رفیق فرشید شکری، هژیر نینا و … و حزب نه کارگری و نه کمونیست ایران!

رفیق فرشید شکری، هژیر نینا و … و حزب نه کارگری و نه کمونیست ایران!

«بگذار طبقات حاکم در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتاریا در این میان چیزی جز زنجیرهای خود را از دست نمی دهند. اما جهانی را بدست می آورند.»، می دانیم که این عبارت از آخرین جملات برنامه حزب کمونیست جهانی کارگران- اتحادیه کمونیست ها- مانیفست کمونیست که بوسیله کارل مارکس و انگلس در سال های ۱۸۴۷ و ۱۸۴۸ نوشته و تدوین شده است، با حذف قسمت اول و شعار آخرآن، اقتباس شده است. کامل آن چنین است: «کمونیستها عاردارند مقاصد خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همۀ نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدف هایشان میسر است. بگذار طبقات حاکم در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتاریا در این میان چیزی جز زنجیرهای خود را از دست نمی دهند. اما جهانی را بدست می آورند.

« پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید! »، مانی فست کمونیست- مارکس و انگلس ۱۸۴۸و اما قبل از آن در ایدئولوژی آلمانی ۱۸۴۵-۴۶ : « کارها به جائی رسیده است که افراد باید مجموعه ی نیروهای مولد موجود را تصاحب کنند که نه تنھا به خود کنشی دست یابند، که صرفا موجودیت شان را پاسداری کنند. این تصاحب در مرحله ی اول مشروط است به چیزی که باید تصاحب شود، نیروھای مولد، که مجموعه ای تکامل یافته است–فقط در چارچوب مراوده ای جھانروا موجود است بنابراین حتا فقط به این لحاظ، این تصاحب باید خصلتی جھانروا مطابق با نیروھای مولد و مراوده داشته باشد. تصاحب این نیروھا خود چیزی بیش از تکامل مطابق با ظرفیت ھای فردی وسایل مادی تولید نیست .تصاحب مجموعه ِای از وسایل تولید به ھمین دلیل، عبارت از مجموعه ای از ظرفیت ھا در خود افراد است .این تصاحب به اشخاص تصاحب کننده نیز بستگی دارد .تنھا پرولترھای کنونی که از ھر خود کنشی کاملا محروم اند ، در موقعیتی ھستند به یک خود کنشی کامل که دیگر محدود نباشد نایل شوند. این خود – کنشی شان عبارت است از تصاحب نیروھای مولد و تکامل مجموعه ای از ظرفیت ھای متضمن آن. تمامی تصاحب ھای انقلابی پیشین محدود بوده اند؛ افراد، که خود کنشی شان به سبب وسیله ی مولدی ابتدایی و مراوده ای محدود مقید بود، این وسیله ی ابتدایی تولید را تصاحب می کردند و از این رو صرفا به وضع تازه ای از محدودیت می رسیدند. وسیله ی تولیدشان به تملک شان در می آمد اما خودشان تابع تقسیم کار و وسیله ی تولید خودشان باقی می ماندند. در تمامی تصاحب های تاکنون، توده ای از افراد در خدمت تنها یک وسیله ی تولید می ماند، در تصاحب به دست طبقه ی پرولتاریا، انبوهی از وسائل تولید باید زیر دست هر فرد، و مالکیت همگانی درآید- سررشته ی مراوده ای جهانروای امروزی نمی تواند به دست افراد باشد مگر زیر نظارت همگان. این تصاحب همچنین به روش اجرای آن بستگی دارد. اجرای آن فقط از طریق اتحادیه ای می تواند صورت گیرد که به سبب خصوصیت خود پرولتاریا می تواند اتحادیه ای جهانی باشد و از راه انقلابی که در آن، از یک سو، قدرت ناشی از شیوه ی تولید و مراوده و سازمان اجتماعی پیشین واژگون می شود و از سوی دیگر سرشتِ جهانروا و انرژی پرولتاریا را که برای حسن اجرای تصاحب لازم است تکامل می دهد و افزون بر این، پرولتاریا خود را از هر چیزی که هنوز از موقعیت پیشین اش در جامعه به او چسبیده است خلاص می کند و…» .

من اولا، خوشحال هستم که رفیق فرشید شکری توانست، سرانجام با این حزب اپورتونیستی و ریویزیونیستی و… تسویه ی حساب نه در شرایط کنونی تئوریکی – بنیادی – هنوز، ولی حداقل سیاسی – تشکیلاتی نمود.

دوما؛

در دو فاکت بالا، مارکس و انگلس روی کمونیسم بعنوان حرکت طبقه ی کارگر – پرولتارها – بعنوان یک پدیده ی جهانی : «… – فقط در چارچوب مراوده ای جھانروا موجود است»، تاکید میکنند و باز هم مارکس و انگلس به اینکه کمونیسم، زیرا که آنها و مخصوصا کارل مارکس به دلائل بنیادین به نظر من که جای بحث شان اینجا نیست، به جای کلماتی مانند سوسیالیسم و غیره، بیشتر دوست داشت که خود را با کمونیسم تداعی کند، آنها حتی در سال ۱۸۵۰ در خطابیه به اعضای اتحادیه کمونیست ها از کمونیسم بعنوان یک حرکت جهانی یاد می کنند، برای این است که شعار کارگران آلمان را در جنگ طبقاتی شان « انقلاب مداوم » نام می نهند و غیره. همچنین باز هم با صراحت در همان ایدئولوژی آلمانی علت اینکه، چرا؟ کمونیسم جهانی باید باشد، از دشمن جهانی کمونیسم یعنی طبقه ی سرمایه دار صحبت می کنند و غیره.

حالا رفیق فرشید اولا به جای کمونیسم از سوسیالیسم حرف می زند و دوما گرایشی را البته، غیر روشن و آشکار نمایندگی می کند که از تحقق سوسیالیسم در یک کشور حمایت می کند و نه از پیروزی ابتدائی انقلاب قهری کمونیستی در یک کشور و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای مسلح – شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشات و غیره. امیدوارم که در آینده بیشتر نظرشان را باز کنند، تا ببینیم که از سوسیالیسم که تحقق آنرا در یک کشور امکان پذیر می دانند، چه چیزی را هدف دارند. آیا همان کمونیسم است و یا چیز دیگری؟

سوما؛

نکات زیادی در این نوشته ی رفیق هستند که باید کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست را به اندیشه هم در باره خود این گفته ها مانند « کمونیست های جامعه»، باز هم این کمونیست ها کی هستند؟ آیا سازمان و حزبی دارند؟ یا پراکنده اند؟ و هم در مورد خط سیر حزب کمونیست ایران که به نظر من، هیچگاه نه حزب کارگران بوده است و نه حزب کمونیست بطریق اولی؟ حزبی متشکل از کادرهای برخاسته در اساس از طبقات دیگر که به قول ایدئولوگش یعنی منصور « کمونیسم را آرزوی» بنی بشر در طول تاریخ می دانستند و نه کمونیسم را بعنوان یک حرکت یک طبقه نوین به نام کارگر بدانند طبقه ای زاده سرمایه نوین و رشد و توسعه صنعت بزرگ جامعه ی نوین هستند که توسط فرزندان تحصیل کرده خوانین و فئودالان کردستان و کار بدستان نظام پیشین و حتی به باور من نفوذی و تربیت شده در آکادمی های سرمایه جهانی بویژه کسانی مثل منصور حکمت، حمید تقوائی و ایرج آذرین نمایندگی می شدند، در یک دهکده دور افتاده در مرز ایران و عراق موجودیت یافت و با تمام هارت و پورت هایش، خیلی زود مشخص شد که چه کاره است، زیرا که به جای سازماندهی هسته های مخفی کمونیستی انقلابی در داخل جامعه ایران، برای ارتباط با خود طبقه و آماده کردن آن برای به پیروزی رساندن انقلاب قهر ی «{بدون انقلاب قهری، تعویض دولت بورژوائی با دولت پرولتری محال است. نابودی دولت پرولتری و بعبارت دیگر نابودی هر گونه دولتی جز از راه “زوال” از راه دیگری امکان پذیر نیست. دولت و انقلاب- لنین}، بلکه به کردستان عراق و وابسته شدنش به کمک مالی و تسلیحاتی یکی از فاشیست ترین دولت های منطقه خاورمیانه یعنی رژیم بعث عراق و قول سکوت دادن و با وقاحت اعلام آن، در باره اعمال جنایت کارانه اش و بعد هم خود بنیاد گذاران به اروپا و آمریکای شمالی هزیمت کردند و کلا دیگر قبله شان، دولت های عربی – جامعه متمدن غرب « توحش متمدن – گرامشی» شد و باقی ماندگانش در کردستان هم عراق با مزدوران امپریالیستها مثل اتحادیه میهنی کردستان و حزب – پارت دمکرات کردستان به رهبری کسانی همچون جلال طالبانی و مسعود بارزانی که دیگر ماهیت شان مشخص بود، ساخت و پاخت کردند. من تمامی این نکات را مفصلا در نوشته – کتابی به نام : “چپ” در ایران و طبقۀ کارگر در مصاحبه با حمید قربانی – انسان بیوطن و دیگر نوشته ها مثل ، کمک های مالی بیدریغ امپریالیستها … در نقد حزب کمونیست کارگری ایران و …به محال تعلیق کردن کمونیسم در نقد اتحاد سوسیالیستی کارگری ، نوشته و در دسترس هستند.

بازهم به رفیق فرشید شکری، هژیر نینا و دیگر کادرهای استعفا داده تبریک می گویم. این جریان از پایه بر آب بوده و امروزه به بدیل سرمایه داران نه تنها کردستان و ایران، بلکه جهانی برای نفوذ و منحرف کردن جنبش انقلابی طبقه کارگر تبدیل شده است. فقط مرگ این نوع جریانات به نفع طبقه کارگر و حرکت انقلابی – مسلحانه اش می باشد.

حمید قربانی ۵ اکتبر ۲۰۹۲ اسپارتاکوسی