گفتگوی سوسیالیسم امروز با سلام زیجی در باره بیانیه های “١۴ نفره”

متن پیاده شده گفتگوی تصویری با سلام زیجی در باره بیانیه های “١۴ نفره”

سوسیالیسم امروز: رفیق سلام اخیراً بیانیه هایی با امضای ١۴نفر در داخل ایران و حمایت های ١۴نفر دیگر از آنها در خارج کشور منتشر شده. چهاچوب اصلی آن  در باره درخواست “کناره گیری خامنه ای” ، “اصلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی” و یا اینکه باید به “مبارزه ی بدون خشونت” متکی بود و اینکه باید  از” تمامیت ارضی کشور” دفاع نمود و همینطور چند مورد دیگری که  ظاهرا مطالبه “رادیکال” آنها است انتشار پیدا کرده است. از احزاب راست و چپ اپوزیسیون از جمله رهبری حزب کمونیست کارگری از آن ها حمایت کرده اند. سوال من این است که حزب سوسیالیست انقلابی برخوردش با این بیانیه ها چیست؟آیا این تلاشها و اقدامات در جهت “سرنگونی” رژیم مؤثر واقع میگردد یا بر عکس ما را آز ان مبارزه و هدف دورتر خواهد کرد؟

سلام زیجی: این بیانیه ها دو مورد بوده که اول ١۴مرد و بعدا بیاینه ً١۴زن اگر اشتباه نکنم منتشر گردیده و در خارج کشور هم لیست مشابه ای از آنها حمایت کرده است.  بدوا این را بگویم که صادر کردن چنین بیانیه های انعکاسی از وضعیت واقعی سیاسی جامعه ایران است. اوضاع بحرانی که هر جریان و جنبشی در اشکال مختلف میخواهد مهر خود را بر آن بکوبد. اما ما ارزیابی و نگاهمان به چنین مسائلی از جمله در برخود به این بیانیه های مشخص چهارده نفره درست ١٨٠درجه متفاوت با نظر احزابی نظیر “حزب کمونیست کارگری” به رهبری حمید تقوایی است. این بیانیه ها برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست، بر عکس برای جلو گیری از سرنگونی انقلابی توسط کارگران و زحمتکشان و نیروی سوسیالیسم است. من الان وارد بحث رفیق تقوایی نمیشوم، اگر چه رسماً به  عنوان حزب بعداز سخنان تقوائی بیانه ای داده اند و ظاهرا مقداری آب بندی  شده تر نسبت به سخنان تقوایی حرف زده اند، اما همان خط و متدی است  که این جریان در ده پانزده سال اخیر به رهبری رفیق تقوائی نمایندگی کرده است.  برای این خط هر تقی به توقی بخورد و از جانب هر کسی باشد به معنی مبارزه و به نفع “انقلاب” و “ضد جمهوری اسلامی” تلقی شده و میشود! تاریخ ١٠-١۵ساله فضای سیاسی ایران نشان داده که همه ی این تئوری ها سطحی وپوچ است و برعکس این نوع سیاست کردنها و تق و توقهای دست راستی همواره به زیان روند سرنگونی انقلابی و  به ضرر جنبش آزادیخواهی تمام شده، و اتفاقاً جمهوری اسلامی با این موضوعات بازی کرده و بخشی از اپوزیسیون را هم بازی داده است.

تا آن جایی که به این بیانیه ها مربوط است عرض کردم که انعکاسی از وضعیت سیاسی ایران است و جمهوری اسلامی در بحران های متعددی گیر کرده، و اگر الان آمریکا، همان بحثی که  در سوال قبلی  در باره  پیامدهای کشمکش بین امریکا و ایران مطرح کردیم، سیاست های منفی آمریکا و سیاست های منفی جریانات راست و اپوزیسیون با لچک دار و تاج دار آن ها که همواره تأثیر مخربی بر روند مبارزه آزادخواهی در ایران داشته اند نمی بود، اکنون فضای جامعه ی ایران بسیار رادیکال تر و آزادیخواهانه ترمیشد. و اگر یک حزب قوی و قدرتمند و پرچمدار انقلابی یک الترناتیو سوسالیستی- کارگری قوی میداشتیم،  و اعتراضات کارگری را میتوانستیم در بعد متحد تر و سراسری تر هدایت میکردیم و تناسب قوای واقعی، نه شعاری، را به نفع خود تغییر می دادیم، بنظرم شاهد عرض اندام شکل و محتوا و جنبشهای دیگری در صادر کردن انواع بیانیه و اعتراض و غیره می بودیم. انوقت هم اگر چنین بیانیه هایی از جانب جنبشهای دیگری صادر میگردید به ناچار در دنباله روی و تائید ما اقدام میکردند نه اینکه گویا آنها راه جدیدی برای “اصلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی” و درخواست “کناره گیری خامنه ای” و دیگر مطالبات بی مایه شبیه آن کشف کرده اند حال ماها که چهل سال است برای آزادی و برابری و سرنگونی این حاکمیت سیاه مبارزه میکنیم به دنبالچه چنین سناریوهای مضحکی تبدیل شویم.

اکنون که اینها  بیرون آمده اند و بیانیه صادر میکنند نه در تأیید آزادی اسمائیل بخشی ها، نه در اعتراض به سرکوب طبقه ی کارگر، نه در اینکه زنان چرا در ایران در لجن اسلامی فرو برده شده اند، نه در اعتراض به اینکه هر روز در جامعه کوردستان تعداد زیادی از کولبر ها و انسان های زحمتکش جامعه را به گلوله میبندند، و نه در اعتراض به اینکه چرا روزانه هزار ها انسان بی دفاع را به دلیل “اعتیاد” اعدام و کشته می شوند، نه در اعتراض به اینکه چرا فقر و گرسنگی و بیخانمانی در ایران سرمایه داری و مملو از ثروت وجود دارد، و چرا خامنه ای ثروت این مملکت را تصاحب کرده،  چرا این همه بیکاری و خودکشی و بیمار روانی در آن جامعه وجود دارد؟ و…، نه این ١۴نفر و نه  نفرهای پیشین١۴ و نه بیانیه های چندین نفر های قبل تر تحت هژمونی بخشی از بورژوازی در پوزسیون و در اپوزسیون  و نه کل چهارچوب و خط فکری و جنبشی که در این نوع بیانیه ها  نمایندگی میشود اعتراضشان به هیچکدام از این دردها و  یا به دنبال کسب آزادی و برابری واقعی برای همه شهروندان بطور یکسان نبوده و نیستند. به دنبال “میهن” و تمامیت ارضی کشور” و “گذار مسالمت امیز” و غیره هستند که صد در صد با منفعت اکثریت جامعه در تناقض قرار دارد و با منافع سرمایه داران، اسلامیها و شونیستها همسو و همساز میباشد.

در ایران جنبشهای اعتراضی گسترده و متعدد و متفاوت علیه جمهوری اسلامی وجود دارد، که آنها بخشی از این جنبش و اعتراض “همگانی” هستند، اما بخش راست و بخش سازشکار و بخش اصلاع طلب طبقه بورژوازی ایرانند. همانطور که در بیانیه هاشون گفته اند از “خشونت” خوششان نمی آید! و لی عاشق پدیدهای کثیفی مانند میهن و سپاه و ارتش و دین و فرهنگ  و تمامیت ارضی ایرانی اند!.  اینها جز آن بخشی از”مردم” هستند که فکر میکنند خامنه ای برود اوضاع ایران بهبود می یابد، و فکر میکنند که این سازشکاری روحانی است که جمهوری اسلامی توانسته فضا را تنگ ترکند.  عملاً بخواهند یا نخواهند این پیام را میدهند که در جمهوری اسلامی  بخش ها و جناح های قابل اصلاحی بعداز چهل سال تجربه تلخ و شکست در این زمینه  اما هنوز وجود دارد، باید به آن امیدوار بود، و آن راه ارتجاعی و ضد آزادیخواهانه را دوباره باید پیمود و امتحان کرد!

این حامیان “خشونت گریز” “دمکراسی” خواه معصوم ١۴ نفره توضیح نمی دهند که مرکز و بانی خشونت کیست؟ که امروز از ما “مردم” میخواهند به شیوه “مدنی” و غیر خشونت آمیز با این رژیم سر تاپا جنایتکار و آدمکش رفتار نمائیم!. آیا کارگران فولاد و هفت تپه و اهواز و یا کسانی که همین چند روز پیش  در یک مضحکه ی به اسم دادگاه محاکمه شان را برگزار کردند و به آنها وحشیانه ترین حکم داده اند خشونت کرده اند؟، کسی که خواهان حداقل آزادیها و رفاه و نان و سر پناهی برای زیستن است عامل خشونت هستند یا این دولت فاسد و دزد اسلامی و شونیستی و روشنفکران بی حیای توجیگر آنها؟، کسی که چنین توصیه های به مردم ایران میکند به مبارزه انقلابی و آزادیخواهان همان “مردم ایران” تعلقی ندارد. این بیانیه و جنبش شان راه خشونت گریزی خود را از دالانهای مجلس شورای اسلامی و جناحبندیهای درون آن تا امید بستن به ترامپ و “کمک امریکا” و چشم امید بستن و توهم پراکنی پوچ به عناصری مانند رضا پهلوی بسته اند که میگوید سپاه پاسداران هم “بچه مردم” اند و باید باقی بمانند، ارتش و دستگاه سرکوب و زندان هم که هیچ از روز اول آن ها را جزو خودشان حساب میکنند. در هر صورت این بیانیه را از دور که نگاه کنید و ساده لوحانه آنرا بررسی کنید شاید برای برخی “خیلی عالی ” تصور شود، هر چه باشد بلاخره جمهوری اسلامی زیر قشار قرار میگیرد!. اما بنظر من همراهی با چنین بیانیه و سیاستهای به معنی بازی دوباره در میدان طبقه سرمایه دار و استثمارگران حاکم بر کشور و افتادن به چاله مجدد آنها میباشد.

ضمن اینکه با برخی مفاد آن مخالفت اصولی شاید لازم نباشد کرد اما با کلیت سیاست ناظر بر آنها باید با قاطعیت مخالفت ورزید. باید حقیقت را به جامعه ی ایران گفت، به طبقه ی کارگر ایران باید کل حقایق را گفت، اکثریت جامعه ی ایران کلاهش پس معرکه است اگر دنبال چنین سیاستهای به افتند. از این طریق نمیشود خامنه ای را به “استعفا” کشاند و جمهوری اسلامی را سرنگون کرد، یا از آن “گذر” کرد!. از طریق این ها فقط  سم توهم آفرینی مجدد اصلاح طلبی به وجود می آید، که گویا جمهوری اسلامی قابل تغییر است. نویسندگان و سیاستگذاران اصلی این بیانیه ها می فهمند چکار میکنند. چرا در این بیانیه ها از ضرورت انقلاب اجتماعی و فرهنگی در ایران حرف نزده اند؟. اگر واقعاً طرفدار آزادی و برابری واقعی هستند چرا از ضرورت انقلاب کارگری حرف نمیزنند، از طبقه ای که اکثریت جامعه را تشکیل میدهد اما جزو سرکوب شده ترین و بی حقوق ترین بخش جامعه هستند چرا یک کلمه نگفته اید اما همیشه ‌هذیان چون دفاع از “تمامیت ارضی کشور” در لیست اول “مطالبات”تان قرار میگیرد.

معنی این خط این است که تمام مبارزه ی ٧٠-٨٠ساله کارگران و زحمتکش را در حاشیه گذاشته ای و آن را محرک انقلاب و عاملی برای کسب آزادی و تحقق سرنگونی نمیدانید بلکه “گذر از جمهوری اسلامی” را در استعفای خامنه ای و ایجاد توهم پراکنی که جمهوری اسلامی را میشود اصلاح کرد دوباره جستجو میکنید. اگر ٩٩٪قانون اساسی جمهوری ایران هم اصلاح کنید و فقط ١٪آن را برای مردم باقی بگذاریم باز این رژیم را باید سرنگون کرد! و همه عوامل و سرانش  را باید محاکمه نمود و مجازات شوند!. هر پلاتفرم  و بیانیه ای که داده میشود چنانچه کلیت جمهوری اسلامی را مجرم حساب نکند، آنرا به عنوان رژیمی  که در این چهل سال کشتار کرده و  دستش به خون صدها هزار نفر آلوده است، چهل سال است ثروت آن مملکت را میدزد  و در راه تروریسم و سرکوب در ایران و کشورهای متعدد هزینه میکند معرفی ننماید آن بیانیه و نویسندگانش را نباید در ردیف دوستان آزادی و برابری و رهای جامعه از چنگ جمهوری اسلامی تلقی نمود.

خلاصه کنم: ما از این بیانیه ها و سیاست ناظر بر آن حمایت نمی کنیم.  در ضمن مخالفت اصولی هم نداریم با هر کس که تفی به صورت جمهوری اسلامی بیاندازد، دستش درد نکند!، ولی الزاما به معنی تائید و یا همراه شدن با چنین اقدامات سطحی و غیر انقلابی نیست. ما خود دارای سیاست و استراتژی و آرمان و تاکتیک هستیم و موظف هستیم همواره کل حقیقت را بگویم و آن حقیقت ها و روشهای انقلابی را نمایندگی کنیم. اعلام میکنیم با  هر سیله زدن و تف کردنی جمهوری اسلامی رفتنی نیست. مردم نباید فریب این روشها و پرچمها را بخورند. جمهوری اسلامی باید به دست یک قدرت متشکل کارگری-توده ای و نیروی متحزب و قاطع و مسلح سوسیالیستی و کل جنبش آزادیخواهی سرنگون کرد. این تنها راهی است که دنیای بعداز جهنم جمهوری اسلامی به جهنم دیگری منجر نمیگردد.علاوه بر این، ما سرنگونی طلب صرف نیستیم. کارگری که شب و روز زیر فشار است به خاطر این مبارزه نمیکند که فقط جمهوری اسلامی و قوانین اسلامی اش برداشته شود و به کمی اصلاحات راضی باشد. این پیشکش آنهای که تفاوت زیادی با ماهیت جمهوری اسلامی ندارند.  ما کارگران و مردم تشنه آزادی و برابری میخواهیم از دست کلیت نظام سرمایه داری خلاص شویم و تمام ارکان دولتی و ایدئولوژی هایی که طبقه سرمایه دار به دست میگیرد از جمله سیاست کسانی که بیانیه را امضا کرده اند و تمایت ارضی خواه هستند، که یک فکریت ناسیونالیستی-شونیستی است، همراه با نظام حاکم به گوربسپاریم.

 

 همچنانکه پیشتر نیز گفتم ما با بحث های “حزب کمونیست کارگری” و خصوصا دیدگاهای حمید تقوایی در این رابطه نه تنها مخالفیم که آنرا مانند دیگر سیاستهایشان مضر به حال جنبش کمونیستی و سوسیالیستی ارزیابی کرده و این سیاستها که متاسفانه در پوشش “کمونیزم کارگری” عرضه میشود هیچ ربطی به این جنبش ندارد. بارها گفته ایم ما تنها برای پیروزی یک جنبش و یک طبقه و یک آلترناتیوی سوسیالیستی مبارزه میکنیم. جامعه ی ایران را فرا خواهان میدهیم که دنبال آن نوع پلاتفور ها نروند. برعکس به دنبال پلاتفرم و سیاست ما بیایند. راه نجات ما اتحاد حول  پرچم و پلاتفرم جریان سوسیالیستی ما است! دنبال راه و مبارزه آن کارگر هایی باید رفت که در زندان هستند و میگویند “کار نان آزادی اداره شورایی”!. جامعه باید دنبال این فراخوانهای کارگری و انقلابی برود که میتواند جامعه ایران را از دست شاه و شیخ و از دست ارتجای خرافی ناسیونالیسم و فدرالیسم و مذهب و هر ارتجاع خطرناک دیگری که میتواند دوباره کل ایران را نابود کند، فرامیخوانیم.  تنها برنامه و پلاتفرم و فراخوان کارگری-سوسیالیستی است که براستی قادر خواهد شد جامعه ی بعد از جمهوری اسلامی را به یک جامعه آزاد، مرفه، امن، خوشبخت و سوسیالیستی تبدیل کند و همه ی شهروندان بتوانند به طور برابر در همه امور سهیم باشند و زندگی انسانی داشته باشند.

 (گفتگوی تصویری این موضوع روز ٢١ اوت( ٣٠ مرداد١٣٩٨) صورت گرفته و همان زمان در سایتها و  شبکه های اجتماعی پخش گردیده است. با تشکر فراوان از رفیق تینا خ که زحمت پیاده کردن بخش مربوط به “بیانیه ١۴ نفری” آن گفتگو را کشیده است، و اکنون بطور کتبی نیز در دسترس قرار میگیرد)

 منبع: شماره ١٠٨ نشریه سوسیالیسم امروز

١۵ شهریور ١٣٩٨

۶/٩/٢٠١٩