چه گونه می توان اول ماه مه را گرامی داشت؟

پارسا نیک جو

اول ماه مه، سالْ یاد پیکار و قیام کارگران امریکا در سال ۱۸۸۶ در راه است. اول ماه مه روز هم بسته گی و پیکار جهانی طبقه ی کارگرعلیه نظام سرمایه داری است. نظامی که استثمار، از خود بیگانگی، بت واره گی کالایی و شیء واره گی روابط اجتماعی از ویژه گی های سرشتی آن است. پیکار طبقه ی کارگر با شورش های پراکنده ی کارگران کارخانه های مختلف علیه شرایط تحمل ناپذیر کار آغاز شد. در مراحل آغازین این پیکار، کارگران بیش تر به سان توده ای پراکنده هر گاه کارد سرمایه به استخوان شان می رسید دست به شورش می زدند. اما با بسط مناسبات سرمایه داری و انباشت تجربه ی انقلابی و نقد تصورات و پندارهای خرده بورژوایی، پیکار طبقاتی کارگران وارد مرحله ی تازه ای شد.

 قیام های دهه ی سی و انقلاب های دهه ی چهل سده ی نوزده اروپا گواهی است بر این مدعا. در بستر همین شرایط تاریخی بود که اندیشه های مارکس و انگلس به سان بیان نظری جنبش ضد سرمایه داری طبقه ی کارگر، شکل گرفت و بسط یافت. مارکس و انگلس با نقد تصورات و پندارهای بورژوایی و خرده بورژوایی، سهم بسزایی در خویشتن شناسی و خودآگاهی طبقه ی کارگر ایفا کردند.

قیام ژوئن ۱۸۴۸ نخستین جنگ داخلی پرولتاریا علیه بورژوازی بود. در ۲۳ ژوئن ۱۸۴۸، چهل هزار کارگر به خیابان ها ریختند و سنگر بستند. اصلی ترین شعار کارگران در این قیام تشکیل « جمهوری اجتماعی» بود. کارگران پنج روز در برابر یورش نیروهای سرکوبگر سرمایه مقاومت کردند، اما سرانجام قیام آنان به خون کشیده شد. بورژوازی برای نخستین بار نشان داد که در برابر قد برافراشتن کارگران به سان طبقه ای مستقل، چه گونه بی رحمانه و دیوانه وار به قتل عام آنان می پردازد. کارگران در نخستین تجربه ی قیام مستقل انقلابی خود دریافتند که : « تک آوایی شان، آوای مرگ شان از کار در خواهد آمد.»

کارگران اروپا در دهه ی ۶۰ سده ی نوزده به ضرورت هم بسته گی جهانی خود آگاه شدند و با تأسیس انترناسیونال اول در سال ۱۸۶۴، بر آن شدند تا به شعار کارگران جهان متحد شوید جامه ی عمل بپوشانند. در سر لوحه ی اساسنامه ی عمومی انترناسیونال که مارکس آن را نوشته بود، به روشنی بر این آموزه ی انقلابی تاکید شده بود که : « رهایی طبقه ی کارگر باید به دست خود کارگران صورت گیرد.» در اساسنامه تصریح شده بود که رسالت و هدف انترناسیونال، متحد کردن کارگران کشورهای مختلف و سازمان دهی پیکار همبسته و جهانی آنان برای الغای ستم طبقاتی و رهایی طبقه ی کارگر است. انترناسیونال موفق شد، با پذیرش آزادی کامل برای جنبش ها و خواست های کارگران کشورهای مختلف، طبقه ی کارگر را در شبکه ای همبسته و یگانه متحد کند. در اساسنامه هم چنین به روشنی تمام بر این امر تاکید شده است که : « رهایی اقتصادی طبقه ی کارگر آن هدف بزرگی است که هر جنبش سیاسی باید هم چون وسیله ای به تبعیت از آن درآید.» و در ادامه می افزاید: « رهایی کار نه مسأله ای محلی و ملی بلکه اجتماعی است که همه ی کشورهایی را که در آن جامعه ی مدرن مستقر شده در بر می گیرد و حل این مسأله به  همکاری نظری و عملی پیشرفته ترین کشورها بسته گی دارد.»

صبح ۱۸ مارس ۱۸۷۱ پاریس با صدای رعدآسای « زنده باد کمون» از خواب بیدار شد. قیام کارگران و زحمت کشان به پیروزی رسید. کمون پاریس با همه ی مستعجل بودن دولت اش، ۷۲ روز، نخستین تجربه ی حکومت کارگری در جهان بود. پرچم کمون، پرچم جمهوری جهانی نیروی کار بود. کمون با انحلال ارتش و نیروی انتظامی حرفه ای و دائمی و هم چنین لغو خدمت اجباری، جدایی کلیسا از دولت و حذف بودجه ی موسسه های مذهبی، مصادره ی اموال کلیسا، به آتش کشیدن دستگاه گیوتین به سان نماد پیکار علیه ابزار اعدام و جنایت، بر انداختن ستون پیروزی میدان وندام به سان نماد پیکار علیه میهن پرستی افراطی، کوشش برای از بین بردن بوروکراسی، لغوجرایم مالی، آموزش رایگان و… حیات انقلابی و کارگری خود را آغاز کرد. اما یورش وحشیانه ی بورژوازی فرصت تعمیق انقلاب و تصحیح خطاها را از طبقه ی کارگر سلب کرد. با این همه به گفته ی مارکس: « پاریس کارگری و کمون اش برای همیشه به عنوان پیشگام جامعه ی نوین در خاطره ها خواهد ماند و یاد جان باخته گان اش با عشق و احترام در قلب بزرگ طبقه ی کارگر جاودانه خواهد ماند.» طبقه ی کارگر در تجربه ی خون بار کمون پاریس، با خلق دولت نوع کمون توانست، ساختار سیاسی رهایی اقتصادی نیروی کار را از سلطه ی سرمایه ابداع کند.

در دهه ی ۱۸۸۰ اعتصاب های بسیاری در امریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ژاپن و روسیه رخ داد. در میان خواست های کارگران « کاهش ساعت کار به هشت ساعت کار در روز بدون کاهش دست مزد» از جمله خواست های مشترک و ثابت بود. فدراسیون سندیکاهای صنعتی و تجارتی- که بعدها به فدراسیون کار تبدیل شد- در سال ۱۸۸۴ کنگره ای تشکیل داد و در این کنگره تصمیمی تاریخی اتخاذ کرد. بر اساس این تصمیم به منظور دست یابی به خواست هشت ساعت کار در روز، باید در اول مه ۱۸۸۶ اعتراضی عمومی تدارک دیده می شد. کارگران حدود ۱۸ ماه برای تدارک و سازمان دهی اعتصاب و اعتراض عمومی فرصت داشتند. سازمان شوالیه های کار و سازمان های سوسیالیستی و آنارشیستی نیز با شور فراوان به این جنبش پیوستند. با فرارسیدن اول ماه مه ۱۸۸۶، در سراسر ایالات متحده ۵۰۰۰ اعتصاب با شرکت ۳۵۰۰۰۰ کارگر آغاز شد. بورژوازی از ترس ادامه و گسترش دامنه ی جنبش، کارگران را سرکوب کرد. روز اول ماه مه پلیس به سوی تظاهر کننده گان در میلواکی تیراندازی کرد که بر اثر آن ۹ نفر کشته شدند. در روز سوم ماه مه پلیس غیر رسمی در شیکاگو ۶ نفر را به قتل رساند. گروه های آنارشیستی در اعلامیه ای کارگران و زحمت کشان را برای فردای آن روز به تظاهرات فراخواندند. در پایان تظاهراتی که به دعوت آنارشیست ها صورت گرفته بود پلیس به کارگران شلیک کرد و در این هنگام بمبی منفجر شد که بر اثر آن هشت پلیس کشته شد. این واقعه بهانه ای شد برای حمله  و سرکوب گسترده ی فعالان کارگری. در سراسر ایالات متحده دولت به دستگیری فعالان محافل آنارشیستی و سوسیالیستی و سندیکایی پرداخت. شب بعد از واقعه، مأموران نظامی به دفتر یک روزنامه ی آنارشیستی هجوم بردند و هشت نفر را دستگیر کردند. محاکمه ی این رزمنده گان آزادی خواه از ۱۶ ماه مه آغاز