رازِ مذاکرۀ چهار حزب و سازمانِ گُردستان در چیست؟

رازِ مذاکرۀ چهار حزب و سازمانِ گُردستان در چیست؟

چند روزی‏ست که موضوعِ مذاکرۀ چهار حزب و سازمان کُردستان – حزب دمکرات کُردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، سازمان زحمتکشان کُردستان ایران و سازمان زحمتکشان کُردستان ایران -، با رژیم جمهوری اسلامی به متنِ عناصر و دیگر احزاب و نیروهای خارج از کشوری تبدیل شده است. قبل از هر چیز تکرار این مورد بی‏فایده و یا خارج از متن نیست که آمد و شدهای جریانات کُردستان، با مقامات و دم و دستگاه‏های دستِ چندم رژیمِ جمهوری اسلامی – را نباید و نمی‏بایست -، امر تازه و یا جدیدی دانست. به مرام و بویژه به سُنت بعضاً جریانات و احزاب کُردستان تبدیل شده است. هم، رازِ چشمک‏زدن‏ها و تماس‏های این احزاب و سازمان‏ها به بالا روشن است و هم ثمرۀ این‏دست ایاب و ذهاب‏ها، در برابر جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده‏ای و بویژه در برابر خلق رزمندۀ کُردستان قرار دارد.

پیداست که از دستور کارِ بعضاً جریانات خارج نه شده است و مذاکره با جانی‏ترین نظام‏های سرکوب‏گر، همواره یکی از تم‏های مهم و از زمره اولویت‏های روزمرۀشانرا تشکیل می‏دهد. دلیل کلیدی آن، مربوط به رنگ و بوی سیاسی‏شان است؛ به مانند همۀ نیروهای وابسته به طبقۀ سرمایه‏داری، با جامعه و با مردم خود بیگانه‎اند و کسب قدرت سیاسی را در مراوده با بالائی‏ها می‏بینند. در حقیقت این‎نوع مذاکرات، بیشتر شباهت به جنگ و جدل دم و دستگاه‏های حکومتی – دولتی دارد؛ به مانند جناح‏های رقیب دولتی، به ظاهر طرفِ مردم‎اند و بدنباله و به بهانۀ دفاع از خلق کُرد، در پی حراجِ کالاهای بُنجل شان، به گندیده‏ترین دولت‏های امپریالیستی‏اند. سهیم شدن در حکومت به آمال و آرزوهای‏شان تبدیل شده است و متأسفانه و در این‎میان، هر چه فاصلۀ مردم و بویژه خلق رزمندۀ کُرد، با نظام جمهوری اسلامی بیشتر و طول و درازتر می‏شود، فاصلۀ بعضاً سازمان‏ها و احزاب، کم‏تر و نزدیک‏تر می‏شود. در یک جمع‏بندی کوتاه می‎توان گفت که تضادِ منافع با مردم و خلق کُرد دارند و خط قرمزشان، عبور از خطِ قرمزِ توده‏های ستم‏دیدۀ کُرد است. مردم در حال و هوا، و در فضای سیاسی دیگری‏اند و در مقابلِ موضوعِ محوری این سازمان‏ها و احزاب، مذاکره با عاملین و آمرین جامعۀ اسف‎بار و هم‏چنین سازماندهندگان اصلی زندگیِ وخیمِ میلیون‎ها تودۀ رنج‎دیده است.

به هر حال و بنابه هزاران دلیل و برهان باید گفت که توده‏های ستم‏دیدۀ کُردستان، کم‏ترین توهمی نسبت به ماهیت سران نظام ندارند؛ دهه‏هاست که کارگران و زحمت‏کشان کُردستان با سران نظام تعیین و تکلیف کرده‏اند و بر این عقیده‏اند که هرگونه معاشرتِ سیاسی با سرکوب‏گران حاکم بر ایران، برابر با به عقب انداختنِ کسب حقوق دیرینۀشان است؛ علاوه بر این و به تجربه دریافته‏اند که سران حکومت کم‏ترین نزدیکی‏ای با محترم شمردن و برسمیت شناختن حقوق لگدمال شدۀشان ندارند. مقاومت و مبارزۀ ایثارگرانۀ چهل سالۀ خلق کُرد در برابر ارگان‏های حافظ بقای امپریالیستی، در مغایرت با این ایده نیست که عاقبت و فرجام انقلاب را، در گُرو پیگیری سیاست‏های مقابله‏ایِ تا سر حد حذفِ جناح‏های رنگ وارنگ حکومتی – دولتی، از دم و دستگاه‏های قدرت می‏دانند. این سُنت و خصلتِ مبارزاتی توده‏های رنج‏دیدۀ کُرد استُ، وجودِ هزاران اعتصابات کارگری و توده‏ای گُسترده در دهه‏های شصت، هفتاد، هشتاد، نود و سر آخر به خیابان آمدن هم‏زمانِ مردم بیش از صد شهر در دی‏ماه، نمادِ افکارِ غیر مدارائی و غیر هم‏زیستیِ سازندگان اصلی جامعه با سران حکومت ایران است. در بستر چنین حقیقتی پیداست که آموزه‏ها و آموخته‏های کارگری و توده‏ای، بمراتب و بمراتب، بالاتر از آموزه‏ها و آموخته‏های سازمان‏ها و احزابی هم‏چون چهار جریان فوق است؛ سازمان‏ها و احزابی که، سرِ دو تن از رهبران خود را در پای میز مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی به باد دادندُ، شوربختانه و علی‏رغم حمل چنین نتایجِ تآسف‏بار و غم‏انگیزی، از یک‏سو تقویت رژیم جمهوری اسلامی به یکی از کار و بار اصلی‏شان، از دیگرسو پس زدن و تخطئۀ جنبش‏های اعتراضیِ رادیکال توده‏های ستم‏دیده کُردستان شده است.

براستی پوشۀ سران رژیم جمهوری اسلامی پیرامون جنایت و غارت، لت و پار نمودن کمونیست‎ها، آزادی‎خواهان و خلق‎های ستم‎دیده بسیار قطور است و روزبه‎روز دارند سیاست‎های سرکوب‎گرانۀشانرا با رندی تمام پی می‎گیرندُ، بی علت نیست که مردم متنفر و کلافه از سیاست‏های ضد انسانی نظام‏اند. به عبارت روشن‏تر و بر خلافِ نظر و اعمالِ تسلیم‏طلبان و معامله‏گران سیاسی، سران نظام هارتر شده‏اند و به سر “عقل” نی‏آمده‏اند و آمادۀ اعطای حقوقِ بدیهی توده‎های محروم کُردستان نیستند. پس ایراد و نارسائی کار، نه در انتخابِ مذاکرۀ مخفی، و یا در بُود و نبُود “جنبش‏های اعتراضی گُسترده در کُردستان”، بلکه در اشاعۀ فرهنگِ پاکی، به نظامِ سرکوب‏گر و جنایت‏باری‏ست که چهار دهۀ آزگار هم‏چون غده‎ای چرکین و بدخیم، به جان و مال میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش و خلق‏های محروم و ستم‏دیدۀ ایران افتاده است. از منظر مدافعین حقیقی کارگران و زحمت‏کشان و دیگر توده‏های محروم و ستم‏دیده، سردمداران رژیم جمهوری اسلامی غیر قابل اعتماد و تغییراند و افکار و جامۀشان، بوی خون و گندیدگی می‎دهد و دارد مشام‎ها را می‏آزارند. بنابراین وقتِ نه پیوند و یگانگی با آنان، بلکه بدُور انداختن و دفن یکایک آنان است. در بستر چنین شرایط و اوضاع و احوالی باید گفت که هرگونه تلاش برای حفظ و طولانی‏تر کردن عمر سران حکومت – و آن‎هم به هر دلیل بهانه‏ای -، برابر با به عقب انداختن حقوق دیرینۀ سازندگان اصلی جامعه و بویژه مطالبات بدیهی خلق ستم‏دیدۀ کُرد است. مضافاً این‏که، در خفا نگه‏داشتنِ تماس و مذاکرۀ چهار سازمان و حزب کُردستان با رژیم جمهوری اسلامی، و یا استفاده از الفاظی هم‏چون “اصل مذاکره”، جز فرار بجلو و دُوری از سُخنِ گفتن سر راست با مردم، و بویژه با خلق ستم‎دیدۀ کُرد نیست؛ سیاستی که متأسفانه حزب کمونیست ایرانِ – ابراهیم علیزاده -، در این بُرهه از زمانه، انتخاب نموده است.

در هر صورت – و همان‏گونه که در بالا آمده است -، مذاکره بین رژیم جنایت‏کار ایران با بعضاً احزاب کُردستان، ید طولائی دارد و بنابه هزاران دلیل، وُورد به چنین روندِ خسران‏سازی، افزودن بر بارِ ناملایمات سیاسی – زیستی میلیون‎ها تودۀ محروم کُردستان است. مردم ایران به‏طور عموم و خلق کُرد به‏طور مشخص، پیام و پاسُخ شایستۀ خود را به سران رژیم جمهوری اسلامی داده‎اند. ایستادگیِ مسلحانۀ بیست و چهار روزۀ در جنگ سنندج، بدنباله درگیری‏های رودررو و سنگر به سنگر توده‏های رنج‏دیدۀ مهاباد، مریوان، بوکان، اشنویه، بانه، سقز، دیواندره، کامیاران و هورامان و خلاصه روستاهای حسن آباد، خور خوره، باغچه، ترقه، بوته، تخته و کاله و غیره، روایتِ روشنی از موضع خلق رزمندۀ کُرد، نسبت به اعمال سران رژیم جمهوری اسلامی در قبال خواست‏های بدیهی‏شان است. با این اوصاف و از منظر توده‏های ستم‏دیدۀ کُردستان، ناروشنی و یا ابهامی در پروندۀ نظام جمهوری اسلامی نیست. بیلان کار سران حکومت با عریانی تمام بر روی میز هر انسان آزاده و بویژه مردم کُردستان قرار دارد و بر خلاف امیال و خواست‏های چهار حزب و سازمان فوق، هزاران خانوادۀ داغدار، قصد و مقصودشان نه تظهیر و یا حفظ بیش از اینِ سران حکومت، بلکه در انتظار باز پس گیری اعمال جنایت‏بار سردمداران نظام جمهوری اسلامی‏اند. برای صدمه‏دیدگان جامعۀ ایران و بویژه رنج‏دیدگان کُردستان به اثبات رسیده است که، کم‏ترین نیتِ پاکی در افکار و یا این‏که کدریِ در چهرۀ جانیانی هم‎چون خامنه‎ای، روحانی، خاتمی و دیگر اعوان و انصارشان نیست. سیمای خون‏بار قارنا و قله‏تان و خلاصه ده‏ها شهر و روستاهای کُردستان، هم‏چنان در ذهن‎ها و در خاطرۀ میلیون‏ها انسان و توده‏های محروم کُردستان دارد سنگینی می‏کند. آن ارتکاب خون‏بار را نمی‏توان با هیچ منطق و یا با هیچ مذاکره‏ای جابه‏جا نمود و بفراموشی سپُرد؛ به این دلیل روشن که سرانِ نظام جمهوری اسلامی به هیچ صراطی – به‏غیر از کُشت و کُشتار محرومان و دردمندان – مستقیم نیستند.

نظام جمهوری اسلامی به مدت چهار دهه، به پایه‎ای‎ترین خواسته‎های میلیون‏ها انسان دردمند تعرض نموده است؛ به مدت چهار دهه، مخالفین خود را به دار بست و به مدت چهار دهه، گرۀ اسارات و بدبختی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده را سفت و سفت‏تر کرده است تا مبادا چرخۀ استثمار و غارت دچار صدمه شود و در دست‏اندازهای انقلاب گیر کند. بنابراین و بر خلاف مبلغان و مروجان “اصل مذاکره” باید گفت که زبان مذاکره، نیازمند باوری به حقوق پایه‏ای انسان‏هاست؛ نیازمندِ زمینه‏های نظری – عملی در میان جامعه و مردم است؛ نیازمند باوری به منافع، خواسته‏ها و مطالبات ابتدائی مردم، اعتقاد به رشد و بالندگی، و بویژه نیازمندِ باوری به تقسیم آزادی‏ها و ثروت‏های جامعه، بین شهروندان و سازندگان اصلی آن است. زمانی‏که موارد فوق در منطق سران حکومت فاقد اعتبار است، آن‏وقت به پیش کشیدن و یا چسبیدن به “اصل مذاکره”، جز وارونه جلوه دادن چهرۀ حقیقی و همه‏جانبۀ سران نظام، و نیز جز گم‏راهی مردم و بویژه خلق ستم‏دیدۀ کُردستان نیست.

خلاصه این‏که بین نظامِ جمهوری اسلامی و مردم، هیچ‏گونه هم‏سوئی سیاسی – نظری، و یا نزدیکیِ منفعتی طبقاتی نیست. مشکل بنیادی مردم کُردستان در حیات سران نظام جمهوری اسلامی‎ست. بُودن‎شان به‏هر شکل و شمایلی، علاجِ دردهای بی‎شمار میلیون‎ها تودۀ رنج‎دیدۀ کُردستان نیست. پس هرگونه ارتباط و مذاکرۀ مخفی و یا علنی، برابر با عبور از خط قرمزِ میلیون‏ها تودۀ ستم‏دیدۀ کُردستان است. پس لازم و ضروری‎ست تا با تمام وجود، متعلقانِ به نظام جمهوری اسلامی را در ابعادی گُسترده افشاء و منزوی نمود و در همان‏حال، به نقد و به ردِ نظرِ حامیان ایدۀ ناصحیحِ “اصل مذاکره” و آن‎هم در زمانۀ کنونی پرداخت.

۱۳ جولای ۲۰۱۹

۲۲ تیر ۱۳۹۸