از “مذاکره” تا مصادره

از “مذاکره” تا مصادره

حزب دمکرات کردستان تاریخ معرفه ای دارد و انسانهای زنده ای که در این تاریخ سهیم بودند و انسانهایی که در مقابل این تاریخ ایستادند. بعد از قیام ۵۷ مردم ایران، جامعه کردستان هم یکی از مناطقی بود که در این قیام شرکت گسترده ای داشت و جزو آخرین سنگرهایی بود که در مقابل رژیم ضد انقلاب اسلامی سنگر مقاومت باقی ماند. در این تاریخ دو جنبش و دو جریان شرکت گسترده  داشتند. حزب دمکرات کردستان که با پیشینه و تاریخی دورتر یک طرف این مقاومت بود. اما افتضاحات سیاسی این جریان در طول حاکمیت رژیم اسلامی بارها و بارها تکرار شد. لبیک گفتن به خمینی جنایتکار، موارد متعدد و مشخص تعرض به مبارزات کارگران و مردم زحمتکش و حمایت از فئودالها و زمینداران و کارفرمایان و سرمایه داران، تعرض نظامی به اکثر سازمانهای چپ حاضر در کردستان و نهایتا  شروع جنگی علنی با کومه له در کردستان از مهمترین موارد این “فضاحتهای سیاسی” است. نپذیرفتن واقعیت جامعه کردستان که یک جامعه طبقاتی با حضور جنبشهای متمایز است، باعث شده بود که رهبری وقت حزب دمکرات با توهم “یگانه حزب رهبرند” تنها این حزب و گاها رهبران آن را در مرکز سیاست کردستان ببینند و با هدف نابودی کومه له جنگی را به این سازمان تحمیل کنند. عاقبت با طی شدن تجربه سخت و خونین، کمونیستها و کومه له کمونیست آن وقت در پاسخی محکم این واقعیت طبقاتی بودن و چند جنبشی بودن جامعه کردستان را به آنها فهماندند. در آخرین مدارک مربوط به مذاکرات قاسملو با رژیم اسلامی که بی بی سی به تازگی آنرا منتشر کرده است، کماکان بر این نکته پافشاری می شود که ” تنها” نیروی فعال “ما”( منظور حزب دمکرات) هستیم. این خودبزرگ بینی در سیاست این جریانات کماکان وجود دارد. مذاکراتی که باعث به قتل رسیدن دبیر کل این حزب شد و نشان می دهد که برای گرفتن قدرت بخشی از کردستان دست به هر کاری خواهند زد. این تاریخ تلخ و غیر قابل دفاع اما کماکان و به زعمشان نوید یک آینده “شیرین” را برای این احزاب می دهد. خالد عزیزی با متانت تمام از “انقلاب اسلامی” سخن می گوید و حق خود را به عنوان یک ” کرد سنی مذهب” ( در گفتگوی فارسی با صدای آمریکا از ذکر این نکته تفره می رود اما در بخش سوال و جواب مربط به انستیتوی واشنگتن با همین کلمات از سنی بودن خود هم دفاع می کند I as a kurdish sunni ) از جمهوری اسلامی طلب می کند. حتی با فراغ دل از “مذاکرات” چهار سال و شش سال قبل خود با رژیم اسلامی در اربیل عراق دفاع می کند. نه خالد عزیزی و نه رهبری حزب دمکرات کردستان عوض نشده اند. بند و بست و مذاکره و تلاش برای  پذیرش از سوی رژیم اسلامی سیاست چهل ساله این حزب بوده است. هر جا که فرصتی به دست آمده، یک پای میز بند و بست با رژیم اسلامی بوده اند. فراخوان هم می دهد که باید بدون ترس و دو دلی به مذاکره با رژیم اسلامی بپردازیم .حتی خالد عزیزی اعلام می کند که فقط جغرافیایی برای ما مشخص کنید، حکومت دیکتاتوری و زندان و اعدام را ما خودمان انجام می دهیم.

 چه سیاست ناکام و مفتضحانه ای!

دست گل آخرین این جریانات، نشست چهار حزب ناسیونالیست کردستان ایران با رژیم اسلامی در نروژ بود. تاریخا حزب دمکرات از هر فرصتی استفاده کرده تا میز مذاکره را بچیند، شاید به نان و نوایی برسند. اما برای دو شاخه جریان زحمتکشان داستان جدیدتر است. حمله نظامی آمریکا به عراق در بحران کویت،  ناسیونالیستهای درون حزب کمونیست ایران و کومه له را به تکاپو انداخت که مبادا از این سفره بی نصیب بمانند. پشت کردن به تاریخ چپ و سوسیالیستی کومه له، تئوریزه کردن استدلالات چرخش به ناسیونالیسم و راست و نهایتا انشعاب از حزب کمونیست ایران و کومه له در سال ۲۰۰۰ میلادی، در بحبوحه حمله نظامی به عراق و قدرت گیری ناسیونالیسم در کردستان عراق سازمانی را متولد کرد که چه در آن زمان و چه اکنون در خلاء سیاسی بسر می برند. سازمانهایی که فعالیت با نام کومه له را آغاز کردند و هر آنچه سنت کومه له چپ بود( با هر نقدی که به آن وارد بود) زیر پای خود له کردند. اینبار جنگ با کمونیستها که زمانی قاسملو پرچمدار بود و شکست خورد، را این سازمانها به دوش کشیدند. به اردوگاههای حزب کمونیست حمله کردند و دهها مورد طرح ترور هر انسان مخالف سیاستهایشان و به ویژه کمونیستها را کشیدند که همه به شکست انجامید.

سنت همان سنت است. چه سازمان زحمتکشان باشی و چه حزب دمکرات کردستان . جنگ با چپ و کمونیست جامعه و مذاکره با رژیم اسلامی. حالا هر نامی را با هر پسوند و پیشوندی که می خواهید بر خود بگذارید، جامعه کردستان و مردم زحمتکش این دو خصوصیت شما را تابلوی فعالیتهایتان  می دانند.

مصادره
هر انسان و جریانی  حق انتخاب دارد و هیچ نیرویی نمی تواند این اختیار را از انسان بگیرد. انتخاب یک حزب سیاسی و یک سنت سیاسی برای مبارزه هم حق طبیعی هر انسانی است.  اخیرا در برنامه ای با نام “مه شخه لانی راسان” از تلویزیون تیشک تی وی حزب دمکرات کردستان ایران، ادعا شده که “شریف با جور” از اعضای این حزب بوده و درصدد مصادره این شخصیت محبوب جانباخته هستند. همه مردم مریوان شریف باجور را می شناسند و با فعالیتهای این انسان شریف آشنا هستند. با هر درجه دوری و نزدیکی و کمی و کاستی که می توان برشمرد، اما برخی از فعالیتهای شریف ماندگار هستند. کمپین دفاع از خشونت علیه حیوانات و پیاده روی به سمت سلاس باباجانی، فعالیت خستگی ناپذیر در انجمن سبز چیا، دفاع و حمایت از رضا شهابی و دیدار با او چند مورد از فعالیتهای شریف بودند. کدام یک از این موارد در سنت مبارزاتی حزب دمکرات کردستان ایران می گنجد؟ از کدام حرکت و شخصیت کارگری حتی در کردستان دفاع کردند؟ تاریخشان فقط ضدیت با کارگران است! محیط زیست و حیوانات در کجای برنامه و سیاست و اساسنامه این حزب قرار دارد؟ می توان این لیست را آنقدر طولانی کرد که از حوصله خواندن خارج شود، اما همین دو سه مورد کافی است. کسی که بر مبنای ادعای حزب دموکرات از ۱۷ سالگی در این سازمان بوده و کارهای تشکیلات مخفی این سازمان را به پیش می برده، چرا حتی به یک مورد آن اشاره نمی سود؟ “شریف باجور” باشی و شخصیتی محبوب و این همه فعالیت روزانه را در دستور بگذاری و تشکیلات مخفی یک حزب، اما حتی یک لحظه، یک اقدام و یک کلمه و یک قدم را در راستای اساسنامه و سیاستهای این حزب برنداری؟ آخر مگر می شود؟ حزب دمکرات هنوز هم تبعیض و تفاوتهای بین زن و مرد را مانند رژیم اسلامی مو به مو پذیرفته و اجرا می کنند، شریفی را عضو خود می دانند که هر جا همسرش را می دید، بدون توجه به مکان و زمان آن و از سر عشق و دوست داشتن همسرش را بغل می کرد و می بوسید.( یک توضیح کوتاه: من له دلیل نزدیکی محل کار شریف با خانه محل زندگیم و همچنین رفت و آمد از مسیر کسب و کار شریف و آشنایی که به این واسطه با او داشتم چندین بار شاهد این تصویر بوده ام. این ادعایشان مضحک است. با علم بر این هر شخص و انسانی حق انتخاب و انتخاب سیاسی دارد، اما این وصله به شریف نمی چسبد.

اما سوال اصلی این است که چرا حزب دمکرات کردستان ایران درصدد است که چهره ای خوشنام همچون شریف باجور را مصادره کند؟

 در یک کلام تلاشی است تا دوباره برای خود اعتباری دست و پا کند. هر انسانی که در جامعه کردستان زندگی می کند، اگر ذره ای آزادی بخواهد، برابری بخواهد، رفاه و امنیت بخواهد، نتیجه عملی این خواست پشت کردن و افشای احزاب دمکرات و سازمانهای زحمتکشانی است. این حساب ساده دو دو تا چهار تا است. حزبی که به هر قیمت قدرت می خواهد، دیکتاتوری کرد زبان بر کرد زبان آرزویش است و به حکومت اسلامی اطمینان می دهد که کماکان بساط شکنجه و اعدام را ادامه می دهد، آیا قابل پشتیبانی است؟ مردم کردستان که قلبی شرحه شرحه از حاکمیت چهل ساله رژیم اسلامی را با خود دارند، مردمی که آرزوی سرنگونی این رژیم را دارند، چگونه به این احزاب اطمینان کنند که سالهاست به پای میز مذاکره با رژیم اسلامی می روند؟ سده بیست و یک است و هر انسانی می تواند در کمتر از یک دقیقه به هر اطلاعاتی که می خواهد دست پیدا کند. سند و مدرک را در کنار هم بگذارد و قضاوت کند. دوره شنیدن داستانهای سینه به سینه و نقل آن تمام شده است. این پیشرفت  تکنولوژی و دسترسی به اطلاعات برای این جریانات سم است. اعتبارشان دیگر پشت نامشان پنهان نیست. می گردند و پیدا می کنند هر آنچه که سالها از مردم مخفی کردند. هر آنچه که امروز هم انجام دهند، لحظه ای خبرش مخابره می شود. همین چند روز پیش بود که خبر ترور یک شخص در روستای تنگیسر توسط همین حزب دمکرات کردستان ایران منتشر شد. خبری که با بادی در گلو اعلام کردند و چند ساعت بعد که با اعتراض مردم منطقه روبرو شدند، خبر را از روی خروجی خبرگزاری ها و میدیای اجتماعیشان پاک کردند. دست به هر کاری می زنند تا اعتباری دست و پا کنند. اما غافل از اینکه دیگر دوره بیست – سی سال قبل نیست. مردم چشم دارند و می بیند، در این جامعه زندگی می کنند و درک می کنند و هر اقدام هر حزبی را رصد می کنند. از مذاکره قاسملو تا میز مذاکره ناسیونالیستها در این دوره، از جنگ علیه کومه له تا ترور در تنگیسر و مصادره شریف و شریفها، پرونده واقعی این حزب را برای مردم کردستان بیشتر و بیشتر آشکار می کند. هر اقدام اینچنینی در جهت کسب اعتبار سیاسی شان، به ضد آن تبدیل می شود. شریف باجور نمونه اخیر آن بود.

***