روز ١٢ مرداد را به روز اعلام جرم علیه رژیم تبدیل کنیم

رژیم مستاصل سرمایه داری ایران قرار است ۱۲ مرداد ماه زندانینان دربند: اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، امیر امیرقلی، عسل محمدی، علی نجاتی، ساناز الهیاری و امیرحسین محمدی‌ فرد را پس از نگاه داشتن ماه ها زیر شکنجه های سبعانه از شکنجه گاههای مخوب به بیدادگاه ببرد! به یقین رهایی قطعی از شرایط اسفبار اعمال شده که بیش از چهار دهه است زندگی و معیشت اکثریت شهروندان این جامعه از سوی این رژیم به گرو گرفته شده، و خلاصی از چنگال استثمار افسار گسیخته، شکنجه و اعدام و سرکوب تنها و تنها در گرو خودسازماندهی جنبش های پیشرو و در راسشان طبقه کارگر و عملکرد مبارزاتی متحدانه سراسری است. یعنی مسیری که خصوصا از خیزش دی ماه ۹۶ به اینسو جامعه و جنبشهای پیشرو و آزادیخواه به آن پا گذاشته اند. اما تا فراهم شدن همه ملزومات چنین شرایطی جا دارد ما هم با همه امکان و توان در افشا و رسوا کردن هر چه بیشتر و تبدیل این روز به روز اعلام جرم علیه این رژیم کوشا باشیم. این رژیم در بحرانی ترین و متزلزل ترین موقعیت عمر ننگین خود دارد دست و پا می زند. حتی دیگر خود سران رژیم هم خصوصا طی این چند سال اخیر اذعان نمودند که کشتیشان در حال غرق شدن است و ناقوس مرگ هراسانشان کرده. این رژیم هر چند موقعیت منطقه ای و بین المللی آن نیز رو به افول است اما آنرا اساسا خطر جدی علیه خود نمیبیند بلکه خطر جدی را همان عروج روزافزون مبارزات مردم میداند. محاصر اقتصادی و فشارهای ناشی از آن تا کنون دود آن بیشتر به چشم مردم فرو رفته و تازه رژیم هم آنرا مستمسکی کرده تا مبارزه جنبشها و هر گونه صدای آزادیخواهی را بیش از پیش سرکوب و آماج حملات وحشیانه قرار دهد.

خیزش میلیونی دی ماه نود و شش تنها گوشه ای از کل ظرفیت و پتانسیل مبارزاتی کارگران و اقشار معترض علیه وضع موجود بود که با شعار « اصلاح طلب، اصولگرا دیگر تمام شد ماجرا» و سر دادن شعارها علی گرانی، تورم و فقر اینگونه رژیم را غافلگیر و سراسیمه نمود و پایه های فرتوتشان را به لرزه افکند. رژیم چنان از این خیزش بیمناک بود حتی به عینه میدید نیروهای آتش به اختیار و گله چماقنارانش نیز در برابر طوفان خروشان مردم بپا خاسته دچار تزلزل اراده شده بودند جهت سرکوب و کشتار. رژیم تا زمان تجدید قوا هر چند جهت بقای خود کماکان دست از سرکوب، بگیر و ببند بر نداشت اما در بیان واقع میدانست دیگر ترس مردم رزمنده و جان به لب رسیده از ماشین سرکوب و کشتار فرو ریخته و کارایی پیشین را تا حدود زیادی از دست داده. رژیم سراسیمه، هفته ها زمان برد تا توانست افسار گسیخته تر از پیش با توسل به دیگر حامیان ارتجاعی خود در منطقه جامعه را بیش از پیش میلیتاریزه کند. اما خود این خیزش سراسری تجربه ارزنده ای بود که توده های آزادیخواه در چنین مقیاسی توان و پتانسیل مبارزاتی خود را در برابر کلیت نظام ارتجاعی بیازمایند و محک بزنند. به عبارتی دیگر این خیزش نقطه عطف تاریخی بزرگی بود در مبارزات اعتراضی. و نشان داد جامعه دارد ظرفیت و پتانسیل های مبارزاتی خود برای رویاروی و تعیین تکلیف با این نظام را در خود می پروراند تا بسوی شرایط اعتلای انقلابی خود را آماده کند و خیز بردارد. کماینکه روز به روز بر میزان اعتراض و اعتصابات افزوده شده. مدام مبارزات آزادیخواهانه در حال تعمیق و گسترش بوده. هنوز رژیم بیم و هراس خیزش دی ماه گریبانش را رها نکرده بود که اعتصابات و اعتراضات کارخانه به کارخانه، شهر به شهر رشد فزاینده ای یافت. در واقع جنبش اعتراضی سراسری و اعتصابات پیاپی بخشهای مختلف کارگری اعم ازخط و ابنیه فنی راه آهن تا رانندگان کامیون، معلمان، پرستاران تا مالباختگان و دیگر اقشار فرو دست دگرباره وحشت و هراس دو صد چندان بر پیکر نظام انداخت. در ادامه همین روند بود مبارزات بدون وقفه کارگران در فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه نیز تغییری کیفی پیدا کرد و وارد فاز نوین تری از مبارزات جنبشی شد و تناسب قوای مبارزانی را بمراتب به نفع طبقه کارگر عوض کرد. دیگر چانه زنی های کارفرما و دولت برای سر دواندن کارگران و رهبران و فعالین بر سر خواستهایشان در محیط کار و در محاصره قشون نظامی را در هم نوردید. هزاران کارگر محیط کار و کارخانه را تعطیل کردند و ضمن فراخوان به همه آزادیخواهان در سراسر جهان جهت حمایت یا پیوستن به صفوف اعتراضاتشان، خیابانهای اهواز و شوش را همراه با حامیان خود تسخیر نمودند. همه شاهد این صحنه های تاریخی بودیم از یکسو جدا از کارگران و خانواده های کارگری، با چه شوری موج عظیمی از حمایت که همگی خود را با کارگران همسرنوشت می دیدند نه تنها در این دو شهر و حومه هایشان، بلکه از سایر نقاط مختلف در دفاع از مبارزات آنان براه افتاد، و کارگران و معترضین چگونه میادین مراکز این دو شهر را با سخنرانی های گرم فعالین و رهبران رزمنده خود و سر دادن شعارهای استراتژیک اعم از «نان، کار، آزادی، ادراه شورایی»به محل رزم سرخ خود در آوردند و تناسب قوای نوینی را در برابر حافظان سرمایه به نمایش گذاشتند. از دیگر سود دیدیم رژیم مستاصل هم حکومت نظامی اعلام کرد و آنانرا با لشکر مسلح به تانک و توپ به محاصره در آورد. وقتی رژیم در این میدان نابرابر نبرد هم نتوانست با توسل به همه راههای فریب و وعده و وعید کارگران و معترضین را بدواند، اینبار با حملات وحشیانه و ضرب و شتم اقدام با دستگیری اسماعیل بخشی یکی از سخنگویان سازش ناپذیر کارگران و سپیده قلیان خبرنگار حامی کارگران نمود. بدنبال دستیگری آنان تهدید و فشار نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بر خانواده و نزدیکان اسماعیل و دیگر کارگران و خانواده و های معترضین اوج بیشتری گرفت. وقتی پس از گذشت چند هفته نتوانستند تحت وحشیانه ترین شکنجه، اذیت و آزار جسمی و روانی، ممنوع الملاقات کردن و محروم از تداوی، روحیه و اراده مبارزاتی اسماعیل بخشی و سپیده قلیان را در هم بشکنند و از کارگران و اقشار معترض زهر چشم بگیرند و به خانه بفرستند، اینبار بیشتر بیمناک بودند این جنبش به دیگر بخشهای کارگری و جنبشهای پیشرو و متحد آن در سایر نقاط کشور نیز سرایت کند. به همین خاطر با فاصله زمانی نه چندان طولانی هم، به هیئت تحریریه و کابران نشریه گام ساناز الهیاری، امیر امیرقلی، عسل محمدی و محمد حسین محمدی فرد حمله ور و به شیوه ای ددمنشانه هجوم برده و آنانرا نیز دستگیر نمودند، آنهم تنها به دلیل اینکه از مبارزات کارگران اهوار و هفت تپه دفاع کرده بودند. بعد دیدیم به دنبال آن به شناسایی چهره ها و سخنرانان علنی کارگران فولاد اهواز پرداختند. تا اینکه در یک خشم شبانگاهی خانه بیش از چهل تن از آنانرا به محاصر نیروهای امنیتی در آوردند و با ضرب و شتم دستگیر و به شکنجه گاههای خود بردند. بعد از هفته ها اذیت و آزار آنان و خانواده هایشان نهایتا زیر فشار اعتراضات خانواده های زندانیان و تلاشهای بیدریغ آزادیخواهان داخل و خارج کشور ضمن تهدیدات امنیتی هر کدامشان را مشروط و با قید وثیقهای بسیار سنگین آزاد کردند اما فشار بر آنان و نزدیکانشان کماکان ادامه داشته.

ولی برغم تشدید نمودن فضای مختنق سیاسی و سرکوب مبارزات کارگران و دیگر اقشارعلیه وضع موجود باز هر روزه ما در نقاط مختلف ایران و در اشکال مختلف شاهد اعتصاب و اعتراض هستیم.

کارگران، مردم آزادیخواه ایران!

فعالین کمونیست و انسانهای پیشرو و ترقیخواه در جای جای جهان!

می طلبد از هر راهی که برایمان مقدور است ظرفیتهای ممکنه را بکار بگیریم و به یاری این عزیزان بشتابیم. نباید بگذاریم به همین سادگی رژیم فعالین دربند اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، امیر امیرقلی، عسل محمدی، علی نجاتی، ساناز الهیاری و امیرحسین محمدی‌ فرد را تنها گیر بیاندازد آنهم پس از تحمل ماه ها حبس و زیر مخوفترین شکنجه ها، اینبار به بیدادگاهای قضات جنایتکارشان بکشاند. و برای آنان به بهانه های واهی احکام سنگین صادر کنند! کارگر زندانی، زندانی سیاسی باید بی قید و شرط هر سریعتر آزاد گردد. اگر بنا باشد در این جامعه کسانی را به دادگاه بکشانند، این سران خاطی و جنایتکار ریز و درشت این رژیم هستند که بایستی در پیشگاه دادگاههای علنی مردم قرار بگیرند. یعنی جنایتکارانی باید در محضر دادگاههای عادلانه حاضر شوند که چهار دهه است خون مردم را در شیشه کرده اند و زندگی نسلها را به تباهی کشانده اند!

زنده باد استقامت فعالین دربند که برغم وحشیانه ترین شکنجه ها پرچم رهایی را کماکان برافراشته نگه داشته اند.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری ایران

زنده باد سوسیالیزم

۳۰٫۰۷٫۲۰۱۹