهد هر گاه خواستند سم پاشی کنند اما نوبت به کمونیستها که میرسد که از خود و جامعه دفاع کنند، حمله به آنها  شروع میشود. محمد نبوی از رهبران و فعالین کومه له ظاهرا طرفدار فدرالیسم نیست، اما با انتقاد از ما و بحث های کورش مدرسی  همراه با یک دوجین تذکر بی مورد، آنچه را که بیان میکند نمیتواند فاصله زیادی با فدرالیسم داشته باشد. این را همانطور که اشاره کردیم نه تنها از بحث های محمد نبوی بلکه اساسا از سیاست و برنامه حزبش در "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش" است باید استنتاج کرد.

 

 

به نکاتی از بحث محمد نبوی بپردازیم

 

محمد نبوی اصرار دارد بگوید که فدرالیسمی که احزاب دمکرات و زحمتکشان میخواهند و برای آن کار میکنند، فاشیستی نیست، و کورش مدرسی و ما دلبخواهی بزرگ نمایی میکنیم و … محمد نبوی دوست دارد فراموش کند که فدرالیسمی که نه اکنون وبلکه بیش از ده سال است در ایران و کردستان رایج شده است بر اساس  قومی است، فدرالیسم قومی است،  حتی براساس تقسیم جغرافیایی ایران نیست. بر اساس تقسیم ملی و قومی مردم ایران است.بر اساس این است که چه کسانی و در چه منطقه ای  کرد و ترک و لر و عرب و ترکمن و فارس هستند. بر همین اساس است که تشکیلات های فاشیستی همانند زحمتکشان و الحواز در فدراسیون ملل و … عضویت دارند و سالهاست بر همین اساس دنبال قدرت و پولند تا راهی برای ممکن شدن این بیابند و به همین دلیل است که هر بار میتوانند در رکاب  آمریکا و سیاست های دولت های منطقه باشند. یک کمونیست چگونه میتواند این نقطه حرکت ناسیونالیستها را نادیده بگیرد و وقتی ماهیت فاشیستی آنها را بر اساس تجاربی که انسانیت در این دوره و عصر از سر گذرانده است؟  و نه تنها در نقده بلکه در عراق و یوگوسلاوی دیده ایم. یادآوری این مساله برای کارگران و کمونیستها و برای مردمی که از اینها طرفداری میکنند، کار ماست و باید تاکید کرد ، آنچه را که قوم گرایی وفدرالیسم قومی ببار میاورد عین فاشیسم است، چرا که تراشیدن قومی گری و ملت تراشی برای مردمی که میتواند براحتی به هفت و هشت منطقه و منتسب به فارس و عرب و کرد و ترک و … بشود و سازمان و احزاب  قومی و افراطی سازمانده این خواستها را هم آماده دارد،در صورت عملی شدن باید در انتظار سناریویی هزار بار دهشتناک تر از یوگوسلاوی  باشیم و تکرار ای