دولت چیست؟ از آن چه انتظاری باید داشت؟ خصوصا کارگرآگاه!
دولت نه نیرویی شری است که به یکباره از سوی نیروی بد، نامرعی و ناموجودی همچون شیطان ومذاهب یا همذات او خدا و برای خیر بشر بر جامعه نازل شده باشد، دولت از دل جامعه ی انسانی و در شرایط مشخص تاریخی که با موجودیت یافتن مالکیت خصوصی کروهی و یا فردی بر ابزار تولید ، برده کردن سایرین، به علت محروم نمودن آنها از مالکیت بر ابزار تولید که زندگی بشر به آن وابسته است و موجودیت یافتن طبقات متضادالمنافع و بنابراین، مبارزه ای دائمی بین این طبقات سر برآورده و تا بودن جامعه ی طبقاتی بعنوان نیروی سازمان یافته ی سرکوبگر طبقه ی مالک ابزار تولید موجود خواهد. این شر اجتماعی هم نیز، با نابودی شر اساسی جوامع بشری یعنی مالکیت خصوصی و در عصر ما، همراه با کارمزدی طبقه ی کارگر از بین خواهد رفت و جامعه آزاد می شود و دیگر به وجود نیروی سرکوبگر و انگل که به انگل اصلی یعنی طبقه ی استثمارگر وابسته است، نیازی نخواهد بود!
بنابراین، یک چیز را کارگر باید درک کند که در جامعه ی طبقاتی و بویژه درعصرما، یعنی جامعه ی طبقاتی سرمایه داری امپریالیستی و برای ما کارگران دولت خوب و بد، دولت کار آمد و ناکارآمد، دولت عدالت پرور اجتماعی و دولت ظلم اجتماعی و ارتجاعی و مترقی، دولت قانونمدار و بی قانونی، دولت آزاد و… موجود نیست، دولت، دولت طبقاتی است. دولت سازمانی سرکوبگر جسمی و ذهنی است که اراده ی طبقه ی حاکم از نظر اقتصادی را بر دیگر طبقات و اقشار اجتماعی و در جامعه کنونی، خاصه ما طبقه کارگر تحمیل می کند، دولت خوب بی دولتی، مرگ هر گونه دولت – زوال دولت و به خواب ابدی رفتنش است!
آری، دولت مدرن کمیته ای است برای رسیدگی به امور و یا رتق و فتق امورطبقه ی سرمایه دار. وجود دولت در جامعه ی مدرن – جامعه ی سرمایه داری از آنجا ضروری آمد و لازم شد و هست که دستمزد کارگر را در حد مورد دلخواه طبقه سرمایه دار نگه دارد. کارگر در نظم سرمایه داری هیچ حق قانونی و غیر قانونی ندارد، مگر اینکه برطبق قانون سرمایه داری، یعنی خود را به عنوان یک کالا بداند که به سرمایه دار فروخته شده و باید برطبق میل او کار کند و چیزی نگوید.
کارگر زمانی یک انسان عادی می شود که این جامعه با تمامی دم و دستگاه های تولیدی، سیاسی، اجتماعی و غیره محو گردد.
این امرهم فقط بدست خود کارگران و با به پیروزی رساندن یک انقلاب قهری کمونیستی که در اولین مرحله، دولت موجود را خُرد می کند و اثری از آن باقی نمی گذارد و دولت طبقاتی کارگران مسلح را جانشین آن می کند، میّسراست و لاغیر.
بنا براین، کارگر، اگر خواهان حقوقی است که بر خلاف میل سرمایه داران و دولتشان باشد، باید به صورت یک طبقه متحد، متشکل و مخصوصا در حزب خود، یعنی حزب کارگران آگاه که حزبی است بویژه در جوامعی مانند ایران مخفی، متحرب شده و مسلح شود و مبارزه ای را آغاز کند که سرانجام آن، پیروزی انقلاب قهری کمونیستی – انقلاب مسلحانه پرولتری – است.
در حین پیشبُردن چنین مبارزه ای است که طبقه سرمایه دار و دولتش مجبور می شوند که دستمزد کارگررا نه برطبق میل سرمایه دار، بلکه بر طبق میل کارگر تعیین کنند و نه بدون چنین مبارزه ای! این را هم بدانیم که هیچگاه و درهیچ شرایطی با وجود سیستم حاضر، همه آنچه که می دهیم، دریافت نخواهیم کرد، زیرا که این نقض غرض، یعنی نقض قانون سرمایه دار که سود است و سودهم در اساس خود، فقط از کاراضافه – ارزش اضافه – نیروکاراضافه ما، یعنی کار بی اجرت ماست که تأمین!
رفقا و دوستان کارگر، ما باید خود را به عنوان یک طبقه برسمیت بشناسیم که از طرف یک طبقه ی دیگر به نام سرمایه دار درسطح محلی، کشوری و جهانی استثمار می شویم و دولت با دستگاه سرکوب جسمی یعنی نیروی نظامی و انتظامی، دادگستری، زندان و زندانبان، شکنجه و قتل و کشتار، دستگاه سرکوب فکری یعنی دستگاه مذهب، قانونگزاری، آموزش و پرورش موجود و… نماینده و دستگاه دیکتاتوری طبقه سرمایه دار است که وظیفه دارد ما را سرکوب . منکوب قانون کند، جزاین، اگر فکر و اندیشه کنیم که مانع سازمان یافتن و مسلح شدن مان می گردد، ما طبقه کارگر همواره کارگر یعنی انسان تولید کننده و محروم از تولیدات مان و اسیر و تجاوز شده بوسیله سرمایه داران و دولت شان خواهیم بود و جای گله و شکایت هم نداریم.
به قول برشت ، شاعر کمونیست و ضد فاشیست آلمانی تبار : – اگر این وضعیت ادامه دارد، اگر ما استثمار ما می شویم، اگر ما سرکوب و کشته می شویم، مسئول آن، خودمان هستیم که متحد نیستیم ، اگر این وضعیت قابل تغییراست، این تغییر باز هم، به ما بستگی دارد که متحد شویم، سازمان یابیم و مسح شویم!
ویدئو – هفت تپه
https://t.me/GoftandNO/1561
حمید قربانی – ۱۴ یولی سال ۲۰۹۲ اسپارتاکوسی