امید / اکبر یگانه

امید
پنجره های خسته
از شب با تنی درهم شده
نگاه می‌کنند
افق رابا حسرت
شاید
طلوع کند خورشید
تا تن در هم شکسته اش را
آزاد کند
از سرمای زمستانی
و گرم شود
او
باز می کند
با شادی
دریجه های خود را
بسوی نسیم
تا بزوداید
دیوارهای خود را
از بوی عفین
و خورشید نوازش می کند
لحظه‌ای آن‌ها را
.با مهر
.
اکبر یگانه . ۲۴٫۱۰٫۲۰۱۹