آیا مذاکره کردن با رژیم بورژوا ـ اسلامی ایران مجاز است یا نه؟

آیا مذاکره کردن با رژیم بورژوا ـ اسلامی ایران مجاز است یا نه؟

ده روزی است که مذاکره کردن پنهانی هر دو حزب دموکرات و هر دو سازمان زحمتکشان (کومله) با رژیم جمهوری اسلامی در ماس میدیا و رسانه های گروهی و اجتماعی به مسئله روز تبدیل شده است و خیلی از احزاب و سازمان های سیاسی و همچنین افراد مختلف حزبی و غیره حزبی بدان واکنش نشان داده اند و می توان گفت که اکثریت آنها این چنین مذاکره ای را به شدت محکوم و سرزنش کرده اند.

اما باید قبل از هر خط و ریطی دانست که دینامیزم مذاکره کردن چیست و برای کدام اهداف سیاسی و بدست آوردن کدام حق و حقوق اجتماعی ای انجام می گیرد. مذاکره کردن و نشست و رد وبدل کردن نظرات دو طرف ” حکومت مرکزی و سازمان و احزاب سیاسی” فی النفسه قابل انتقاد و سرزنش نیست. مذاکره همیشه برای رسیدن به اهداف مشخص و برقراری بالانس میان نیروهای اجتماعی و سیاسی در یک مقطع مشخص انجام می گیرد. هرطرف بنا به توان نظامی و قدرت و نفوذ اجتماعی و توده ای که دارد می کوشد که طرف مقابل را مجاب به دادن امتیازهای بیشتری به نفع خود بکند. در بعضی مراحل که بحران اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کشوری به نقطه بحرانی و برگشت ناپذیری می رسد و از طرف رژیم قابل حل و فصل نیست، و توده های مردم هم از دست بیکاری، گرسنگی، فقر و فلاکت به جان آمده اند و وضعیت موجود را غیره قابل تحمل می بینند و به اعتراض و نارضایتی و اعتصاب و تظاهرات مستمر دست می زنند، رژیم ناچار می شود که برای مرعوب و آرام کردن مردم با احزاب و سازمان های، دست به مذاکره و گفتگو بزند تا شاید از این طریق و با دادن امتیازاتی ناچیز و موقتی خود را چند صباحی دیگر در قدرت نگه دارد.

گرچه مذاکره کردن میان احزاب و سازمان های سیاسی با رژیم و دولت مرکزی را نمی توان اساسا محکوم و سرزنش کرد ، اما مذاکره کردن همچو تمام پدیده های اجتماعی و مبارزاتی دیگر، خود تابع قوانین و شرایط مشخص خاص خود است و اگر از این چارچوب کلی بیرون رود مذاکره به پدیده ای ناهمگون و نامتجانس و ضد مردمی تبدیل می شود. در غیر این صورت باور ندارم که هیچ حزب و سازمان و انسانی باشد که نفس مذاکره کردن را در شرایط خاص خود غلط و غیره سیاسی بداند و آنرا رد کند.

اینجا باید متذکر شوم که بنا به شیوه ای که این احزاب ناسیونالیزم “کردی” در پیش گرفته اند، مذاکره و گفتگوی آنها با رژیم اسلامی نه تنها از هیچ اصول اجتماعی و سیاسی و تاکتیکی برخوردار نیست ، بلکه شیوه و راهی که در پیش گرفته اند، کاملا ضد مردمی و بدور از هر گونه پرنسیب اخلاقی و اجتماعی است.

چرا؟ اولا: هیچ سازمان و احزاب سیاسی حق ندارد که بدون اطلاع کامل مردم به عام ، وارد مذاکره با هیچ رژیم و دارودسته ضد انقلابی بشود. اما مذاکره این احزاب نه تنها بطور کامل بدون اطلاع مردم کردستان انجام گرفت، بلکه و حتی خود کادر و اعضاء و بخشی از خود رهبری این احزاب مذاکره کننده از این بند و بست و رتق و فتق رهبران طراز اول وعمل ارتجاعی آنها بی خبر بودند و شوکه شدند.

ثانیا: باید دانست که آیا و در واقع این شرایط برای مذاکره با رژیم درنده ای که ۴٠ سال تمام با آب و آتش و آهن و سرب بر سر مردم ایران و کردستان می کوبد و از هیچ وحشیگری و اعمال جنایتکارانه ، نسبت به مردم زحمتکش ، کارگران، دانشجویان، زنان  و محلصین و بطور عام مردم ایران فروگداری نکرده مناسب است یا خیر؟ آیا وضعیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی کنونی رژیم از طرفی و وضعیت سیاسی و مبارزاتی جنبش انقلابی توده های مردم کردستان و ایران از طرف دیگر در چنان شرایط و وضعیت بحرانی است که  بتوان از راه مذاکره کردن با رژیم ، آنرا وادار ومجبور به دادن احقاقی از حقوق توده های مردم  ستمدیده کرد یا خیر!

به نظر من خیر، زیرا هنوز نه رژیم اسلامی در چنان بحران اجتماعی و سیاسی بر گشت ناپذیری قرار دارد که بتوان آنرا مجبور به دادن یک دانه گردو کرد و نه مردم ایران و کردستان به عام از چنان آمادگی و تشکل انقلابی برخوردارند که  رژیم خود را ناچار به دادن امتیازاتی به آنها بکند.

پس بنا به دلایل بالا، مذاکره این احزاب ناسیونالیستی کاملا از بالای سر مردم کردستان و حتی خود تشکیلات این احزاب انجام گرفته و از بن و پایه فاقد اعتبار سیاسی و اجتماعی است و کاملا ارتجاعی و بی نتیجه می باشد. برای شخص من جای سوال است که این احزاب ناسیونالیستی بلاخره چند سال و دهه دیگر احتیاج دارند و باید چند شخص و کادر و رهبر بر جسته دیگر آنها در راه مذاکرات و بند و بست پنهانی کشته و تیرور شوند تا اینها سر عقل آیند و عبرت بگیرند.

در صورت تصمیم به مذاکره احزاب سیاسی با رژیم تیرور و اعدام ، بجز مسائل بالا لازم است که نام احزاب شرکت کننده ، نام افراد مذاکره کننده دو طرف، نام دلال و طرف پیشنهاد کننده، محل برگزاری مذاکره و کل افراد و اشخاصی که در آن مذاکره شرکت می جویند و اهداف مشخص و ویژه از تصمیم به مذاکره ، کاملا در اطلاعیه ای رسمی و از طڕیق رادیو و تلویزیون و ماس میدیا به اطلاع کل  مردم و افراد تشکیلات رسانده شود، در غیر این صورت نام مذاکره نه تنها گمراه کننده ، بلکه آشکارا پدیده ای بیش از فریب و گول زدن مردم و خیانت به آنها نخواهد بود.

جمهوری اسلامی در دوران حیات سیاسی و حکمرانی خود همیشه بجز سرکوب عریان و اعدام و تیرور و سنگسار و در بند نگه داشتن صدها هزار انسان ، یک راه سیاسی را هم بکار برده است. آنهم عمیق تر کردن اختلافات میان احزاب و سازمان های سیاسی، تشکیل صدها تشکل اسلامی و ارتجاعی تحت نام شورا و سندیکا کارگران و بازاریان، تشکیل کلوب و جمعیت های مزدور اسلامی و تشکیل دستجات مسلح به نام پیشمرگان اسلامی و تقسیم درون حکومتی تحت لوای ، اصولگرا، محافظه کار و اصلاح طلب و غیره . که اهداف اساسی و ریشه ای همگی اینها نگه داشتن حکومت ملایان فسیل به هر قیمت و نرخی بوده است.  قصد رژیم از این کارها همانا تحمیق توده ها و مبارزه سیاسی در جهت خنثی کردن تاثیر سیاسی احزاب اپوزسیون در داخل و خارج کشور است. ببیند گروه فوق ارتجاعی “داعش” که از سال ٢٠١١ توسط آمریکا و متحدین و دولت های ارتجاعی اسلامی منطقه بوجود آمد ، بعد از بیرون کردن آنها از عراق و شکست نظامی آنها در سوریه توسط مردم ، اکثر دولت و احزاب سیاسی رنگاورنگ معتقدند که تنها شکست آنها بلحاظ نظامی کافی نیست، بلکه باید به لحاظ سیاسی هم با آنها مبارزه کرد و آنها را شکست داد. جمهوری اسلامی درست چند دهه است که این سیاست را نسبت به احزاب سیاسی اپوزسیون به طروق مختلف به پیش می برد.

در حال حاضر قصد جمهوری اسلامی از مذاکره با گروه و سازمانهای ناسیونالیستی درون جنبش کردستان نه از روی ضعف بلکه دقیقا به قصد بی آبرو کردن هر چه بیشتر خود این سازمان ها و جنبش انقلابی مردم کردستان و شدت بخشیدن به ضدیت این احزاب سازشکار و ضد مردمی با احزاب کمونیستی و مترقی در درون جنبش ملی کرد می باشد. از طرف دیگر قصد احزاب ناسیونالیستی از مذاکره با رژیم ، نه از روی داشتن اتوریته در این جنبش و داشتن قدرت نظامی و سیاسی و نفود اجتماعی آنها ،  بلکه درست بر عکس و کاملا  از روی ضعف و روحیه سازشکاری و یأس و نا امیدی و تسلیم طلبی و به حراج گذاشتن مردم کردستان در مقابل امتیاز جمع آوری گردوی باغ های کردستان  و به شکست کشاندن جنبش انقلابی و آزادیخواهی در کردستان است.

خواب اربیل (هه ولیر) دوم (پایتخت عشیره و خانواده مافیایی بارزانی و طالبانی) در سنندج یا مهاباد و رسیدن به ناز و نعمت و چپاولگری احزاب همخون (کردستان عراق) و دیپلماسی آنها ، همچو یک قرص مرفین ، همه این احزاب مرتجع ناسیونالیزمی را گیج و بیهوش کرده و آنها را از گرفتن یک تصمیم عاقلانه باز داشته است. اگر گفته شود که تاریخ احزاب ناسیونالیستی در کردستان از روز پیدایش آنها تا کنون بر روی یک محور و دایره می چرخد و دور می زند، هیچ تهمت و نا حقی ای نسبت به آنها روا نداشته ایم.

آنها خاک و سرزمین کرُدی، اعدام و شکنجه کرُدی، زندان سیاسی کرُدی و کتک کاری و لگد زدن و بی حرمتی به کارگران و دستفروشان و معلمان و مردم زحمتکش کرُدی ، چپاول و دزدی و به تاراج بردن ثروت ملی کرُدی، و کشتن و تیرور کردن روزبامه نگاران و مخالفان سیاسی کرُدی را خواستارند و می خواهند. آنها کپی رفتار و گفتار و پراکتیک غیره سیاسی و غیره انسانی برادران همخون و عقیده کردستان عراق را می طلبند. آنها به هر فارس و ترک و عرب و عجمی تف می اندازند و میخواهند همه اش را کرُدی کنند. این ها در طول تاریخ همیشه ترک و فارس و عرب ها را متهم به سیاه روزی ملت کرُد کرده اند. هیچ وقت و یک بار هم ، سیاستمداران و نویسندگان و ایدئولوگ های این طبقه اجتماعی ، کوچکترین اشاره ای به  ایده و عقیده فوق ارتجاعی و سازشکارانه و تسلیم طلبی و خودفروشی سران خود نداشته اند. این ها همیشه سران فئودال و عشیره و مالک و شیوخ  مرتجع  کردستان را به عنوان ” رهبران” بر جسته و انقلابی ملت کرُد به خورد مردم زحمتکش و ستمدیده داده اند. از آنها افسانه های جادویی ساخته اند. در حالیکه یکی از این قهرمانان از مهاباد تا جاده نقده ـ پیرانشهر به استقبال نیروهای رژیم می رود و دو دستی و در عرض بیست و چهار ساعت تمام امور نظامی وسیاسی (جمهوری خود مختار) را تحویل نیروی نظامی رژیم می دهد و دیگری با داشتن صد وبیست هزار افراد کاملا مسلح و هفتاد هزار نیروی پشت جبهه و داشتن صدها انبار اسلحه و مهمات و توپ و خمپاره و موشک ضد هواپیما، در مدت ٣ روز کل جنبش را به شکست کشانده و “آش بتال” را اعلام می کند و غیره . هم اکنون همان سناریو سیاه در پوشش و جامه ای دیگر از طرف احزاب ناسیونالیستی کردستان دارد تکرار می شود و موفقیت و ناموفق بودن آن بستگی به هوشیاری سیاسی مردم کردستان و احزاب و سازمان های کمونیستی و سکولار دخیل در جنبش انقلابی کردستان دارد و مسئله مذاکره این احزاب در چنین موقعیتی فقط در این چارچوب قابل تحلیل و بررسی است.

عزت دارابی

٢١ تیر ١٣٩٨