کارگران هیچ نفعی در نمایش «انتخابات» حکومت جهل و جنایت ندارند؟!

بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu

 

سالی که نکوست از بهارش پیدا است. بهار امسال جامعه ایران، هم زمان با تبلیغات بی جان و مسخره ریاست جمهوری، با حمله به وبلاگ نویس ها، روزنامه نگاران، دستگیری فعالین جنبش کارگری، تعطیلی کارخانه ها و بی کارسازی های گسترده، تهدید و زندانی کردن فعالین جنبش زنان، سرکوب دانشجویان، ضرب و شتم خانواده های زندانیان سیاسی و هم چنین با طرح های وحشیانه و غیرانسانی «مبارزه با بدحجابی»، در خیابان ها به زنان و جوانان به شکل بسیار زننده و غیرانسانی حمله می کنند، در جریان است.

 

اکثریت جامعه ایران، با پوست و گوشت خود تجربه کرده اند که در این سی سال حاکمیت جمهوری اسلامی، نتایج مضحکه هر نمایش انتخاباتی، اگر برای سران و جناح های حکومتی تقسیم مجدد قدرت و چپاول منابع کشور است بر عکس، هیچ نفعی برای اکثریت مردم ایران به ویژه نیروی کار در پی نداشته است. همه دولت ها و ریاست جمهوری های تاکنونی از هر جناحی بر سر کار آمده اند تمام تلاش شان در راستای تثبیت حکومت اسلامی و تضمین بقای حاکمیت بوده است نه تامین نیازهای مردم و برقراری امنیت اقتصادی، اجتماعی، شغلی و جانی شهروندان. تنها کاندیداهای «مرد» جناح های حکومت اسلامی با گذشتن از فیلترهای امنیتی رنگارنگ در لیست باقی می مانند و هیچ سازمان و حزب و فرد مستقل از حکومت، حتا جرات کاندید شدن و نام نویسی برای انتخابات را ندارد. هیچ رسانه آزادی در این کشور وجود ندارد. شهروندان حق آزادانه کاندید شدن و به کاندیدای مورد نظر خود رای دادن ندارند. تا روزی که احزاب، سارمان ها، نهادهای دمکراتیک مردمی، رسانه های مستقل در ایران از آزادی فعالیت برخوردار نباشند، هرگونه انتخاباتی در این کشور پوچ و بی معنی است. این حقیقتی ست که در مقابل همه قرار دارد و با هیچ توجیه و بهانه ای تمی توان این نمایش و ادای انتخاباتی که حکومت اسلامی می آورد نام حتا نیم بند انتخابات به آن نهاد. بنابراین، هر کسی و هر جریانی از چنین انتخاباتی دفاع کند یا ساده لوح است و یا منافعی در آن دارد؟! بنابراین، به دلیل این که سران و جناح های حکومت اسلامی و طرفداران آن ها از درون حکومت تا اپوزیسون راست آن در داخل و خارج کشور، در سرکوب و استثمار شدید نیروی کار منافع مشترک طبقاتی دارند؛ شرکت کارگران و مردم محروم در چنین انتخاباتی به ضررشان است. در شرایطی که حتا دست مزد ناچیز کارگران را پرداخت نمی کنند و اعتراض بر حق شان را وحشیانه سرکوب می کنند و فعالین و رهبران شان را تهدید و زندانی می کنند و هرگونه فعالیت در راستای تشکل مستقل کارگری به عنوان به «خطر انداختن امنیت کشور» قلمداد شده و شکنجه و زندان به دنبال دارد. پس چرا باید به دشمنان قسم خورده طبقه کارگر و دشمنان آزادی های فردی و جمعی و آزادی بیان و اندیشه و تشکل رای داد؟ مگر در این سی سال، رای کارگران و مردم آزادی خواه به بهبود زندگی و اشتغال و آزادی شان منجر شده است؟!

اساسا تاکنون همه سران و چهره های سرشناس حکومت اسلامی و همه جناح هایشان در سرکوب آزادی های مردم، گسترش فقر اقتصادی و فرهنگی، سرکوب سیستماتیک زنان، سازمان دهی سانسور و اختناق، ترور، زندان، شکنجه، اعدام، قصاص، سنگسار و تبلیغ خرافات اسلامی سهیم بوده اند.

نمایش انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران، قرار است روز ٢٢ خرداد ماه سال جاری برگزار شود. اما جناح معروف به «اصولگرا» تاکنون نامزد یا نامزدهای مورد نظر خود را برای این نمایش انتخاباتی شان معرفی نکرده است. اما روشن است که نامزد اصلی این جناح، خود احمدی ‌نژاد است. وی مدت هاست که با تقسیم پول و پخش یک نمونه سیب زمینی مجانی در سفرهای استانی اش و هم چنین اعطای عیدی ویژه به برخی مدیران، به برخی از نمانیدگان رسانه ها و گروه های طرفدار خود، تبلیغات انتخاباتی خود را آغاز کرده است اما هنوز رسما کاندیداتوری خود را اعلام نکرده است. روشن است که سیاست های ورشکسته و جانیانه چهار سال گذشته دولت احمدی نژاد، اصولگرایان را دچار تشدد و به طور کلی برخی از طرفداران وی را نیز زمین گیر کرده است. گروه هایی از این جناح حتا تمایل به سوی موسوی پیدا کرده اند. مهم تر از همه، دست اندرکاران این جناح به خوبی آگاهند که موقعیت احمدی نژاد و هر کاندید دیگری که معرفی کنند در مقابل موسوی، بسیار ضعیف و شکننده است. چرا که موسوی هم حمایت جناح موسوم به «دوم خردادی» و یا «اصلاح طلبان حکومتی» را به دنبال دارد و هم با رهبری به توافق رسیده است و هم حمایت بسیاری از گروه های محافظه کار را دارد. و مهم تر از همه شرایط داخلی و بین المللی که حکومت اسلامی در آن قرار گرفته است به یک سوپاپ اطمینان دیگری نیازی دارد که موسوی انتخاب اصلح در این شرایط است. همان انتخاباتی که در دوره خاتمی به وقوع پیوست و وی هشت سال بقای حکومت اسلامی را به خوبی تصمین کرد. این بار خاتمی به عنوان «قهرمان» جناح «اصلاح طلبان»، ظاهرا به نفع موسوی کنار رفت. اما دلیل اصلی این است که خاتمی مهره سوخته ای برای حکومت اسلامی به شمار می آید. به قول دانشجویان معترض دانشگاه شیراز «دیگر کسی منتظر خاتمی نیست»!

البته کارشناسان و تئوریسن های حکومت اسلامی، از قبل این فکر را کرده اند که به احتمال قوی نمایش انتخاباتی در پیش، با بی تفاوتی مردم روبرو خواهد شد از این رو، داستان یک دولت «وحدت ملی» و یا «دولت ائتلافی» را پیش کشیده اند. برای اولین بار در فرهنگ سیاسی حکومت اسلامی ایران از این نوع دولت ها نام برده می شود. 

علی ‌اکبر ناطق نوری، سال گذشته بحث تشکیل یک دولت وحدت ملی را به میان کشید که با استقبال زیادی روبرو نشد. سپس محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، چیزی شبیه به طرح ناطق نوری را مطرح کرد. این پیشنهادات با عکس العملل شدید طرفداران احمدی نژاد روبرو شد. زیرا آن ها این بحث ها را برای عبور از احمدی نژاد قلمداد کردند. سرانجام رضا