تقسیم ، فردای سرنوشت … در حاشیه توطئه گریهای دو رژیم ایران و ترکیه ( رویدادی از سالهای ٩١ و ٩٢ میلادی)

اردشیر  نصراله بیگی
ardashir_ns@hotmail.com 

بیشمار کسانی هستند که در زمینه های گوناگون اجتماعی فرهنگی و گوشه و زوایای مختلف جامعه ویا از مشاهداتشان که در موارد زیادی آموزنده و تاثیرگزارند وبه مواردی اساسی واصولی میپردازند و کسانی هم از وقایع تاریخی معینی که روی داده و تاثیر بسزائی در روند مبارزاتی وافشای فریبکاران ودشمنان آزادی درمقاطعی معین داشته و دارد قلمفرسائی کرده و به ثبت رویدادها میپردازند که خود حائز اهمیت و در جای خود ودرکنار مسائل مبارزاتی دیگر میتواند جزو حلقه های لازم این روند باشد . منهم بنوبه خود همچون قطره ای ازاین دریای بیکران تلاشم ثبت ویادآوری چنین رویدادهائی که درحد توان و ازدید خود آنرا برکاغذ آورده و بیشک بدون اشکال ونقص هم نخواهد بود وامیدم اینستکه با دیدی انتقادی بدان بنگرید و بااین مقدمه به مطلب مورد نظرم میپردازم . 

بعدازحرکت شکننده کانون کمونیزم کارگری وارزیابی غیراصولی رهبران این جریان نسبت به جایگاه کومه له ، این حرکت رادیکال سوسیالیستی ومعتبر در جنبش انقلابی کردستان و بلوک بندی در تشکیلات حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان این حزب /کومه له و متعاقب فرستاده ویژه دفتر سیاسی (عبداله مهتدی وحمید تقوائی) به اردوگاه مرکزی کومه له برای بانجام رساندن اهدافشان در تشکیلات کردستان حزب و تضعیف جریان سوسیالیستی و میدان خالی نمودن جمع زیادی از رهبری حزب کمونیست ایران و کومه له بواسطه پیشه نمودن سیاستی غیرواقعی منجر باین شد که پروژه ای بنام پروژه اعزام بخارج کادرها واعضا وپیشمرگان مستقر در اردوگاهها بترتیب و اولویت مد نظرشان و افراد واجدشرایط ودرپروسه معالجه پزشکی از طریق و مسیر ترکیه با تحمل سختی و مرارت فراوان در مسیر مرز کردستان عراق و آنگاه معرفی به دفتر پناهندگی سازمان ملل متحد (UN) که این خود نیز مثنوی هفت من کاغذاست وبقولی این قصه سر دراز دارد . بنظرم باید چه بشیوه روایت وبازگوئی گوشه زوایای این حرکات مبارزاتی بدلیل تاثیرگزاریش در دورانهای مختلف برجنبش انقلابی وحرکات رادیکال سوسیالیست جامعه کردستان وایران درمورد آن قلمفرسائی شود ، جزوه وکتاب وداستانها نگاشته شود باروایتی واقعبینانه واصولی وهرآنچه که روی داده وقصدم اینستکه رویدادی که دراین پروسه انتقالی جمعی ازاین نیروها و کادرهای کومه له برای رسیدن به کشوری ثالث ازطریق دفتر سازمان ملل درآنکارای ترکیه باچه مشقاتی ودرچه اوضاع واحوالی باچه موانعی ازجمله پلیسی وامنیتی وحتی درمواردی مالی واقتصادی وگذران روزانه روبرو که هر کسی ازجایگاه خودش بدان پرداخته ودست بقلم برده وثبت نماید، فراوان خواهد بود . ازنخستین گام شروع وعبورازمرزها گرفته تاروبروشدن باپلیس امنیتی درترکیه و تماس با (یو/ان ) بقولی حافظ منافع پناهنده سیاسی طبق قراردادهاوقطعنامه های کنوانسیون ژنو وثبت شده که بارهاوبارها زیرپاگذاشته شده وبنابه مصالح ومنافع دول ذینفع پایمال گشته وبرخوردهای غیرانسانی دول وکمیساریای عالی پناهندگی که بامصالح ومنافع دول همگام وبرعلیه پناهنده وکسانیکه سالهای طولانی ازعمرشان صرف مبارزه عادلانه وبرحق شده ودراین مقطع از زمان درگیر مسائلی میشوند که برایشان غریب است وحتی بسختی بقبول این واقعیات پیش آمده میشوند وبیش ازحد ممکن این انسانهای آزاده وفداکار را تحت تاثیر قرار میدهند . البته ناگفته نماند موقعیت وجایگاه پناهندگی از موضوعیت افتاده که جای بحثی جداگانه میطلبد وسیاست دول غربی دراین رابطه درزمان جنگ سرد ودر شرف شکست باصطلاح بلوک شرق عملا سیاست پناهنده پذیری برایشان جایگاهی آنچنان باقی نگذاشته ودر ضمن دیگر بعلت اشباع شدن محیط کار ، جذب نیروی کارنیزمزیدبرعلت وبحران اقتصادی پیاپی دامنگیرغرب وکل سرمایه درجهان ، پناهجو همچون سابق جایگاهی ندارد وهرچه میگذرد وخیمتر میگردد .

اگر سابق وقبل از سالهای شکست بلوک شرق و یا بهتر گفته شود ، پس از جنگهای خانمانسوز جهانی بخصوص جنگ جهانی دوم و خانه خرابی وویرانی پس از آن جنگ ویرانگر برای بازسازی ومبارزات رادیکال ومردمی ودر کنار آن طرح کنوانسیون ژنو مبنی برقبول پناهندگی درغرب وسهمیه بندی کشورهای اروپائی وآمریکائی و متعهدشدن آنان بقبول سهمیه های بالا درسال از کشورهائیکه بهردلیل ازجمله سیاسی ، اجتماعی وعقیدتی ومذهبی تحت تعقیب وزندان وشکنجه قرارمیگرفتند ،قوانین پناهندگی شامل آنهامیشد . ولیکن امروزه بدلایل متعدد قوانینی که براثرمبارزه انسانها بتصویب رسیده وموظف به قبول آن بودند ، آشکارا نقض وزیرپا گذاشته میشود وحتی به نسبت همان سهمیه هائیکه سالانه تقبل میکردند سر بازمیزنند و حتی به موارد متعدد متقاضیان پناهندگی را چه بصورت های جمعی ویافردی تحویل وبازگردانده و چه بسا ازآنها نیز راهی زندانها وشکنجه گاههاوحتی بمرگ محکوم شده واجرای حکم هم عملی گشته است ویا تلاش نموده اند ولیکن بامبارزه ای جدی وپیگیرو همه جانبه درنطفه خفه گردیده و رسوا گشته اند . دراین راستا قصد دارم یکی از این نمونه ها و رویدادهای پناهندگی را و اذیت وآزاروحتی توطئه تحویل و یا بنوعی دیپورت و معاوضه پناهنده میان ایران و ترکیه که جمع زیادی حدود ۱۲۰ نفر اززن ومرد وکودک را شامل میشد دراواخر ۹۱ واوائل ۹۲ میلادی روی داد بازگونمایم که خودشخصا درجریان آن بوده و جزو آن تعداد پناهندگان سیاسی بودم که درجریان توطئه پلیس سیاسی ترکیه و با عوامفریبی و بنام تقسیم پناهندگان از آنکارا  به شهرهای دیگر که از جانب پلیس صورت میگرفت شاهد زنده این رویدادبقولی دپپورت بودم . شاید نگاهی گذرابراین و اقعه خالی از لطف نباشد .

همانگونه که درقسمت مقدمه اشاره شد بعدازطرح واعلام فراکسیون کمونیزم کارگری وایده هایشان دراولین گام تصمیم گیریشان پس از پلنوم شانزدهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران ونفی پراتیک روشن کومه له در کردستان و شانه خالی کردن اکثریت رهبری حزب ازمسئولیت، شروع به شانتاژ وبانوشتن مقالات گوناگون ومشعشع شان بقول خودشان از حزب کناره گرفتند ، بخصوص باقلمشان حزب راترک کردند تابا همان قلمشان حزب کارگری را کشف کنند وآنرا بنوعی به کارگربچسبانند که دیدیم چه شد وتنها چیزی که نشدند کارگری شدن و مشغله کارگریست ، باهیچکدام از شاخه هایش . باپیشه کردن این راهکار بود که تصمیم به تضعیف کومه له وحزب گرفته که ا
ین جریان قوی سوسیالیستی درمنطقه را میخواستندبه قهقرا برند ولیکن صرفنظراز تضعیف آن دراینراه ناموفق بودند واین جریان رادیکال ، سوسیالیست باجوهری که داشت بازسازی وترمیم وشفافتر مسیر مبارزه طبقاتی را میپیماید . از مطلب دورنیفتیم بالاخره جمع کثیری دردسته های مختلف ودرمدتی نه چندان دور بابهره گیری ازامکانات تشکیلات راهی ترکیه و دسته دسته خود را به کمیساریای پناهندگی (UN) در آنکارا معرفی ، بماند که چه دشواریهائی در سرراه پیش آمد تا معرفی ومصاحبه و قبول از جانب آنها و کنترل وتعقیب وگریز پلیس ترکیه و حتی معرفی گاها هفتگی ومواردی هرروزه یعنی امضا در اداره پلیس (امنیت سرا) جهت حضوروغیاب اینهم خود مزید بر علت بود . فراموش شدنی نیست که چه مشکلاتی برای پناهنده فراهم میکردند ، از مسئله مسکن وهزینه های بالای اجاره و هزینه برق وآب گرفته تا خوراک وپوشاک و یا اگر احتیاج به دارو ودکتر و بیمارستان پیدا میشد میبایست هفت خوان رستم را طی کرد، زیرا شخصی مراجعه که هزینه های بالائی داشت که امکان نداشت و از طریق (UN) اقدام میشد از صبح سحر میبایست درصف انتظار دفتر میبودی تا مسئول مذبور اگر آنروز سرحال بود وورقه ای صادر و به دکتری که خود برای اینکار پناهندگان استخدام شده بود ومحدودیتهای زیادی داشت با امکاناتی محدود .

بعداز مدتی اذیت وآزار بیش از حد شد ومتوجه شدیم که مشغول توطئه هائی علیه پناهنده هستند ، مثلا در چند نوبت جمعی را به دفاتر پلیس که همان امنیت سرا خوانده میشد فرا میخواندند و بشیوه ای غیرانسانی ازصبح زود فراخوانده وبا چشم بند به زیر زمینهائی راهنمائی وپس از بازدید بدنی کامل در کمال بیشرمی برخورد نموده و با همان چشم بسته هم بزبان ترکی بهمراه یک مترجم بازجوئی آغازوگاها بیش از یکساعت بطول میانجامید و سپس باهمان چشم بسته کاغذی که ظاهرا سفید بود پائین ورقه را میبایست امضا میکردی که امتناع از آن و یا مقاومت در امضا با کتک وتوهین واهانت جواب میگرفت ودر نهایت آزادیت منوط به امضانمودن ورقه گره داشت . خلاصه  این حرکات در چند نوبت برای پناهندگان که اظهارداشتم صورت گرفت ، تااینکه روزیکه برای امضا به محل امنیت سرا در آنکارا رفتیم  متوجه شدیم به جمعی از ما گفته شد به شهرستان تقسیم میشوید و فردا صبح زود باوسائل منزلتان اینجا حاضر باشید. نگرانی قدری زیاد شد وبنوعی هم دوری ازدسترسی روزانه به دفتر (UN) مشکلات میافرید . فردای آنروز با وسائل در محل حاضرشدیم ورفقای زبادی هم درمحل طبق روال همیشه که چه میشود وکنجکاوانه منتظر نتیجه کار بودند . قدری فضا سنگین وحرکاتی غیرعادی بنظر میرسید وجمعی هم برای بدرقه ما در محل بودند ومتوجه شدیم اولا دو اتوبوس در حیاط امنیت سرا هستند که روی جلو شیشه نوشته شده (وان) و دومین مسئله غیر عادی هرکدام از پناهندگان که به توالت هم میرفت کنترل وگاها همراهی میشد که فرار نکند وهمگی تحت نظر بودند و هیچگاه در گذشته درتقسیمات چنین شیوه ای نبوده و ما اولین اقداممان خبر رسانی به دفتر  UN ازطریق تلفن و رفقای دیگرمان که در اطراف ما حضورداشتند وتا آنجاکه مقدور شد در چند نوبت لیست افراد را گرفته به رفقا رساندیم .لازم بتوضیح است که علت مشکوکیت ما اینهم بود که اولا میدانستیم در آن سالهای ۹۱ و ۹۲ میلادی در شهر وان  کمپی وجودنداشت واینرا مرتب گوشزد میکردیم . ازاین ببعد چون عکس العمل مارا که دیدند فشار و اذیت و آزارشان بیشتر و کنترل ومراقبت فراوان وتا حدی درگیریهاو توهین وفشار برای هرچه زودتر رد کردن ما و تهدید به سوار شدن به اتوبوسها شدت گرفت و مقاومت وسرپیچی از جانب ما هم زیاد شد . به رفقا سپرده بودیم همه را مطلع و چون اکثریت جمع بازداشتی کومه له بودند رفقای خارج کشور را در سوئد ،آلمان ، هلند واطریش و….در جریان قضیه قرار گرفته وبعدها متوجه ودر جریان قرار گرفتیم که در سوئد وآلمان سفارتخانه ترکیه اشغال و تقاضای لغو دستور دیپورت شده بودند و در کشورهائی که رفقای ما حضور داشتند فعالانه برعلیه ترکیه و یو ان تظاهرات سازمان داده بودند .

بهرحال درگیری وبزن وبکوب و مقاومت شدت گرفت ،آنها بازور وسائل را بداخل اتوبوسهاپرتاب و ما دوباره خارج واینحرکات زیاد طول کشید ومجبور به واردکردن نیروی بیشتر پلیس از پلیس ضد شورش هم استفاده کرده وخشونت و پرخاشگری بیشتر و تهددوکتک بیشترشد ولیکن مقاومت ماهم شدت مییافت که ساعتها بطول انجامید ، زمستان سردی بود و خستگی و گرسنگی کم کم ظاهر میشد ودیگر به عصر و غروب نزدیک میشدیم  ، تمام همراهان ما را از محوطه بیرون کردند بکمک نیروئی بیشتر مقاومت تمام روز ما را در هم شکسته و بازوروتهدید وجداکردن بچه ها وزنان با کشان کشان ما را یکی یکی بداخل اتوبوسها پرت کردند . در مسیر حرکت هر توقفی که میشد علیرغم کنترل پلیسهای داخل اتوبوسها وماشینهای پلیس اسکورت ما با فریب دادنشان یکی از ما خودرابه تلفن میرساند و موقعیت خودمانرا گزارش وبلافاصله به خبرگزاریها هم منعکس میشد . در مسیر سفر مرتب چه در داخل اتوبوسهاوچه درتوقفهایمان جنگ وگریز بود ودرگیری فراوان ونمونه ای خالی از لطف نیست که برای رسیدن به کیوسکی تلفن درمسیر سفر میبایست سر پلیسهارا گرم ویکی خودرا به تلفن برساند که متوجه شدند که یکی از رفقا راه پلیس را سد کرد که منجر به درگیری شدید و کتککاری و شکستن دندان رفیقمان گردد و…..

دراتوبوس وقتی ازآنها سئوال میشد که چرا کنترل میکنیددر صورتیکه خودتان مرتب از تقسیم س
خن میگوئید وتابحال تقسیم با این شیوه رفتار وکردار انجام نگرفته  جوابئ قانع کننده ارائه نمیدادند و مرتب اسلحه شان بطرف ما بود ولازم بذکراست که مسیری طولانی در شبی سرد زمستانی وسفری غیر معمول وخسته وکوفته وگرسنه که اغلب در توقفها تنهافرصت جنگ وگریز و فریب پلیس راداشتیم تا چیزی بخوریم . اغلب در اتوبوس جمعی مرتب در رفت وآمد وصحبت ومشورت وحتی روحیه دادن به بچه هاوجوانترها وزنان که مریض ودچار سرماخوردگی شدید و…بودیم که مورداعتراض پلیسها قرار میگرفت وموارد زیادی هم درگیری شدید میشد ولیکن ما ادامه میدادیم چون موثربود وبالانگه اشتن روحیه مقاومت در جمع ضروری .

چند نفراز همراهان پاهایشان سرمازده شد که علتش کفش نامناسب وسرمای شدیدو برف ویخبندان بود و یکی از زنان رفقایمان که حامله بود بر اثر فشار و نگرانی وترس ووحشت وخستگی مفرط وبیخوابی نوزادش را سقط کرد و حتی تعدادی تا سرحد مرگ پیش رفتند که هیچگاه فراموش نخواهد شد واین ماجراها همچون برگه سیاهی درپرونده کمیساریای عالی پناهندگی همچون کمکاری ومماشات با پلیس ترکیه وتوطئه دول ذینفع منطقه باقی خواهد ماند .

اکثریت قریب به اتفاق سرنشینان این دو اتوبوس انسانهائی با سالها مبارزه پیگیر در سنگر مبارزتی جنبش انقلابی کردستان که غیر از ۷ الی ۸نفر که ازافراد حزب دمکرات وچندنفراز افرادراه کارگر همگی از رفقای کومه له وفرزندانشان بودند که لازمست گفته شود که تعداد۲۰ نفر کودک همراه این دواتوبوس بود. در هر حال زدوخوردها ، درگیریها،وحشت واضطراب ودلهره در کنار مقاومت ادامه داشت تابه شهر ؛وان؛ رسیدیم ودرآنجا بداخل امنیت سرا رفت .دراین حال متوجه شدیم که بمحض رسیدن ما نماینده  یو، ان بدانجارسید و وارد شد ولیکن پلیسها به رانندگان اتوبوسها دستور حرکت داده وعلیرغم مقاومت واعتراض ما که میخواهیم نماینده را ملاقات کنیم بحرکت اتوبوسها ادامه ومابیشتر به تکاپوواقدام جدی افتادیم که قضیه جدیست و باید بیشتر فشار بیاوریم ، خلاصه اتوبوسها را وادار به ادامه راه که برای ما فعلا روشن نبود . ما اتوبوس اول بودیم که معلوم شد ازشهر وان خارج ودر مسیری پربرف که بعدا معلوم شد بطرف شهری بنام ؛ اوزالپ ؛ میرویم که شهر مرزی با خوی آذربایجان میباشد و سابقه دیپورت ازاین مسیر به ایران بوده است

در این مسیر برتعداد ماشینهای پلیس افزوده شد وجنب وجوش ما هم بیشتر ،دراین مسیر اتوبوس دومی سبقتی وحشتاک وخطرناک از ما گرفت که من خود بلافاصله ناراحت واعتراض کردم که چه انسان بی مسئولی و چراچنین رانندگی میکند وخطرآفرینی میکند که مدتی بعد وقتی بداخل شهر اوزالپ رسیدیم و راننده اتوبوس اولی با یک حالت اعتراضی در شهر اتوبوس رامتوقف وبا ناراحتی واشک درچشمانش اظهارمیدا ردکه من حاضر به ادامه راه وبردن این انسانهابه قتلگاه نیستم ولی فعلا ما متوجه اصل قضیه نبودیم و ماهم با فشارآوردن به راننده که در را باز کن و مقاومت پلیس و درگیرشدن جدی با آنها دیگرکار به دست به یقه شدن وگلاویز شدن که تهدیدکردیم خلع سلاحتان میکنیم ودر این گیرودار که رفقای آن اتوبوس به بیرون پریده ودرگیر وما هم بالاخره با فشار فراوان در اتوبوس را باز کرده ودر یک اقدام جسورانه بامشت ولگد پلیسها را به خارج اتوبوس انداخته وخود را خلاص و با خوردن کتک وباطوم پلیسهای حاضردراطراف اتوبوسها وشکستن محاصره جمع خود را جمعتر وباجمع شدن در وسط میدان شهر که برف زیادی هم برزمین بود وکم کم به عصر میرسیدیم ولی مردم زیادی علیرغم تذکر مرتب پلیس بخشی نیروی ارتشی که مارا درمحاصره گرفته و حرکات ما رازیر نظرداشتند مردم مبارز ونترس شهر اوزالپ که کرد بودند یک لحظه ماراتنها نگذاشتند ومیدانستند که سرنوشت بدی درانتظار ماست با روحیه دادن وآردن خوراکی و لباس گرم وکفش وکلاه وحتی دارو وسیگار ازهیچ کمکی دریغ نورزیدند ومرتب دراطرافمان وهمراهمان بودند ومقاومت ووقتگذرانیرا توصیه وحتی پیشنهاد مینمودند یکی یکی و دو تا دوتا شمارا رد میکنیم ونمیگذاریم در توطئه شان موفق شوند . کم کم به غروب نزدیک میشدیم هر کدام از مردم شهر که همگی قصد کمک داشتند ما مقاومت میکردیم و نیروهای پلیس دیگر از هدف دیپورت حاشا نداشتندو اظهارمیداشتند  بله چون دستور وزارت داخله ترکیه است ما باید انجام دهیم ولی حالا که اینطورشده شماراتحویل مقامات ایران نمیدهیم ولی در مرز میگذاریم که بااعتراض ماروبرو وما دیگر با صدای بلند و رسا اعلام کردیم که شما باپیشمرگ کومه له روبرو هستید واین سنگری دیگرازمبارزه برای ماست حاضریم بمیریم وتسلیم نه شما ونه هیچ کس نمیشویم تا ما رابه قتلگاه ببردو تسلیم در مرام ما نیست و……..تا درا ین بحثها وکلنجار رفتنها که سروکله نماینده  ؛UN؛ پیداشد و با برخورد تند وشدید همگی ما روبرو وتا توانستیم از موضعی تند مماشاتشانرامورد سرزنش واعتراض قرارداده وگفتیم که شما ماراتنها گذاشتید واین رسمش نبود ، خلاصه در ضمن صحبتش اعلام داشت که بمحض باخبر شدن رئیس یو ان با دفتر مرکزی در ژنو وباتماس با وزارت داخله ترکیه تلاش بر توقف دیپورت وپرواز من از طریق فرودگاه دیاربکر برای هرچه زودتر رساندن خودم به شهر وان و رسیدن به شما و جلوگیری از انجام کارتا حکم آنهم بدستمان برسد و شما را بسلامتی برگردانم واین ملزوماتی میخواهد که من باید میامدم و مامورین همراه شمارا ملاقات وتوقف حرکت را میدادم تامسئول UN اقدامات اساسی را با وزارت داخله تمام وحکم به پلیس داده
شود برای بازگشت . ما اعتراض را ادامه داده وخواستیم همین امشب مارا ازاین محل که احساس امنیت نمیکیم بازگردانید ولی امکانپذیر نشد و همیاری ومشورت باجمعی ازمردم مبارز شهر پیشنهادی بما داده شدکه درمحلی درهمان نزدیکی سالن مدرسه ای که شبانروزی بنظر میرسید راهنمائی شدیم ومستقر شدیم که بمحض رسیدن بلافاصله خوراک ،چای ،دارو و سیگار ورختخواب بتعداد زیادی رسید و پس ازصرف مقداری غذاو نوشیدن چای برای بچه هاو زنان ومریضها جا خوش کردیم تااستراحتی بکنند وجمعی با کنترل ونگهبانی اجازه ندادیم پلیس بداخل سالن بیاید ولی دراطراف ساختمان حضور داشتند و قدری هم از سختگیریهایشان کاسته شده بود .

در هنگام آرامش قدری خودرابازسازی کردیم وبعداز سرشماری متوجه شدیم که تعدادی نیستند میدانستیم که در منازل مردم ودر امنیت هستند ولی نگرانی داشتیم وفکر کردیم که فردا صبح قبل از بازگشت بلندگوئی فراهم وبا فراخواندنشان صدایمانرابشنوندو به جمعمان بازگردند و اینکارراکردیم وبغیراز یکنفر که هرگزبرنگشت همگی در کنار اتوبوسها جمع شدیم وهرکدام که برمیگشتند از محبت ولطف میزبانشان یاد میکردند وناگفته نماند شب درسالن تعدادی از جوانان زن ومرد نزد ما ماندند که هرگز محبتهایشان فراموشم نمیشود وبرای فردا روز بازگشت به شهر وان  چندنفراز همان جوانان تصمیم گرفتند که مارا تا وان  همراهی ومیگفتند مبادا بازهم توطئه ای در کارباشدچون ما همه مسیرهارامیشناسیم .

بازگشت به شهر  وان  اتوبوسها بطرف مسیر داخل شهر و در جلو یک هتل توقف کرد و بما گفتند اینجا پیاده میشویم ودرهتل منتظر حکم قطعی میشویم که بازهم بااعتراض شدیدما روبرو شدند ولیکن ماراقانع کردند که خیالتان راحت باشد دیپورت متوقف است ولی باید مراحل اداریش طی شود و به این نشان یک هفته تمام دراین هتل(چالدران) ماندیم و نماینده UN اما بود وهر خانواده رادر یک اطاق مستقر واولین کارمان ارتباطات را ادامه دادن وگزارشدهی ورساندن آخرین اطلاعات به آنکارا ورفقای خارج کشور که پس از یکساعت آنقدر تماس تلفنی گرفته شد بیاددارم مسئول هتل اعلام داشت یکنفراز شما بیاید اینجا بنشیندچون دیگر کسی باما کاری ندارد وهمه تلفنها با شما وبرای شماست وماهم اینکارراکرده تقسیم کار نمودیم وهمیشه یک یا دو نفرمان به تلفنهای پیاپی که برای ما بود جواب میداد وخبر رسانی مرتب وانتقال اخباربهمین شیوه صورت میگرفت . در کنار هتل هم یک سالن غذاخوری بود که نماینده یو ا، ان برای جبران قراردادی باهتل وغذاخوری امضا واینکار تا بازگشت به آنکارا ادامه داشت ودر روز هفتم دواتوبوس به جلو هتل چالدران آمده و به همراه نماینده یو ، ان وهمان پلیسهای رفتنمان ولی اینبار با خنده وروی ظاهراخوش که تا رسیدن به آنکارا آنها را متلک باران ودق مرگ نمودیم تا به ترمینال اتوبوس در آنکارا رسیدیم وچون اکثر رفقا باخبر بودند استقبال گرمی ازما کرده وبا شادی بمیان دوستان وفقایمان بازگشتیم وبیاددارم رسانه های فارسی زبان بین المللی از جمله رادیو بی بی سی واسرائیل ورادیو آمریکا این اخبار را منعکس نمودند .