همه چیز از ضرورت انقلاب قهری کمونیستی کارگران سازمان یافته و مسلح می گوید!‎

تجاوز و شکنجه در زندان ها و بویژه زندان های جمهوری اسلامی ایران، این چماق های سرمایه داران بر سرکارگران و زحمتکشان!

تنها و تنها، انقلاب سرخ – انقلاب  قهری کمونیستی – انقلاب مسلحانه پرولتاریا  سازمان یافته و متحدین واقعی اش برای کمونیسم – انقلاب زیر و روکنندۀ اوضاع موجود اجتماعی، جوابگوی شرایط کنونی در جوامعی مثل ایران امروز است!  تنها با زبان اسلحه می توان با چنین حاکمان رذل و پست، ظالم و خونمک و خونریز صحبت کرد و لاغیر! هر کس جز این میاندیشد و توصیه میکند یا نادان و احمق است و یا مزدور و یا یک سرمایه دار استثمارگر میباشد.

به باور در شرایط امروز حاکم بر جهان،

یا انقلابی هستی، یعنی در نظر و عمل کوشش می کنی که شرایط را برای شروع و پیروزی انقلاب قهری کمونیستی پرولتاریا آماده نمایی ، یا نادان و یا مزدور، یک سرمایه دار و عضوی از حاکمان قاتل و جنایت کار جامعه!  دیگر جایی برای بیطرف و بیشرف نمانده است!

اما،

من در اینجا، از آقای نازنین همنشین بهار و همفکرانش که در تجاوز به دختران جوان در زندان های جمهوری در دهه ۱۳۶۰ لعنتی – بهشتی،  شک دارند، مدرک و ادله می طلبند یک سئوال دارم، نظر شان را در باره این لوله بلند  و  نظیر آن بگویند، نظر شان چیست؟ اینهم نیازمند به تحقیق و تفحص دارد؟  یا نظر شان در باره این گفته های خانم سودابه اردون – زندانی سیاسی دهه ۱۳۶۰ که این قدر نفرت از وسیله مصاحبه کننده اش دارم که اسمش را نبرم، چیست؟ باز هم مدرک میخواهند؟ باز هم مدارک اضافی باید الصاق نمود؟ المثنی و یا چیز دیگری شبیه آن!

مارکس  نوشته است که منافع مادی – طبقاتی همچون پرده ساتری عمل می کند که جلو دیدن واقعیت را می گیرد.

« سودابه اردوان: ما با چادر و چشم‌بند وارد راهروهای بازجویی اوین شدیم. وقتی وارد این راهروها می‌شوید، بلافاصله یک فضای رعب و وحشتی هست. مرتب فحش می‌دهند، کتک می‌زنند، لگد می‌زنند. زمین خونی است. صدای ضجه و فریاد آدم‌ها را که دارند کتک می‌زنند، می‌شنوید. آدم واقعاً احساس می‌کند که وارد یک جهنم شده است.

بعد از آن نوبت خود آدم می‌رسد برای بازجویی. زیرپایت خون خشک شده آدم‌هاست. زیر پایت آدم‌هایی هستند که زخمی روی زمین افتاده‌اند، هرلحظه قدم می‌گذاری با چشم‌بند نگرانی که مبادا پاهای زخمی را تو دوباره لگدشان کنی. همه با چشم‌بند، افتاده‌اند. تنها صدایی که می‌آید صدای ضجه و صدای فحش است. ضجه انسان‌هایی که زیر شکنجه هستند، و فحش و فریاد خشم‌آلود رکیک بازجوها که به زندانی‌ها می‌دهند. دو صدای متناقض. برای آدم شوک‌آور است.

چه نوع شکنجه‌های روحی و جسمی شامل حال زندانیان می‌شود؟

متداول‌ترین شکنجه همان کابل است که اینها خودشان متخصص شده‌اند. از کابل‌های باریک، کلفت؛ هرکدام چه تأثیری دارد. وقتی با این کابل زندانیان را کتک می‌زنند، درد وحشتناکی دارد. به مرحله‌ای می‌رسد که زندانی بیهوش می‌شود. وقتی می‌بینند که این دیگر دردی را احساس نمی‌کند، یک پارچ آب بغل دستشان گذاشته‌اند، یا روی پای زخمی می‌ریزند یا روی صورت زندانی. به هر حال او را به هوش می‌آورند که دوباره بزنند.

زندانیان زن توسط زندانیان مرد شکنجه می‌شوند. در آن لحظه‌ای که زن‌ها زیر شکنجه هستند، مسئله اینکه نامحرم است و این مسائل خبری نیست. شکنجه‌گر مرد یک نفر نیست. یکی می‌نشیند روی سینه، روی بدن زندانی. که نتواند حرکت کند.

یک پارچه یا جوراب کثیف می‌چپانند توی دهان زندانی که نتواند فریاد کند. پاهایش را می‌بندند. دستهایش را می‌بندند. بعد شروع می‌کنند به پای آدمها زدن. شدت ضربه ها به حدی زیاد است که بارها دیده شده که دست و پایی که به شدت بسته بوده، زندانی توانسته حتی با زخم هم دست‌هایش را آزاد کند. از شدت شوکی که به دست و بدن وارد می‌شود.

کابل یکی از معمولی‌ترین‌شان است. آویزان کردن دارند، قپونه کردن دارند، شکنجه‌های روانی که باز شکل‌های متفاوتی دارد. در مراحل متفاوت، شکل‌های متفاوت. بعد از سی سال اینها شکنجه مردم ایران است. اینها تجربه‌های زیادی را پیدا کردند. به جایی رسیده‌اند که می‌دانند کدام شکنجه‌ها زودتر جواب می‌دهد.

وقتی خود زندانی را شکنجه می‌کنند، زندانی به مراتب بیشتر مقاومت می‌کند. تا اینکه به زندانی بگویند که همین الان بچه‌ات را می‌آوریم جلویت آتش می‌زنیم. چیزی که به خانم طلوعی گفتند. یا همان نوار زن سعید امامی که در آمده بود می‌گفتند به جگرت نمی‌زنیم به جگرگوشه‌ات می‌زنیم.

پستی را به جایی رسانده‌اند که خود متهم را برای شکنجه می‌گذارند کنار و نزدیکان شخص دستگیر شده را می‌آورند جلویش شکنجه کنند. مثلاً من یادم است که سال ۶۰ که دستگیر شده بودیم، اگر برادر، خواهر یا پدر ومادر، با هم دستگیر شده بودند، جلوی هم شکنجه می‌کردند که آن کسی که زیر شکنجه است، فریادهای او دیگران را هم خرد کند.

در مورد سوء استفاده‌های جنسی در زندان شما چیزی شنیده‌اید؟ آیا صحت دارد؟

شکنجه جنسی یک ابزار دیگری است برای خرد کردن زندانی. این چیزی نیست که مال الان باشد. از همان سال ۶۰ نگاهی که عمال و شکنجه‌گران جمهوری اسلامی بخصوص روی زن‌ها داشتند، از این طریق همیشه فکر کردند که شکنجه بیشتری را می‌توانند اعمال کنند.

یکی از متداول‌ترین چیزها این است که زندانیان سیاسی زن، بخصوص در آن سال‌هایی که ما زندان بودیم، اکثراً ۱۷ یا ۱۸ ساله بودند. بچه‌های جوانی بودند ازدواج نکرده. اینها را قبل از اینکه اعدام کنند، فکر می‌کردند حتماً به اینها تجاوز کنند که اینها بهشت نروند. این سیستماتیک بود. اینها توجیه مذهبی پشت آن داشتند. »، پایان فاکت –

بازهم هنوز، مرا سرزنش می کنید که چرا؟ از کینه طبقاتی و  قهر انقلابی صحبت می کنم! و از مبارزه مدنی، قانون مدار، مسالمت آمیز و… مثل ۱۴ تن آل عبا در درگاه امام خامنه ای، صحبت نمی کنم!  وخواهان استعفایش نمیشوم، بلکه خواهان به آتش کشیدن کاخ او و امثالش هستم!

 سازمان، باز هم سازمان و باز هم سازمان طبقاتی، مخفی و مسلحانه، تسلیح طبقاتی و یورش!   

حمید قربانی ۴ سپتامبر ۲۰۹۲ سال اسپارتاکوسی.

لینک دلنوشته فس بوکی سهیل عربی  – نازگل

   https://www.facebook.com/photo.php?fbid=367430407522309&set=a.102782977320388&type=3&theater&ifg=1