قتل های زنجیره ای! خودسر؟ نه، نه، فرمان گرفته از سوی سرمایه!

قتل های زنجیره ای! خودسر؟ نه، نه، فرمان گرفته از سوی سرمایه!

دولت دستگاه طبقاتی و وسیله سرکوب طبقه ی محکوم و قتل و کشتار آن برای دفاع و حفظ منافع طبقه ی حاکم می باشد. دولت دیکتاتوری طبقه ی حاکم بر علیه طبقه ی محکوم است. کار حذف و کشتار مخالفین طبقه ی حاکم و سیاست های حاکم بر عهده دولت گذاشته شده است و تمامی دولت های مدرن  و مختلف که در شکل و نام و چگونگی سر آمدن با هم یکی نیستند، ولی همگی شان، از همان سرشت اساسی دولت یعنی دستگاه و کشتار طبقه ی محکوم و مخصوصا آگاهان این طبقه و حتی مخالفین درونی طبقه ی سرمایه دار  با سیاست جاری و حاکم ، در ذات همه ی دولت ها می باشد.

دولت مدرن یا دولت نوین بورژوائی که اکنون به نام دولت های دموکراتیک و پارلمانی و سلطنت مشروطه، جمهوری های مختلف، مشهور هستند، سازمان جهانی و ملی شان،  کمیته ای بیش برای رسیدگی به امور به نفع کلیت طبقه ی سرمایه دار نیستند.

 ” قدرت دولتی نوین فقط کمیته ایست که امور مشترک همه طبقه بورژ.ازی را اداره می نماید.”،  ” دراوضاع و احوال زندگی پرولتاریا، دیگر شرایط جامعه کهن نابود شده است. پرولتاریا مایملکی ندارد؛ مناسبات وی با زن و فرزند با مناسبات خانواده های بورژوازی هیچگونه وجه مشترزکی ندارد؛ کار نوین صنعتی و شیوه نوین اسارت در زیر یوغ سرمایه، که خواه در انگلستان و فرانسه و خواه در آمریکا و آلمان ( خواه در ایرات ترکیه، خواه در برزیل و مکزیک – من) یک نواخت است، هر گونه جنبه ملی را از پرولتاریا زدوده است. قانون، اخلاق، مذهب، برای وی چیز دیگری نیست جز تعصب بورژوازی که در پس آنها منافع بورژوازی پنهان شده است.

  تمام طبقات پیشین ، پس از رسیدن بسیادت، ( برقراری دیکتاتوری طبقاتی خویش – من)، می کوشیدند آن وضع و موقع حیاتی را که به چنگ آورده اند تحکیم کنند و تمام جامعه را بشرایطی که طرز تملک آنها تأمین کند، تابع سازند. ( اگر قانع و تابع نشدند، برخاستند و بویژه خواستند، آن شرایط را واژگون نمایند،  بوسیله نیروهای مسلح – دولت  اساسا،  سازمانی از نیروهای مسلح می باشد، سرکوب شوند، بقتل رسیده شوند، زندانی کرده و زیر شکنجه قرار دهند و بکُشند.  من ) اما پرولبتارها تنها زمانی میتوانند نیروهای مولده جامعه را بدست آورند که بتوانند شیوه های مالکیتی را که تا کنون وجود داشته است از میان ببرند. پرولتارها از خود چیزی ندارند که حفظش کنند، آنها باید آنچه را که تا کنون مالکیت خصوصی را حفاظت  می نمود و آنرا مأمون و مصون میساخت نابود گردانند. ص ۵۲  ، مانیفست حزب کمونیست کارل مارکس و انگلس. ۱۸۴۸٫

آری، پرولتارها، باید و مجبورند که  شرایطی که کار مزدی را به شرط تولید در جامعه تبدیل نموده است، یعنی شرایط تولیدی و اجتماعی سرمایه داری را  از بیخ و بُن واژگون کرده و شخم زنند که از آن چیزی و هیچ چیزی باقی نماند. اولین مانع برای پرولتارها، دولت کنونی است. دولت کنونی، دولتی است که اصلاح شدنی نیست، دستگاهی نیست که پرولتاریا ، آن را به کف آورده و از آن برای مقاصد و اهداف خویش استفاده کند و حتی آنرا به دیکتاتوری خویش تبدیل کند، بلکه پرولتارها – طبقه کارگر- مجبور است و راهی ندارد،  جز آنکه، دستگاه دولت موجود را، – دیکتاتوری طبقه ی سرمایه دار که در جوامع سرمایه داری جمهوری همان قدر دیکتاتوری است که در جوامع سلطنتی،  خُردر و داغان کند و یا درهم شکند و بر ویرانه های آن دیکتاتوری طبقاتی خود را بنا نهد و بوسیله ی به کار بردن ، زور و قهر و قدرت متکی بر سلاح در دست کارگران، مالکیت خصوصی و کار مزدی را نابود کند، انسان نوین بسازد، انسان لایق جامعه کمونیستی  را از خود برده ی کنونی، از خود محاصره شده ی  در حصار فرهنگ و عادات و رسوم  زشت و ضد انسانی – حیوان ابزار ساز و تولید کننده- طبقه ی سرمایه دار، از خود از خود بیگانه و فرد گرا و انسان خُناقی کنونی، انسانی بیآفریند که منافع جمع را منافع خود می داند و دولت را  بعنوان دستگاه سرکوبگر که خصیصه اساسی تمامی دولت ها  از شکل گیری جوامع طبقات  واز آنجمله دیکتاتوری پرولتاریا هم هست،  بی وظیفه کند که خود بخود به خواب رونده و مضمحل شونده و زوال یابنده است.

در ایران معاصر، در ایران زیر سلطه ی دولت جمهوری اسلامی که از درون و برای سرکوب طبقه ی انقلابی و شکست انقلابی بزرگ و اساسی که منطقه خاورمیانه تا آن زمان  بخود ندیده بود، بر سر کار آورده شده، بوسیله سرمایه داران امپریالیست و دولت هایش، کنفرانس گوادلوپ را از یاد نباید برد،  این نقش سرکوبگری و دیکتاتوری که به هیچ قانونی پای بنده نیست، جز به اراده ی طبقه ی سرمایه دار و نیروهای قاتل و سرکوب گر ، بیش از هر جا و زمان دیگری الزامی و ضروری بود تا “تمام جامعه را بشرایطی که طرز تملک آنها تأمین کند، تابع سازند.”، و بنابراین، هیچ خود سری انجام نگرفته است، همه قتل های این ۴۰ سال و از آنجمله قتل عام زندانیان سیاسی تمام دهه ۱۳۶۰ که قبل از آن و بعد از آن، بعنوان مثال قتل های زنجیره ای  دهه ۱۳۷۰، کار معمولی کل سرمداران حاکمیت با تمامی جناح های آن است، مسئول و متهم اصلی و اساسی نظام سرمایه داری است که باید از بیخ و بن برانداخته گردد، مسلم است که اولین مانع همین رژیم قاتل و سرمداران جانی آن هستند که باید در همکوبیده شود، سران به دادگاه کشیده شده و برای جامعه توضیح دهند که دستور را از کجا گرفته اند از مسکو یا واشنگتن و پاریس و نیویورک، دولت ها یا سازمان ملل متحد!

این وظیفه ایست که با تمامی سنگین و سختی و خونین بودن اش تاریخ بر عهده طبقه ی کارگر در ایران گذاشته است که فقط با تحرب یافتن در حزب خویش، حزب مخفی کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست و تسلیح طبقاتی  و به پیروزی انقلاب قهری کمونیستی  کارگران و زحمتکشان تحت رهبری طبقه ی کارگر قابل تحقق است و نه هیچ نیروی دیگر مرعی و نامرعی!

بلی، رفقای کارگر و زحمتکش، ما هستیم که باید به اینکه فقط،  ما ، می توانیم و قادریم این اوضاع را طوری تغییر دهیم که نشانی از دولت و آخوند و سرمایه دار یعنی دیکتاتوری، قاتل و استثمار انسان بوسیله انسان، نباشد، باور آوریم، بنابراین، به پیش به سوی ایجاد کمیته های مخفی و مسلح،  به پیش رفقای کارگر،  رفقا بسوی تحزب و مسلح شدن، به پیش بسوی فتح جهان به پیش!  ما، می توانیم هرگز را به امروز تبدیل کنیم!

همه اینها، یعنی سردمداران پفیوز را با همه دستگاه های دولتی سرکوبگر جسمی و مغزی کارگران و زحمتکشان از جمله همین دستگاه های خبر پراکنی را  باید به چاه تاریخ ریخت تا آزاد و رها شد!

حمید قربانی – ۱۷ یولی ۲۰۹۲ سال اسپارتاکوس( برده ی پروده زجر و رنج و انقلابی ای که نامی جهانی و تاریخی یافت.)

نشان و لینک – بی بی سی این دستگاه امپریالیستها

http://www.bbc.com/persian/iran-features-48992601#