مردگانی که زندگان را صدا میزنند!

مردگانی که زندگان را صدا میزنند!

گاهی دیدن یک یا چند تصویر، چنان تکان دهنده وفلج کننده است که برای مدت ها، همه نشانه های زندگی را زیر سنگینی پتک اندوه خود، خورد و خفه میکند.

مشاهده تصاویر پیکر بی جان کودکان خانواده های پناهجویانی که در آب ها غرق میشوند، یا در جنگ ها کشته میشوند، هرقدر ابعاد فاجعه بار این قربانیان عظیم باشد، نمی تواند احساسهمسرنوشتی و همدردی طبیعی مردم جهان را بیدار نکند!

این بویژه در جوامع غربی،  جوامعی که شهروندان آن هرروز و هرلحظه شاهد زنده این صحنه های دردناک در زندگی خود نیستند، شهروندانی که  در تصور شان از جامعه، کسی نمی تواندبه این سادگی قربانی امواج آب یا رگبار و مسلسل شود، بیش از پیش صادق است.

۲۶ ژوئن امسال، بار دیگرانتشار تصویر جسم بی جان پدر و نوزاد خردسالش، دست در گردن هم، اوسکار ۲۵ ساله و دختر دو ساله اش والریا، بر شن های ساحلی در مکزیک، سراسرجهان را در اندوه، ماتم و بهت فرو برد.  روزنامه ها، ضمن ابراز تاسف،  نوشتند که این هم تراژدی دیگری از قربانیان “فرار های نامن” است!

جهانی میداند که این تنها یکی از موارد صدها میلیونی تباهی و مرگ در راه فرار از جهنم هایی است که قربانیان اش کمترین سهم و نقشی در برپایی آن نداشته اند.

اوسکار و والریا،اعضا خانواده هایی هستند که سرنوشت آنها میتوانست سرنوشت هر کسی باشد که  کمترین دستی در ناامن کردن جوامع انسانی و تحمیل فقر و فلاکت و جنگ و فرار ومحرومیت، ندارند. تنها یک قرعه کشی ساده متولد شدن در جغرافیای معین و در میان طبقه معینی، سرنوشت آنها را بازیچه دست کسانی کرد که محیط کار و زندگی میلیاردها نفر در سراسرکره خاکی را نا  امن و خطرناک کرده اند.

 این پدر و فرزند، خویشاوندان و  اعضا خانواده های آلان کردی (پسر بچه  سه سوری) و محمد الدُرِّه (نوجوان ۱۲ سالهٔ فلسطینی) و پدرش جمال الدوره، اند!  که اولی  در سال ۲۰۱۵ جسدکوچک و بی جان اش را آب به ساحل دریای مدیترانه آورد و دیگری در سال ۲۰۰۰  در حالی که پشت پدر سنگر گرفته بود و پدر بدن خود را سپر دفاع از فرزندش کرده بود، بی رحمانهزیر رگبار شکار کننده سرباز اسراییلی، به قتل رسیدند.

 انتشار عکس ها و ویدیوهای غم انگیز و تکان دهنده، کودک سه ساله سوری و تقلای پدر و پسر فلسطینی برای زنده ماندن، که برای مدتی بشریت انسان دوست را فلج کرد هم،  همچونانتشار تصاویر سرنوشت اوسکار و والریا، برای مدتی میدیای رسمی را مرکز توجه خود قرار داد.

 اندک اندک اما، رسانه های رسمی، همچون معمول، سرنوشت فراریان، قربانیان و  پناهجویان و علت آن  را،  تحت الشعاع  انتشار آمار و گزارشات ویژه از تعداد رو به افزایش قربانیان درفاصله سالهای معین، قرار دادند.

 به این ترتیب بر درد و انده جوامع انسانی، “مرهم” گذاشتند! اندوه و درد و احساس هم سرنوشتی  را به سمت هراس و ترس از مخاطرات فرار، قاچاقچیان “بی اعتبار” ، دریا ها و راه ها و آب های “ناامن” و … هدایت کردند.

 دولت ها، احزاب پارلمانی و گروه های رقیب در کسب صندلی های قدرت بر فراز سر جوامع انسانی، هر یک به فراخور توازن قوا، تلاش کردند که این قربانیان را دستمایه مبارزاتانتخاباتی و پس و پیش زدن های هم در رقابت های درون حکومتی و درون ساختاری کنند.

 مگر نه اینکه در قرن ماهواره انسان بشر دوست، بطور طبیعی نیازمند دخالت در جهانی است که این تراژدی ها را میآفریند! کار این دولت ها و قدرت ها و  رسانه ها، کار این گزارشات وآمارها و تحقیقات ویژه و .. باز کردن راه گریز و فرار از دخالت در زندگی این قربانیان به سمت دیگری، به بیراهه، است!

 نیازی به دخالت مستقیم نیست! کاری می کنیم که فراریان “خودشان” را به خطر نیاندازند! بستن بهتر مرزها! کشف و دستگیری “قاچاقچیان” فرار! کمک به دولت های صاحب مرز برایایجاد محدودیت بیشتر در امر فرار و خطرناکتر کردن فرار از جهنمی که خود برای قربانیان آفریده اند! و …. به امید اینکه دیگر تصاویر چنین دلخراشی راه به رسانه ها پیدا نکند!

 این ریاکاری  و فریبکاری، برای جوامع متمدنی که در آن دیدن این تصاویر مردم را به کاری فرا میخواند، مسکن و “آرام بخش” های مرگباری است! مسکن هایی که احساس همبستگی و دلسوزی طبیعی مردم را فلج کند! دامنه آن را به سمت دلسوزی برحق در مورد حیات حیوانات و گیاهان و آسفالت خیابان و … محدود و مشروط کند!

 برروی برچسب  این “آرام بخشها” نوشته شده است، از شما کاری، بخصوص کارهای بزرگ، که قرار است نظم موجود و جامعه را زیر رو کند، ساخته نیست! به محدوده ای که در آن“میتوانید” کاری داشته و در آن دخالتی داشته باشید، به حفظ جان حیوانات و طبیعت و “امور محلی” و …  قناعت کنید! هرچند که در این زمینه هم باید دقت کرد که “واقع بین” باشید واولویت های “نظام” را فدای اولویت های مردم نکنید ! تا شهروند مسالمت جو در غرب، بتواند رویش را پس از مدتی از فجایعی که بطور رویتن در جای دیگری جاری است،  برگرداند و“به کار خودش برسد” !

 هرچند که پشت اذهان جامعه همه میدانند که  ادعای “آب ها امن نیست، هوا مساعد نیست! قاچاقچی و پناهجو مقصر است! این حزب پارلمانی و آن حزب مقصر است، “ پوچ است! ریشه،عامل و بانی جنگ و تخریب و فرار و بی حقوقی مردم فلسطین، را چه کسی است که نداند.

 در همین جوامع جنبش علیه جنگ و نژاد پرسی و تروریسم و علیه فقر و علیه مصائب سرمایه، علیه دولت های خودی و علیه جنگ افروزی ها و … هر روز از جایی فوران میکند. با اینوجود، در غیاب یک آلترناتیو قدرتمند امید بخش و تعرضی، “خود فریبی” و “تسکین خود” ، برای فرار از احساس درد، بخشی از روانشناسی دفاعی جوامع انسانی برای بقا است.

 پس از گذشت زمان، باز همچنان جمعیت میلیاردی جهانی که فرمان آن در دست دولت ها و طبقه حاکم است، تنها می مانند! در دست اقلیت حاکمی تنها می مانند،  که نه تنها منفعتی درجلوگیری از قربانی شدن مردم بی گناه ندارند، که برخلاف آن، رها شدن هستی این قربانیان در چنگال وحشی ترین قوانین، نه قوانین طبیعت، که قوانین جامعه، عین منعفت آنها است.

 باید بر این توحش، بر این بربریت، بر این درجه از بی رحمی و شفاوتی که منشا آن مشتی انگل حاکم بر سرنوشت جهانیان است، پایان داد. وقتی پول، سود و سرمایه حکم میراند، وقتی اینپول و سود و سرمایه خدای ظالم و افسار گسیخته جهان امروز است، تنها و تنها قدرت و نیرویی که قدرت این خدا، محصول و مخلوق او است، طبقه کارگر، محرومین و محکومین به جانکندن برای فربه شدن این خدا است که میتواند پایانی بر این همه درد و محنت و اندوه، بگذارد.

 آن چند تصویر تراژیک از سرنوشت خانواده های جامعه بشری، مردگانی هستند که زندگان را صدا میزنند! جای خالی آن آلترناتیو قدرتمند را، باید پر کرد! بشریت راه دیگری برای دفاع ازخود و برای مهار منجلانبی که بر سرش توسط قدرت های حاکم خراب کرده اند ، ندارد.

۱ ژوییه  ۲۰۱۹