چرا وزارت خارجه دولت اسرائیل به دست و پا افتاده است؟

گفتگو با آذر ماجدی در پاسخ به منشه امیر

 

یک دنیای بهتر: قبل از اینکه به بررسی جوانب متعدد مطلب آقای منشه امیر، مسئول بخش فارسی رادیو اسرائیل و سردبیر وب سایت فارسی زبان وزارت امور خارجه اسرائیل،  بپردازیم اجازه دهید به لحن و روش کاربرده شده در این مطلب اشاره ای کوتاه بکنیم. ادبیات این مطلب واقعا چشمگیر است: "کژاندیش"٬ "بی سواد"٬ "ناآگاه"٬ "فریبکار"٬ "غرض ورز"٬ "یهود ستیز"٬ "پشتیبان حماس"٬ و "زیر علم جمهوری اسلامی" گوشه ای از مجموعه "ادبی" ایشان است.

بنظر میرسد که نقدهای مستمر، پیگیر و رادیکال ما آنچنان موثر بوده که چنین برخورد هیستریک و زشتی را در سایت رسمی وزارت امور خارجه دولت اسرائیل لازم کرده است. بنظر میرسد که به سبک همیشگی دولت اسرائیل، میخواهند با قلدر منشی و زورگویی منتقد را ساکت کنند. تصور شما چیست؟ چرا در این سطح به تحرک افتاده اند؟ بنظر از عدم کارآیی مدافعین ریز و درشتشان امٽال نوید اخگر و افراد و جریانات دیگر ناامید شده اند؟ چه اتفاقی افتاده است؟

 

آذر ماجدی: بنظر من این برخورد آقای منشه امیر در سایت رسمی وزارت امور خارجه اسرائیل تنها مهر تائیدی است بر استحکام و موثر بودن مواضع تاکنونی ما. علت برخورد هیستریک و خارج از نزاکت ایشان در سایت رسمی دولتی، استیصال و خشم دولت اسرائیل از موضع اصولی، محکم و سازش ناپذیر ما است. هر چند که برخورد ایشان بسیار زشت و توهین آمیز است، اما من شخصا آن را نشان موفقیت و کارآیی برخورد ها و نقد های حزب میدانم.

 

ابتدا کارمندان جونیور شان مداوما به مواضع ما در قبال جنگ غزه، محکوم و افشاء کردن جنایات دولت اسرائیل، و اعلام موضع اصولی ما در قبال مساله فلسطین برخورد میکردند. مقالات آقای نوید اخگر در سایت وزارت امور خارجه اسرائیل منتشر میشود. ما برخورد های ایشان را در سطح پاسخگویی ندیدیم. از آنها گذشتیم. در واقعیت امر نیز کسی در اپوزیسیون ایران ایشان را جدی نمی گیرد. بی تاثیری برخورد های نوید اخگر و موثر بودن برخوردهای ما روسا را به قلم زنی کشاند. اما از نظر لحن و شیوه برخورد تفاوت چندانی میان رئیس و مرئوس وجود ندارد.

 

اگر نقدها و مواضع ما بی تاثیر بود، وزارت امور خارجه اسرائیل خود را موظف به پاسخگویی نمیدید. مواضع ما چه در جامعه ایران و چه در سطح بین المللی برد و تاثیر دارد. دولت اسرائیل هزینه بسیاری صرف کرده است تا از مبارزه و ضدیت بخشی از اپوزیسیون رادیکال ایران علیه اسلام سیاسی و رژیم اسلامی بنفع خود استفاده کند. باید اذعان کرد که تا حدودی نیز در این زمینه موفق بوده است. چه در میان اپوزیسیون ایرانی و چه در سطح بین المللی توانسته است بخشی از ضدیت و نفرت موجود علیه اسلام سیاسی را بنفع خود کانالیزه کند.

 

نزد دولت اسرائیل ما به یک مانع بزرگ در این عرصه بدل شده ایم. نقد مداوم، پیگیر و رادیکال ما از هر دو قطب تروریستی و محکوم کردن جنایات و ارتجاع هر دوقطب تروریسم یک اصل بنیادی سیاست ما است و این سیاست در سطح بین المللی با موفقیت روبرو است. من شخصا در فعالیت های بین المللی این مساله را بخوبی تجربه کرده ام. اقناع افراد دو دل و ناروشنی که علیه تروریسم اسلامی و ارتجاع اسلامیستی هستند به ضرورت محکوم کردن اسرائیل و آمریکا و اتخاذ یک موضع سوم کار بسیار ساده ای است. دولت اسرائیل این واقعیت را متوجه شده است. لذا رسما به موضعگیری علیه ما دست زده است. و در این راه کلیه مقررات و مبادی دیپلماتیک را نیز زیر پا گذارده است. از این نظر باید گفت که الحق و الانصاف با همتای اسلامی خود تفاوتی نمیکند.

 

یک دنیای بهتر: در این مقاله تلاش مضحکى شده است که نقد شما به ارتجاع اسرائیل را معادل  دفاع از تروریسم اسلامی قرار دهند. اتهام کٽیف دفاع از "رژیم اسلامی" را مٽل نقل و نبات پرتاب میکنند. این اتهامات مسلما فاقد هر گونه ارزش و پاسخگویی هستند. اما جریانی که خودش در پایه گذاری حماس نقش داشته است و این هیولای اسلامی را ساخت تا به جان مردم فلسطین بیندازد٬ این ژست، بنظر، زیادی توخالی میرسد. در نگرش این جریان از قرار هر کسی که منتقد سیاستهای رسمی دولت ارتجاعی و تروریست اسرائیل باشد٬ در کمپ تروریسم اسلامی قرار دارد. "هر که با ما نیست٬ بر ماست." ارزیابی تان از این چهارچوب فکری ارتجاعی چیست؟ دستگاه رژیم اسلامی هم هر مخالف خود را به جانبداری از اسرائیل متهم میکند. تشابه این سیاست را با سیاست آدمکشان رژیم اسلامی چگونه می بینید؟

 

آذر ماجدی: این یک سیاست پاخورده و کاملا شناخته شده است. بنظر من اینها باهوش تر از آن هستند که ما را مدافع رژیم اسلامی بدانند، این سیاست حمله دفاعی است. آنها میکوشند که از این درک عامیانه و پوپولیستی "دشمن دشمن من دوست من است" استفاده کنند. این متداول ترین روش دسته بندی کردن نیروها است. از همین رو است که می بینیم هم دولت اسرائیل و هم رژیم اسلامی هر دو علیرغم ضدیت کامل با یکدیگر از این روش استفاده میکنند. این روش در میان برخی نیروهای چپ نیز روشی جا افتاده است. یکی از فعالیت های دائم ما نقد این روش و جا انداختن روش و سیاست رادیکال و اصولی بوده است.

 

بطور نمونه اکنون در سطح بین المللی یک گرایش قوی ضد اسلامیستی وجود دارد که کاملا در کنار آمریکا و اسرائیل ایستاده است. در این میان نیروهای سکولار و مدافع آزادی بیان و آزادی های مدنی را نیز مشاهده میکنیم. از آن سوی جریانات چپ موسوم به ضد امپریال
یست موضعی به همین میزان نادرست و ارتجاعی ولی در نقطه مقابل اتخاذ میکنند. آنها بدرست از حق مردم فلسطین دفاع میکنند، به درست به سیاست های قلدر منشانه و امپریالیستی آمریکا نقد دارند، در نتیجه به دفاع از حماس، حزب الله و رژیم اسلامی در میغلطند. موضع ما یک موضع سوم است. ضدیت با هر دو قطب و تلاش برای سازمانیابی یک قطب سوم.

 

یک واقعیت واقعا تاسف آور و دردناک مشاهده رفقای سابق در "حزب کمونیست کارگری" در کنار قطب تروریست دولتی است. آنها نیز به پیروی از این سیاست پوپولیستی، از سر ضدیت با رژیم اسلامی و اسلام سیاسی، از فرط هیجان برای سرنگونی رژیم اسلامی به موضع دفاع بعضا خجولانه و بعضا صریح از اسرائیل افتاده اند. در مورد جنگ غزه ما شاهد یکی از بزرگترین گاف های رهبری این حزب بودیم؛ زمانی که لیدرشان محکوم کردن دولت اسرائیل در سرکوب و کشتار مردم غزه توسط ما را به زیر سوال برد و با لحنی تمسخر آمیر از ما پرسید که "آیا اومانیسم تان گل کرده است؟" یا اینکه پرسید به شما چه مربوط که اسرائیل را محکوم کنید، مگر میخواهید دولت اسرائیل را سرنگون کنید؟

 

بنظر من این برای دولت اسرائیل یک موفقیت بزرگ است که موفق شده این حزب را در مجادله بین المللی به قطب تروریست دولتی نزدیک کند. زمانی که رهبری این حزب حل مساله فلسطین را به از بین بردن حماس موکول میکند، درست در کنار دولت اسرائیل قرار میگیرد. دولت اسرائیل نیز همین موضع و همین استدلال را مطرح میکند و برای رسیدن به آن کشتار جمعى هم میکند. به خاک و خون کشیدن غزه تلاشی در این جهت است. زمانی که به کل تصویر اپوزیسیون ایران و جریانات بین المللی نگاه میکنید، آنوقت خشم و عصبانیت وزارت امور خارجه اسرائیل را بهتر درک میکنید. ما یک مانع بزرگ در مقابل پیشبرد این سیاست بسیار کارساز ارتجاعى ضد فلسطینى برای دولت اسرائیل هستیم.

 

یک دنیای بهتر: یک رکن تبلیغات ارتجاعی دولت و جریانات دست راستی اسرائیل تکیه بر ظلم وستم تاریخی است که جریانات فاشیستی بر مردم منتسب به "یهود" در اروپا و در نقاط دیگر جهان اعمال کرده اند، مشخصا قتل عام و نابودی چندین میلیون انسان بدست دولت فاشیست آلمان در دوران جنگ جهانی دوم است که یکی از بزرگترین فجایع تاریخ بشری است. این جریان هر نوع انتقادی به سیاست های دولت اسرائیل و به ظلم وستمی که بر مردم فلسطین از طرف این دولت اعمال میشود را "یهودی ستیزی" و "آنتی سمیتیزم" مینامد. به این مساله چگونه باید برخورد کرد؟ چگونه باید مبارزه علیه آنتی سمیتیزیم و همچنین نقد سیاستهای ارتجاعی دولت اسرائیل و مبارزه علیه مذاهب٬ اسلام٬ یهودیت و مسیحیت را پیش برد؟ اخیرا آدمکشان اسلامی هم به این حربه متوسل شده اند٬ مخالفت با اسلام و اسلام سیاسی را کینه توزی با مردم مسلمان مینامند. ظرایف این مبارزه کدامند؟

 

آذر ماجدی: این روش نیز یک روش شناخته شده است. بسیارند کسانی که میکوشند پایمال کردن حقوق دیگران و اعمال خشونت علیه دیگران را بخاطر ستم و خشونتی که در مقطعی دیگر بر آنها اعمال شده است، توجیه کنند. در رابطه با "ملت ها" یا "نژادها" نیز این مساله کاملا صدق میکند. گرایشات ناسیونالیست با این توجیه که "ملت" شان تحت ستم ملی قرار گرفته است، ستم و خشونت بر مردم منتسب به ملل دیگر، بویژه "ملت ستمگر" را توجیه و بعضا تقدیس میکند. این روش هم از نظر سیاسی – تاریخی و هم از نظر روانشناسانه کاملا شناخته شده است.

 

آیا این یک روش قابل قبول است؟ بهیچوجه. ممکن است در تحلیل چرایی یک واقعه سیاسی – اجتماعی بتوان این فاکتور را دخیل کرد، اما این اصلا بمعنای توجیه جنایت یا خشونت نیست. هیچ جنایتی، جنایت دیگری را توجیه و قابل قبول نمیکند. این یک اصل مهم و پایه ای انسانی است. روشن است که باید کسی را که مرتکب جنایت شده است محاکمه و مجازات کرد، اما قربانی مجاز نیست که با اتکاء به ستمی که در حق او روا شده است، دیگران را مجازات کند.

 

هولوکاست و کشتار مردم یهود در دوره جنگ جهانی دوم و بدست فاشیسم هیتلری یک فاجعه دردناک و شرمناک تارخ بشری است. باید این جنایت را بخاطر داشت تا از تکرار آن جلوگیری کرد. این فاجعه را باید محکوم کرد. اما این کشتار، اجازه نامه ای برای جریانات ناسیونالیست یهودی و دولت اسرائیل برای کشتار و قتل و عام انسان های دیگر تحت نام انتقام، مجازات یا "دفاع از خود" نیست. قطعا باید جانیان فاشیست به محاکمه کشیده میشدند، اما کل جامعه بشری دین ویژه ای به انسان های منتسب به یهود ندارد.

 

اکنون بیش از نیم قرن است که دولت اسرائیل و جریان قوم پرست یهودی دارد تحت نام "دفاع از خود" و با توجیه انتقام کشتار یهودیان، مردم فلسطین را قتل و عام میکند، خانه هایشان را بر سرشان خراب میکند، بمب فسفر بر روی کودکانشان میریزد، آواره شان میکند، و یک تروریسم دولتی سازمانیافته را علیه این مردم