چرا اختناق در ایران؟

چرا اختناق در ایران؟

طی چهار دهه، یعنی از زمان پیدایش جمهوری اسلامی علاوه بر یک مجموعه سیاست مستبدانه وکشتار خونین که نیازمند عروج و بقای یک نظام سرمایه داری با ایدئولوژی اسلامی بود، اما در مجموع میتوان گفت  با توصل به دو اصل ایدئولوژیکی دیگر نیز توانستند هم دامنه اختناق را گسترش بدهند و هم مهندسی و فریب مردم را که منجر به استقرار نظام مستبد اسلامی در ایران گردید، شکل بدهند. یکی دشمنی با آمریکا و طرح “شیطان بزرگ” و دیگری مسئله حجاب و پوشش اجباری اسلامی.

 بدین ترتیب یکی از گرفتار ی های عظیمی که جامعه ی ما با آن در این چهل سال روبروست مسئله ی اختناق سیاسی است.  ترس در جامعه ایجاد کردند و مانع گفتگوی انتقادی  و بروز اعتراض کردن شدن  راه امکان بررسی عمومی مسائل و مشکلات را بسته و شهروند  در این بررسی ها و تحولات مخرب و بی حاصل چهل ساله نقش مثبت و یا سهمی نداشته و ندارند. شیطان بزرگ یعنی آن چه ما می توانیم سیاست خارجی ایران بدانیم که مواجهه با دنیای خارج به خصوص دنیای غرب تحت تاثیر این ایدئولوژی قرار داشته و دارد و آنرا همزمان به اهرم فشاری علیه هر صدای معترضی کرده اند.  حجاب و پوشش اجباری اسلامی نیز مستقیما نصف جمعیت کشور را عملا در زندان و نظام اختناق اسیر کرده است. حجاب نمادی است که در شکل گیری اختناق نظام خیلی موثر است و پایه ی بزرگ دومی برای ساختار ایدئولوژیک حکومت است. جمهوری اسلامی  برای تحمیل خود از روز اول تا حال می بایست هم یک دشمن بیرونی و هم یک دشمن درونی میساخت تا بتواند به این واسطه یک نظام مستبد اعمال نماید،و در همین کار هم بسیار موفق بوده است. مفهوم شیطان بزرگ همان داستان نجس و طاهر است که شکل تازه ای پیدا می کند و فقها موفق شدند که یک نوع تئوری سیاسی بر اساس آن بسازند. شیطان بزرگ نجس خیلی بزرگی است که باید از آن فاصله گرفت. این نکته جالبی است که خمینی از مفهوم شیطان بزرگ استفاده کرد. برای این که شیطان در اسلام بیشتر جنبه ی وسوسه دارد و قدرت ‌شیطان در نیروی وسوسه اش نهفته است. پس نوعی از جذابیت هم در آن وجود دارد و این جذابیت همان چیزی است که جمهوری اسلامی نمی تواند در مقابلش مقاومت کند. آقا زاده ها و نور چشمی ها را می فرستند که در آمریکا درس بخوانند. ولی در عین حال مرگ بر آمریکا هم می گویند.

حجاب پایگاه و ستون دوم جمهوری اسلامی از نظر ایدئولوژیکی است. نمادی از اینکه جامعه ی زنان به عنوان نیمه ی انسانهای مقیم ایران فرو دست اند و با زور زیر چطر اختناق حاکمیت  سرکوب و استثمار میشوند. جامعه ی زنان حتی بدون اینکه خودش هم بعضا بر آن واقف باشد تحت نابرابری کامل و تحت فشار مرد سالارانه از سوی جمهوری اسلامیقرار دارد که در تمام سئونات زندگی و برخورد های حکومتی با زنان از مسئله ی حقوق خانواده اشتغال زن تا سبک زندگی و آموزش اورا در بر گرفته است. در تمام این بخش ها می توانیم تحقیر زنان را ببینیم. اما با این حال جامعه ی ایران  در طول چهل سال گذشته دگرگون شده و زنان نیز تغییر کردند. هم رکن بقای حجاب و هم هم فشار نآسی از “وجود دشمن شیطان بزرگ” و دیگر حربه ها و جنایات این حکومت قربانیان بسیار زیادی از ما زنان و مردم زحمتکش ایران گرفته است، اما به مرور این جنایت دارد علیه خود نظام و دستگاه سرکوب و اختناق عکس العمل نشان می دهد، نمیخواهد بیش از این بپذیرد.

وقتی نتوانند به خواست های قدیم و جدید و انباشته شده جواب بدهند، که نمی توانند، وقتی  آینده امیدوار کننده ای برای نسل جوان ندارند و به نسل جوان اجازه نمی دهند حرف خود را بزنند و خواسته های خود راپیش ببرند، وقتی کارگران در سراسر کشور با موجی از سرکوب و حقخوری مواجه هستند، در مقابل این موج چه خواهند کرد؟  بنظرم هیچ راه حل پیشبرنده ای نمیتوانند داشته باشد، اگر ما هم بی آینده و بی آلترناتیو و بدون راحل باشیم متاسفانه باز داستان زندگی ما زیر اختناق جمهوری اسلامی ادامه پیدا خواهد کرد. اما اگر شرایط را دریابیم و درست تر عمل کنیم و سیاستهای بهتری را در پیش بگیریم میتوانیم این جنایتکارضد انسان و ضد زن را سرنگون کنیم. به امید آن روز!

منبع: شماره ١٠۵ نشریه سوسیالیسم امروز

١ تیر ١٣٩٨

٢٣ جولای ٢٠١٩