این پرونده مختوم نیست!

عبدالله شریفى

بیانیه اخیر دفتر سیاسى حزب حکمتیست، در مورد اوضاع سیاسى ایران به تاریخ آپریل ٢٠٠٩ سکوت نسبتا طولانى  کنگره و پلنوم و جلسات متعدد را شکست۔

محتوى این "مصوبه" چیزى غیر از تکرار مواضع قبلى و در حقیقت اعلام مجدد موضوع نبود۔ محرک اصلى مبادرت به انتشار این بیانیه نه اوضاع سیاسى ایران و نه اعلام تدوین سیاستى جدید بلکه بستن اختیارى پرونده موسوم به حرکات اعتراضى ١٣ آذر دانشجویان "داب" میباشد۔

توجیه سیاست ماجراجویانه و مضر و غیر کمونیستى حزب حکمتیست در قبال تحرکات دانشجویى را قبلا و در نوشته هاى مختلف مورد بررسى قرار داده ایم، اما آنچه که مرکز عصبى بیانیه اخیر است فراتر از ارزیابى مجدد از این حرکت است۔ لازم است در این جا به چند نکته در این رابطه اشاره شود۔

١۔ صحنه سازى سیاه و سفید  در رابطه با این حرکت برمحور دو موضع هم بستر، قرار است در قالب بیانیه به اسم رهبرى این حزب بار دیگر ثبت شود۔ اگر توجه کرده باشید نزاع خانگى تز "نئودوه ایسم" بهمن شفیق- کورش مدرسى در مقابل ایرج آذرین – رضا مقدم، به فرهنگى تمام عیار مبدل شده است۔

نویسندگان این حزب در هر موردى اظهار نظر کرده باشند، با ربط و بیربط واژه هایى رمز گونه به طرف مخالفین خود پرت میکنند "فلان جریان نئوتوده اى شده" و "فلانى پروکاتور پلیس" است۔ "شاخه اطلاعات جمهورى اسلامى در اپوزیسیون" ووو در نوشته جات و نشریات این جریان موج میزند۔ این عدم تعادل و غیر سیاسى کردن فضا از مرز گذشته است. اتفاقا این هستیرک شدنها دلالت بر پنهان کردن پاشنه آشیلى است که بیانیه قصد مختوم اعلام کردن آنرا دارد۔

بدیهى است که حرکت آزادیخواهانه دانشجویان و کلا تحرکات آزادیخواهانه و چپ در دانشگاه در مقابل استبداد و جنایت جمهورى اسلامى قابل تحسین وقابل دفاع است و جایگاه خود را دارد، اما رفتار رهبرى حزب حکمتیست به این ماجرا از این جنس نیست۔ از این حرکت معین براى خود هویت ساخته اند، تعصب سازمان داده اند، جالب این است که صاحبان اصلى این تحرکات تا آنجا که چیزى گفته باشند مغایر روایت رایج این حزب است۔ و نیروى انسانى نجات یافته از چنگال خونیین رژیم اسلامى هم چه در عمل و چه در آن درجه کتابت موجود از این جریان دور و دورتر شده است۔ پس اگر معیار را روندها و عینات و داده هاى موجود بگیریم، کل مشاهدات به ضرر این حزب گواهى میدهند۔ 

٢۔  از مفاد بیانیه چنان پیدا است که کمونیزم حزب کورش مدرسى با صراحت و زبان حال خود جایگاه و نوع کمونیزمش را برملا کرده است۔ در میان این همه اعتراضات پراکنده و رادیکال کارگرى، از منظر این جریان دانشگاه پرچم کمونیزم را بر افراشته است!!معلوم است که این همه جنگ و جدال کارگران هفت تپه، شرکت واحد، لوله سازى، پتروشیمى، نساجیها و غیره که بیوقفه اما پراکنده و روزمره در جریان است، نزد این نوع کمونیزم جایگاهى ندارد۔

٣۔ سر انجام معلوم نشد گارگر باید در گارد آزادى ناموجود سازمان دهى شود یا در مجامع عمومى، اگر کسى این فراخوان را جدى بگیرد خوب لابد شرایط و تاکتیک این سازمان یابى را هم جویا خواهد شد۔ اما چه باک این بیانیه قرار نیست براى کسى چیزى توضیح دهد، این بیانیه رو به درون صفوف خود دارد، این بیانیه بیان فشرده تناقضات درونى این حزب را نشان میدهد۔ تناضاتى که با پس گرفتن پنهانى منشور سرنگونى و گارد آزادى و غیره منجر شد۔ تناقض سایه کمونیزم منصور حکمت با سیاست هاى دو خردادى و راست کورش مدرسى، این تعارض جدى است که این جریان را بصورت فرقه اى غیر مسول که هر نوع انتقاد و مخالفت رابا زشت ترین و ناروا ترین اتهامات جواب دهند، مبدل کرده است۔

معلوم نیست که اگر به این آسانى میشود کومه له را "شاخه اطلاعات" درون اپوزیسیون نامید، اگر شخصیتى مانند ایرج فرزاد "پروکاتور پلیس" است، دیگر چه جریان و شخصیتى قادر است در درون این حزب "تعدد نظرات" در مخالفت اظهار نظر کند و چه جمعى جرات دارند که مصوبه اى در این حزب "قرارها و مصوبات" در مخالفت ارائه دهد و از اعطاى اتهاماتى نظیر پروکاتور پلیس و محاکمات درونى و غیره در امان باشد؟!

در خاتمه باید گفت که اگر این بیانیه مصرف داخلى دارد، به همان درجه نیز بى ربط شدن این جریان به کمونیزم و طبقه کارگر را نشان میدهد، از حاشیه میایدو در همان حاشیه میماند۔

اما تا آنجا که به تحرکات آزادیخواهانه دانشجویان در مقابل رژیم اسلامى بر میگردد، این اتهامات و این نوع بیانیه ها قادر به دفن این تاریخ نخواهند بود۔ صاحبان اصلى این حرکت و انسانهاى کمونیست دخیل در اوضاع سیاسى ایران ارزیابى و نقد خود را خواهند گفت و همه ماجرا را روشن و دقیق در مقابل قضاوت جامعه قرار خواهند داد۔

اتفاقا بررسى نقادانه به تاریخ، حرکات بعدى جبهه آزادى را تقویت خواهد کرد، کسانى که در مقابل ارزیابیهاى متنوع و متفاوت بیم و هراس نشان میدهند، داستان وجودى خود را افشا میکنند۔

٢٠ آپریل ٢٠٠٩