دستمزد، امضاء، رقابت و مبارزه کارگرى

ناصر اصغری 

کمپین افزایش دستمزدها یک تلاش مهم و برجسته کارگران در سالهای اخیر است که با تلاش و پیگیری فعالین کارگری و همه دلسوزان طبقه کارگر میتواند ابعاد بسیار تعیین کننده ای بخود بگیرد و باید هوشیارانه سعی کرد که با قدرتمندی هرچه بیشتری پیش برود.

 اما هرچه این حرکت و تلاشهایی در این زمینه برای پیشروی کارگران مهم است، مانع تراشی و مخالفت با آن نیز قابل تامل و سوال برانگیز است. بحث بر سر "کمپین افزایش دستمزدها"، دیگر بسیار از خود موضوع دستمزدها فراتر رفته و بعضی از مخالفین و منتقدین آن با دستاویز قرار دادن هر خس و خاشاکی می خواهند رقابت‌ها و کدورت‌های شخصی حال و گذشته خود را نیز وارد این عرصه کنند و با برپا کردن گرد و غبار، فضائی را به وجود آورند که قربانی آن در قدم اول خود کارگران هستند. ضدکمپینی بر علیه این کمپین براه افتاده است که با بررسی جوانب و زوایای آن متوجه می شویم که بحث اساسا بر سر این "کمپین" نیست بلکه اهداف دیگری را دنبال می کند. اگر کسی بخواهد معنای واقعی مقوله "فرقه گرائی" را با پوست و گوشت خود لمس کند، فقط لحظه کوتاهی به فضای مجازی‌ای که این دوستان در آن سیر می کنند، مراجعه و توجه کنند. در این فضا می شود به راحتی دید که سیاست برای چه کسی تفنن و سرگرمی است و درد واقعی چه کس دیگری است. واضح است که باید از انتقاد سازنده و راه نشان دادن استقبال کرد. باید مخلص کسی بود که صادقانه می خواهد اشکالاتمان را به ما گوشزد کند. اما تخطئه کردن زحمات فعالین کارگری، در فضائی که هر اعتراضی با چماق جواب داده می گیرد، جایز نیست.

موضعگیری و "دسته بندی"های سیاسی در بین فعالین کارگری گرایشات مختلف نه تنها اتفاق نامیمونی نیست، بلکه جدا از غیرقابل پیشگیری بودن آن، اهداف گرایشات موجود و نسبتا غالب بر جنبش کارگری را شفاف نیز می کند. کسانی که بیشتر نظاره‌گر جدال طبقاتی کارگران هستند ـ و حتی نمی‌شود آنها را در حاشیه دسته بندی‌های گرایشات هم جا داد ـ معمولا موضوعاتی را مشغله فعالین کارگری می کنند که ناخواسته پای همه به وسط کشیده می‌شود. این دسته هر چقدر دلشان می‌خواهد می توانند در باره اینکه فلان تشکل کارگری و فلان عمل کارگران، مستقل و کارگری است و متکی به نیروی خود کارگران است؛ و فلان یکی ال است و بل است حرافی و لفاظی کنند. هیچ آدم جدی که پایش روی زمین است، در این جامعه وقت اعتنا به این جیغ و دادها را ندارد. اما همین افراد گاها با راه انداختن کمپین‌هائی که مستقیما امنیت جانی فعالین کارگری را به خطر می اندازد، همه سرها را به طرف خود برمی گرداندند. مثلا کمپین اینکه "بعضی از فعالین کارگری با نهادهای آمریکائی رابطه دارند" از این نوع کمپین‌هاست. منصور اسانلو یکی از سه تن فعالین کارگری‌ای است که با این اتهام زیر اخیه رفته است.

در این یادداشت می خواهم به نکاتی بپردازم که در عین حالی که مشغله ذهنی ماها کرده اند ربط مستقیمی هم به همین چند جمله مقدم دارد. عده‌ای مخالفتشان ظاهرا با جمع آوری امضاء است و بر سر آن تئوری بافته اند. عده ای درباره مقوله دستمزد اظهارنظراتی کرده‌اند. عده ای دوستانه حرف زده اند، عده ای دنبال بهانه بوده اند.

مقاله ی پیش روی در واقع دنباله دو مقاله "وقتی مبارزه کارگران تخطئه می شود" مندرج در شماره ١٠٢ "کارگر کمونیست" و "سال ٨٨، سال کارگران" مندرج در شماره ۴۶٠ نشریه "ایسکرا" است. از خود مقوله "دستمزد" و جایگاه آن شروع کنیم.

دستمزد

دستمزد برای کارگران علی العموم جایگاه ویژه ای دارد. گرچه کارگر در مسیر تقابلش با سرمایه دار مجبور است برای صدها اجحاف دیگر مبارزه و اعتراض کند، اما دستمزد موضوعی است که کارگر قبل از ورود به عرصه تولید با سرمایه دار با آن به توافقاتی می رسد. دستمزد برای کارگر یک انتخاب نیست؛ اما خیلی از مطالبات دیگر را می توان گفت که انتخابی اند. دستمزد چیزی نیست که در توازن قوا بین کارگر و سرمایه دار وارد میشود، اما مطالبات دیگر در توازن قوا بین این دو قطب است که موضوعیت می یابند. کارگر علی العموم می خواهد بداند و یا می پرسد که سرمایه دار قوه کارش را به چه قیمتی می خرد. اما لزوما نمی پرسد که محیط کاری که واردش شده است دارای تشکل توده ای می باشد یا غیر. مهد کودک مناسب دارد یا نه. اینها موضوعاتی هستند که بعد از شروع کار با آن روبرو می شود و بر سر آن رابطه اش را با همکارانش و کارفرما تنظیم می کند و موافقت و مخالفت‌هایش شروع می شود. در جامعه و مناسبات سرمایه داری هیچ بنی بشری، حتی کسی که می گوید انسانها چرا از گرسنگی می میرند! بروند کیک با شیر بخوردند؛ این چنین فکر نمی کند که کسی باید برای دیگری رایگان کار کند. بلکه همه انتظار دریافت و پرداخت دستمزد را دارند. اما همین احکام را نمی توان لزوما در باره مزایای دیگر مشاغل صادر کرد. نمی شود در باره تشکل و بیمه و ایمنی محیط کار و غیره چنین چیزی را گفت.

مسئله افزایش دستمزد هم چنین است. افزایش دستمزد در عالم واقع به بالا و پائین رفتن تورم در جامعه ربط دارد و حتی در جائی مثل جمهوری اسلامی ایران ارگانی به نام "شورایعالی کار" درست کرده اند که ظاهرا می خواهد مسئله افزایش دستمزد را جواب بدهد. اگر رقمی به دستمزدها افزوده نمی شود و یا با واقعیتهای جامعه نخواند، برایش دلیل و بهانه می آورند. امسال وزیر کار و امور اجتماعی جمهوری اسلامی در باره افزایش دستمزدها گفته بود: "در اجرای ماده ۴١ قانون کار با در نظر گرفتن مصالح کارگران در انطباق هر چه بیشتر میزان درآمد آنان با سطح معیشت و همچنین با توجه به مقتضیات بنگاه های تولیدی و کارفرمایان و شرایط اقتصادی جامعه ای
ن موارد را به اتفاق آرا مورد تصویب قرار دادیم." در باره دیگر مسائل پیش روی کارگران نمی توان چنین گفت. دستمزد کارگران در عالم واقع در مناسبات تولیدی سرمایه داری باید حداقل حدی باشد که به کارگر اجازه بازتولید قوه کار خود را بدهد تا بتواند روزی دیگر در برابر ماشین قرار بگیرد و سود و ارزش اضافه تولید کند. اگر تورم در جامعه ٣٠ درصد بالا رفته باشد، کارگر نمی تواند با دستمزد سال گذشته، که چنان تنظیم گشته بود تا کارگر بتواند با آن تجدید قوا کند که به اندازه کافی نیرو داشته باشد تا تولید ارزش اضافه کند، زندگی کند. در نتیجه آن فردی که با کمپین افزایش دستمزد کارگران مخالفت می کند و می نویسد: "این مسئله بر همه فعالین دلسوز کارگری واضح است که مطالبه افزایش دستمزد در کنار مطالبه بیمه های اجتماعی و امنیت جانی در محیط کار و نیز امنیت شغلی و سایر مطالبات کارگران، خواست برحق کارگران ایران می باشد و مطالبه مهمی است که …" سخن بی مسمائی گفته است که خود نویسنده متوجه ابعاد مسئله دستمزد نیست. دستمزد کارگران به موقع پرداخت نمی گردد، مبارزه بر سر آن شروع می شود. دستمزد پائین است، زمزمه اعتراض در بین کارگران بالا می گیرد. در پایان سال و با فرارسیدن موعد افزایش دستمزدها، جنب و جوشی بین فعالین کارگری در می گیرد. اما در باره دیگر مطالبات کارگری موضوع فرق می کند. سندیکای کارگران خباز سقز منحل می شود، تحرکی در سقز برای احیای این تشکل دیده نمی شود! تشکل کارگری را از او دریغ می کنند، محیط کار ناامن است، کارگران هر روز بیکار می شوند، کارهایشان قراردادی می شوند و غیره، اما شاهد مبارزات قدرتمندی در سطح مبارزه بر سر مسئله دستمزد نیستیم. کارگران نیشکر هفت تپه تجمع می کنند و مطالباتی چون آزادی علی نجاتی و پرداخت دستمزدهای معوقه را مطرح می کنند. قول پرداخت دستمزدهای پرداخت نشده را به آنها می دهند، حرفی در باره علی نجاتی زده نمی شود، کارگر به اعتراضش خاتمه می دهد. اینها واقعیاتی است در باره دستمزد کارگران که باید با چشم باز به آنها نگاه کرد. در هر صورت می‌شود در این باره زیاد حرف زد که من به همین نکات بسنده می کنم.

امضاء

انتقاد از امضاء جمع کردن فقط در مقطع کمپین افزایش دستمزد است که چنین دور گرفته است. بسیاری از کارهائی که فعالین کارگری کرده اند، با امضاء بوده است. "کمیته پیگیری"، "کمیته هماهنگی"، "کمیته دفاع از کارگران هفت تپه"، "انتقال محمود صالحی به بیمارستان" و غیره در حیطه "جمع آوری امضاء" قرار دارند. جایگاه امضاء برای دست اندرکاران کمپین دستمزد هر چه باشد، می تواند بسیار فراتر از موارد قبلی عمل کند. در نوشته "وقتی مبارزه کارگران تخطئه می شود" گفتم که امضاء برای مسئله دستمزد و عدم همخوانی حداقل دستمزد با خط فقر اعلام شده توسط خود رژیم، می تواند یک بحثی را به محیط کار، خانه و محافل کارگران ببرد. حتی در باره موارد دیگر چنین حکمی درست نیست.

جایگاه امضاء برای فعالینی که در موارد بالا از آنها اسم برده شد، همانند جایگاه آن برای گرایش توده ایستی نیست. در مورد کمپین افزایش دستمزد اتفاقا روشنی ای که دیده می شود، در موارد دیگر دیده نمی شد. گرچه پیشگامان جمع آوری امضاء در موارد بالا مرزبندی کافی با گرایش توده ایستی داشته اند، اما کارکرد جمع آوری امضاء فراتر از کارکرد این یکی نبود. اما در مورد کمپین افزایش دستمزد، هدف دامن زدن به بحث و مشغله کردن این موضوع برای کارگران هرچه بیشتری بوده است. و یا حداقل دارد این حکم را بازی می کند! در نتیجه به نظر من به "کمپین افزایش دستمزد" باید بعنوان یک "دو خشتی" کارگران نگاه کرد که تخریب آن جایز نیست.

گرایش‌ها و "گرایش"ها

گرایشات مختلف درون جنبش کارگری واقعی هستند. اما درست کردن باسمه ای "گرایش" کارگری واقعی نیست. این بازی واقعی ست، اما آنچه که اینجا گرایش خوانده می شود واقعی نیست. من از کسانی هستم که جمع شدن فعالین ـ چه کسانی که واقعا فعال کارگری بودند و چه کسانی که دلشان می خواهد به آنها بگوئیم فعال کارگری ـ در محافلی چون "هیأت مؤسس سندیکای"، "کمیته پیگیری"، "کمیته هماهنگی" و غیره را اتفاق پیشروئی دانستم. پیشرو از این جهت که واضح است همه فعالین کارگری در یک ظرف جمع نخواهند شد. کسانی در این محافل یافت می شوند که به هیچ‌وجه آبشان با کسانی که می خواهند کارگران حزب خودشان را داشته باشند، در یک جوی نمی رود. کسانی هستند در این جمع‌ها که سیاستشان، تاکتیک و استراتژی شان از قوانین جمهوری اسلامی فراتر نمی رود. گرچه بعضی از این دوستان در مخالفت و رقابت با دیگران دست به جمع آوری امضاء زدند و محفل خودشان را علنی کردند، اما همین هم لازم بود که این مرحله را پشت سر بگذاریم. بالاخره با این عمل معلوم شد که چه کارهائی با چنین جمع شدن‌هائی شدنی است و چه کارهائی امکانات دیگری را می خواهد. آنچه که انتظار نمی رفت و تعجب آور است مخالفت‌های تا سر حد کارشکنی است. یکی از افرادی که مخالف کمپین افزایش دستمزد است می گوید: گرایشات انحرافی بر خواست افزایش دستمزد انگشت می گذارند و می خواهند از آن سؤاستفاده بکنند. اما سئوالی که اینجا مطرح می شود اینست که اگر مشغله کارگران افزایش دستمزد است، "گرایش غیرانحرافی" که قرار نیست فقط نظاره گری کند! قبلا هم گفته بودم که اگر کسی برنامه ای برای افز