برگرفته از کتاب "گریز ناگزیر"،
سی روایت گریز از جمهوری اسلامی ایران،
به کوشش: میهن روستا، مهناز متین، سیروس جاویدی، ناصر مهاجر، نشر نقطه، ۱۳۸۷، جلد دوم، ص ۶۲۷-۶۵۶
انقلاب فرهنگى سال ١٣۵٩
حضور تاریخىى قدرتمند دانشجویان و دانشگاهیان چپگرا و دگراندیش در دانشگاهها و مراکز آموزش عالى و گسترش روزافزون فعالیتهای سیاسى و فرهنگى آنان علیه جمهورى اسلامى، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی سراسر کشور را در فردای انقلاب بهمن، یکی از پایگاههای مهم جنبش ترقىخواهى ایران ساخت. نو دولتان که توان رویارویى با دانشگاه و دانشگاهیان را نداشتند و استوارى اقتدار خود را در گرو فتح این سنگر آزادى مىدیدند، در آغاز سال ١٣۵٩، حمله به دانشگاه، تصفیهى دانشگاهیان و دانشجویان دگراندیش و سپس اسلامى کردن این نهاد را در دستور کار خود گذاشتند.
دستآویز، برچیدن دفتر گروههاى دانشجویى چپگرا و مجاهدین خلق از دانشگاهها بود که "کانونهاى توطئه" خوانده شدند. خطِ کلىى تکوین این اقدام تبهکارانه را که برآن نام "انقلاب فرهنگى" گذاشتند، به دست مىدهیم:
١
آیت الله خمینی در پیام نوروزی فروردین ١٣۵٩، «انقلاب اساسی در تمام دانشگاهها»، «تصفیهی اساتیدى که در ارتباط با شرق و غربند» و «تبدیل دانشگاهها به محیط علم برای تدریس علوم عالی اسلامی» را همچون یکى از وظایف «جناب آقاى رییس جمهور، شوراى انقلاب و دولت و قواى انتظامى» تعیین کرده بود و از «عموم ملت» خواسته بود «با تمام قوا و تعهدى که به اسلام عزیز دارند در سرتاسر کشور از پشتیبانى جدى آنان خوددارى نکننند». چکیدهى گفتههایش بدین شرح است:
«باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غربند، تصفیه گردند و دانشگاه محیط علم شود… اگر ما تربیت اصولی در دانشگاهها داشتیم هرگز طبقهی روشنفکر دانشگاهیای نداشتیم که در بحرانیترین اوضاع ایران در نزاع و چند دستگی با خودشان باشند و از مردم بریده باشند… اکثر ضربات مهلکی که به این اجتماع خورده است از دست اکثر همین گروه روشنفکران دانشگاه رفتهایست که همیشه خود را بزرگ میدیدند و میبینند… طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید در روی مبانی اسلامی مطالعه کنند و شعارهای گروههای منحرف را کنار بگذارند و اسلام راستین را جایگزین تمام اندیشهها نمایند… دانشجویان عزیز، راه اشتباه روشنفکران دانشگاهی غیرمتعهد نروید و خود را از مردم جدا نسازید…».(١)
چند روز پیش از این پیام، «مصطفى میرسلیم معاون سرپرست وزارت کشور، در نامهاى به وزیر علوم از وى خواسته بود تا روساى دانشگاهها از اجازه دادن به گروههاى سیاسى به هر عنوان براى برگزارى مراسم سخنرانى و تبلیغات سیاسى خوددارى کنند».(٢) پس از پیام نوروزى آیتالله خمینی، رییس وقتِ شهربانی، در بخشنامهای «از روساى دانشگاهها مىخواهد از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاهها خودداری نمایند».( ٣) این بخشنامه اهمیتى اگر داشت، در روح هشدار دهندهاش بود؛ ورنه، نه قدرت اجرایش را داشتند و نه دانشجویان به آن تن مىدادند.
٢۶ فروردین ١٣۵٩، حجتالاسلام على اکبر هاشمی رفسنجانی، عضو شوراى انقلاب و یکی از رهبران حزب جمهوری اسلامی، در تالار اجتماعات دانشکدهى پزشکى دانشگاه تبریز دربارهی «اسلام و اهداف انقلابی» سخن راند. سخنان تحریکآمیزش در قسمت پرسش و پاسخ «… باعث شد که بین دو گروه از دانشجویان… درگیرى ایجاد شود… در پى این حادثه، ساختمان مرکزى دانشگاه تبریز توسط اعضاى سازمان دانشجویان مسلمان و انجمن اسلامى کارگران و کارمندان این دانشگاه تصرف شد. متصرفین طى اطلاعیههایى ضمن اعتراض به برهمخوردن جلسهى سخنرانى، خواستار تصفیه و پاکسازى دانشگاه شدند… به دنبال این وقایع… به دعوت جامعهى روحانیت تبریز از ساعت ۵ بعد از ظهر [چهارشنبه ٢٧ فروردین] اقشار مختلف مردم متشکل از نهادهاى انقلاب، دانشجویان مسلمان و اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشآموزان تبریز به عنوان درخواست پاکسازى دانشگاه تبریز از عوامل ضد انقلاب و اخلالگر، از میدان شهردارى به سوى دانشگاه تبریز دست به یک راهپیمایى زدند و با دادن شعارهایى مبنى بر وحدت و یکپارچگى، خواستار تصفیه و پاکسازى محیط دانشگاه از عوامل ضدانقلاب شدند».(۴) حرکت روحانیت مبارز تبریز که درجا از حمایت سپاه پاسداران این شهر، جهاد سازندگى، دفتر تبلیغات اسلامى، بازار تبریز، چندین انجمن اسلامى دانش آموزى و کارگرى و… روبرو شد «احتمال آغاز یک برنامهى از پیش طراحى شده را قوت بخشید و دو تن از معاونان دانشگاه تبریز نیز در استعفانامهى اعتراضى خود نوشتند که مهاجمان به ساختمان مرکزى از پشتیبانى افراد مسلح خارج از دانشگاه برخوردار بودهاند».(۵) و این در حالى بود که دکتر فاروقى رییس دانشگاه تبریز، همزمان با اعلام مخالفت خود با اشغال دانشگاه به دست حزباللهىها، فاش ساخت که شوراى دانشگاه «… طى اطلاعیهیى از اعضاى سازمان دانشجویان مسلمان و انجمن اسلامى کارگران و کارمندان خواسته که هرچه زودتر از اشغال دانشگاه دست بردارند».(۶)
بیهوده بود. عملیات سراسرى فتح دانشگاهها آغاز شده بود!
٢
انتشار خبر اشغال دانشگاه تبریز به دست انجمن اسلامى و امت حزبالله، دانشجویان دانشگاهها و موسسات آموزش عالى سراسر کشور را بیمناک و اندیشناک مىسازد.(٧) اعلامیهى انجمنهاى دانشجویان مسلمان دانشگاهها و مدارس عالى (هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران) که «نقشهى سازماندهى، اشغال، برهم زدن و نهایتاً تعطیل دانشگاهها» را برملا مىسازد، بر دلنگرانىها مىافزاید.(٨) جهت مقابلهى سازمانیافته با هجوم عوامل ارتجاع به دانشگاهها، کمیتهاى به نام کمیتهى دفاع از آزادى دانشگاه به وجود مىآید. این کمیته دربرگیرندهى دانشجویان مبارز، دانشجویان هوادار راه کارگر، دانشجویان پیشگام، انجمن دانشجویان مسلمان و دانشجویان هوادار سازمان پیکار است.(٩) اینها هستند که با مها
جمین حزباللهى در دانشگاه پلىتکنیک تهران درگیر مىشوند و حرکت آنان را جهت تصرف دفاتر تشکلهاى دانشجویى این دانشگاه خنثا مىسازند.(١٠) و این درگیرى سرآغاز یک رشته درگیرىهاست: میان دانشجویان موسسات عالىآموزشى تهران با حکومتگران.
درگیرى پلىتکنیک، به دانشکدهى علوم ارتباطات اجتماعى و سپس به دانشگاه ملى، کشیده مىشود. دانشکدهی علوم ارتباطات اجتماعى در صبح پنجشنبه ٢٨ فروردین «به تصرف انجمن اسلامى این دانشکده درآمد».(١١) اما دانشجویان دانشگاه ملى سرسختانه مقاومت مىکنند. این دانشجویان «که به طور عمده از سه گروه انجمن دانشجویان مسلمان، دانشجویان پیشگام و دانشجویان مبارز تشکیل مىشدند… ساختمان مرکزى دانشگاه ملى را در زیر پوشش خود قرار دادند… اعضاى کمیتهى مستقر در دانشگاه ملى در پاسخ این سوال که در صورت حمله به دانشگاه چه خواهید کرد؟ پاسخ دادند: در صورتى که افراد مسلح به دانشگاه حمله کنند، با آنها مقابله خواهیم کرد. ولى اگر گروههاى مردم وارد شوند، ما عکسالعملى نشان نخواهیم داد».(١٢) دامنهى درگیرىها به دانشگاه علم و صنعت هم مىکشد. کیهان ٢٨ فروردینماه در این باره مىنویسد:«حدود ساعت هشت صبح گروهى از افراد در حالى که شعار مىدادند، پشت درهاى دانشکدهى علم و صنعت اجتماع کردند و قصد ورود به محوطهى دانشگاه را داشتند. ولى به علت بسته بودن در و اجتماع اعضاى انجمن دانشجویان مسلمان [هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران] و سایر گروههاى سیاسى، نتوانستند وارد محوطه شوند و فقط ورود و خروج با ارایهى کارت دانشجویى صورت گرفت… بنا بر گزارش خبرنگار کیهان، در جلوى در دانشگاه افرادى از سوى کمیتهها و شهربانى مستقر شدند… ضمناً گروههاى مختلف دانشآموزان و دانشجویان به پشتیبانى از هر دو گروه در اطراف دانشگاه اجتماع کردهاند».
چنین آرایش قوایى که بیش و کم در درون و پیرامون همهى دانشگاهها و موسسات آموزش عالىى کشور پدید آمد، نشان از گریزناپذیری رویارویى خونینی داشت که حکومتگران در تدارکش بودند. حکومت اما هنوز فرمان آتش به نیروهایش نداده بود.
٣
جمعه ٢٩ فروردین رییس جمهور ابوالحسن بنىصدر و اعضاى شوراى انقلاب با آیت الله خمینى دیدار و گفتگو مىکنند. «در پایان این ملاقات که تا ساعت چهارده ادامه مىیابد»، اطلاعیهاى منتشر مىشود.(١٣) این اطلاعیه پس از اشاره به ضرورت «تغییرات بنیادى» در نظام آموزش عالى کشور و این که دانشگاه باید «محل کار و فعالیت دانشگاهى ملهم از انقلاب اسلامى باشد و از حالت ستاد عملیاتى گروههاى گوناگون خارج شود، اشعار مىداشت: ١) ستاد عملیاتى گروههاى گوناگون، دفترهاى فعالیت و نظیر اینها که در دانشگاهها و دانشکدهها و موسسات آموزش عالى مستقر شدهاند، در ظرف سه روز- از صبح شنبه تا پایان روز دوشنبه- برچیده شوند. چنانچه تا پایان این مهلت، تاسیسات مذکور برچیده نشوند، شوراى انقلاب مصمم است که همه با هم، یعنى رییس جمهورى و اعضاى شورا، مردم را فراخوانند و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و این کانونهاى اختلاف را برچینند. ٢) دانشگاهها و مدارس عالى باید ترتیبى دهند که امتحانات تا چهاردهم خرداد پایان یابد و از ١۵ خرداد تعطیل خواهد شد تا فرصت کافى براى تهیهى برنامه و نظام آموزشى بر پایهى معیارهاى انقلابى داشته باشد. پذیرش دانشجو بر اساس موازین جدید انجام خواهد یافت. ٣) هرگونه استخدام در دانشگاهها از هماکنون باید متوقف شود…».(١۴)
نزدیک به دو ساعت پس از صدور این اطلاعیه، دانشگاه پلى تکنیک تهران به دست صفوف حزبالله که پیشاپیش اعضاى انجمن اسلامى حرکت مىکردند، فتح مىشود. اینها از نماز جمعه مىآمدند که سخنران پیش از خطبههایش، شیخ صادق خلخالى بود و خطیبش سیدعلى خامنهاى! اینها هنگامى که خلخالى را پشت تریبون دیدند، فریاد برآوردند: «دادگاههاى خلخالى ایجاد باید گردد»! اینها از زبان عضو شوراى انقلاب و جانشین آیندهى امامشان شنیده بودند:
«نظام دانشگاهى ما همان نظام دانشگاهى رژیم گذشته است… ملت ایران نمىتواند به این دانشگاه امیدوار باشد… دانشجویان مسلمان ما که اکثریت قاطعى در دانشگاهها هستند، این فرصت را پیدا نمىکنند که اسلام را بیاموزند و بیاموزانند. حداقل توقع یک دولت جمهورى اسلامى از دانشگاهى که از بودجهى بیتالمال همین مسلمانها استفاده مىکند… این است که دانشگاهها لااقل زمینههاى رشد اسلامى را فراهم کند؛ نه این که با او مخالفت کند و گروههاى ضداسلامى، دانشگاه را تبدیل به پایگاه حمله به اسلام کنند. همان ضد انقلابى که تا دیروز در خدمت آریامهر بوده، امروز… ماسک چپ به صورت بزند و دانشگاه را به تشنج بکشاند. دانشگاه اسلامى تحمل این مسائل را نمىکند. پسران و دختران دانشجو، دردمندانه و خون به جوش آمده اظهار مىکنند دیگر نمىتوانند این وضع را تحمل نمایند. ببینند که یک استاد مخالف با اسلام در سر کلاس درس به اسلام توهین کند. نمىخواهند ببینند که گروههاى مخالف مسلح، گروهبندى خود را در داخل دانشگاه بکنند. دانشگاه را تبدیل به مرکزى کرده بودند که چند نفر قداره بند علیه جمهورى اسلامى عدهاى را به ترکمن صحرا و عدهی دیگرى را به کردستان بفرستند… اینها باید دانشگاهها را تخلیه ک
نند. اگر این مراکز که مرکز فساد شده است به صاحبان اصلى آن یعنى ملت تحویل نشود، خود ملت خواهد رفت و از این مراکز پاسدارى خواهد کرد و همکاران دانسته و نادانستهی امپریالسیم آمریکا را از آنجا خواهد راند… شما حق دارید. از اینکه دانشگاه اسلامى نیست و پرچم داس و چکش در این مکانها بالا مىرود. مردم خون ندادند که این طور بشود…».(١۵)
لشکر حزبالله پس از شنیدن فرمان حمله، به رویارویى با دانشجویانى مىشتابند که «جلوى در [پلیتکنیک] زنجیر بسته و با شعار "مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا" و مشتهاى گره کرده، از ورود مهاجمین به دانشگاه جلوگیرى مىکردند» سرانجام اما چوب و چماق بر مشتهاى گره کرده چیره مىشود و حزباللهىها به دانشگاه سرریز مىشوند و دفاتر تشکلهاى دانشجویى را تاراج مىکنند و دانشجویان را تارومار.(١۶) همزمان با یورش به پلىتکنیک، گردان دیگرى از نمازگزاران حزباللهى به سوى دانشکدهى تربیت معلم به حرکت درمىآید. اینها مىبایست انجمن اسلامى را قوت بخشند که از ساعتهاى آغازین صبح آن روز در کشاکش با دانشجویان مخالف حکومت بود و آمادهى فتح این دانشکده. «هوادران و اعضاى انجمن دانشجویان مسلمان، دانشجویان پیشگام و دانشجویان مبارز… با اتومبیل و وانتبار در اطراف دانشگاه [تربیت معلم] اجتماع کردند… گروههاى مخالف با تعطیل شدن دانشگاهها… با دادن شعار به طرف دانشگاه تربیت معلم حرکت کردند… با مقاومت گروههایى که از سازمان دانشجویان مسلمان پشتیبانى مىکردند، روبرو شدند…[درگیرى] پس از مدتى به جنگ تن به تن انجامید… و به اوج خود رسید. عدهى بسیارى از افراد دو گروه با پرتاب سنگ و یا چاقو و چوب دستى از ناحیهى سر و دست و پا مجروح شدند… در همین هنگام سپاه پاسداران منطقهى شش… براى متفرق کردن گروههاى سیاسى… مبادرت به تیراندازى هوایى کرد…».(١٧)شمار دقیق قربانیان این رویداد را نمىدانیم. اعضاى هییت علمى دانشگاه تربیت معلم در بیانیهیى که در فرداى آن روز انتشار دادند، از یک تن کشته و پنجاه زخمى یاد کردند.(١٨)
روزنامهى کیهان نیز به گفتهى یکى از خبرنگاران خود که «به داخل ساختمان اصلى دانشگاه تربیت معلم رفته بود، گزارش مىدهد که حدود ۵٠٠ الى ۶٠٠ نفر از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم در راهروها و راه پلهها نشسته بودند و تعدادى که مجروح شده بودند، در یکى از اتاقها مشغول پانسمان و مداواى زخمها و جراحتها بودند. تعدادى آمبولانس نیز… به محل آمده بودند که مشغول مداواى مجروحان و انتقال آنها به بیمارستانهاى مختلف بودند… حدود ١٠٠ الى ١٢٠ نفر از طرفین مجروح شده بودند و بر اساس یک گزارش تایید نشده تا این ساعت یک نفر از دانشجویان خفه شده است. یکى از دانشجویان دختر که بسیار هراسان بود در راهروى ساختمان اصلى به خبرنگار کیهان گفت: حدود یک ساعت قبل، تمام تلفنهاى داخلى دانشگاه قطع گردید و براى گرفتن کمک به مجروحان… با تلفن از بیمارستانها کمک خواسته شد. چندین نفر از مجروحان که از ناحیهى دست و پا و سر و صورت مجروح شده بودند، در بیرون از ساختمان اصلى به خبرنگاران گفتند… با پرتاب آجر و سنگ مجروح … شدند. بر اساس گزارشهاى مختلف شبیه این زد وخورد، در چند موسسهی عالى از قبیل پلىتکنیک، مدرسهى عالى بیمه، مدرسهى عالى متحدین (دانشکدهى دختران) رخ داده بود…».(١٩)
طرحى که در تهران به اجرا درآمد، به شکلهاى کم و بیش همسانى در بسیارى از شهرهاى دانشگاهى ایران تکرار شد. در کرمان « گروههاى شرکت کننده در نماز جمعه به اتفاق روحانیون از مسجد جامع به سوى دانشگاه کرمان راه پیمایى کردند. آنها در حالى که شعار سرمىدادند "دانشگاه اسلامى ایجاد باید گردد"، "دانشگاه، دانشگاه سنگر اسلام ما، روحانى دانشجو حافظ اسلام ما"، دانشگاه را به تصرف خود در مىآورند».(٢٠)
در شیراز، نیروى حزب الله پس از پایان نماز جمعه و سخنرانى یکى از اعضاى ستاد و سازمان دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز وابسته به دانشجویان پیرو خط امام «با برنامهریزى قبلى» مىکوشند دانشکدههاى پزشکى، مهندسى، ادبیات را همزمان به تصرف خود درآورند.(٢١) دانشجویان مخالف حکومت، دست به مقاوت مىزنند و این مقاومت تا نیمه شب ادامه مىیابد. سر آخر، با استقرار سپاه پاسداران، دانشجویان واپس مىنشینند. شمار مجروح شدگان را روزنامههاى دولتى بیش از ۵٠٠ نفر برآورد مىکنند.(٢٢) برخى در اثر اصابت گلوله مجروح شده بودند «از جمله دخترى به نام نسرین رستمى که ابتدا از دو پا فلج و سپس به شهادت مىرسد».(٢٣) با این همه، توازن قوا چندان ناپایدار است که حجتالاسلام علىمحمد دستغیب «در محلهاى اشغال شده ضمن پشتیبانى از دانشجویان از مردم خواست تا صبح… در جلوى دانشکدهها تجمع کنند…».(٢۴)
در کرج «در پى برگزارى نماز جمعه به امامت حجتالاسلام شریفى… حدود دو هزار نفر در دو گروه به سوى مدرسهى عالى ریاضیات و اقتصاد… رفتند. با ورود این عده به دانشکده، بین آنان و عدهاى که در ساختمان شمارهى یک دانشکده به سر مىبردند، درگیرى روى داد». به گفتهى اطلاعات ٣١ فروردین ۵٩، این درگیرى ۶ ساعت به درازا مىکشد و سر آخر با دخالت سپاه پاسداران، دانشجویان مخالف حکومت واپس مىنشینند؛ تنها براى این که فردا به دانشکده بازگردند و باز نیروى حزب الله را به چالش فراخوانند.
سیاههى ضرب
و شتم، بگیر و ببند و کشت و کشتار براى اشغال دانشگاههاى کشور را در روز جمعه ٢٩ فروردین مىشود همچنان ادامه داد. به این بسنده مىکنیم که: دانشجویان پیرو خط امام در کنف حمایت حزباللهىهاى چماقدار، دهها نفر را با سلاح سرد یا گرم به قتل مىرسانند، چند صد دانشجو را زخمی مىسازند و چند صد دانشجوى دیگر را دستگیر مىکنند؛ از جمله در دانشکدهی علوم اقتصادى و اجتماعى بابلسر، دانشگاه تربیت معلم تهران، مدرسه عالى بیمه، مدرسه عالى متحدین [مدرسهی عالی دختران]، دانشکدهى پزشکى فیروزگر، مدرسهى عالى کامپیوتر، مدرسه عالى اراک، دانشکدهى کشاورزى زنجان، دانشکده علوم بانکى، مدرسه عالى کامپیوتر، مجتمع تکنولوژى انقلاب و مدرسهى دماوند.
۴
درگیرى در گسترهى دانشگاهها و مدارس عالى کشور در روز شنبه ٣٠ فروردین، چشمگیرتر از روزهاى پیش است. از سر صبح دو گروه به سوى دانشگاهها به حرکت درمىآیند. گروهى با هدف فتح دانشکدهها، سپردن مهار آن به دست حکومتگرایان و برچیدن دفتر تشکلهاى دانشجویى مخالف حکومت، و گروهى دیگر با هدف بازپسگرفتن دانشگاه از حکومتگرایان، ایستادگى در برابر اسلامى کردن دانشگاه و بازستاندن دفتر تشکلهاى دانشجویى. بین دو گروه «در بیشتر دانشگاههاى کشور درگیرىهایى روى مىدهد» که در جریان آن شمارى زخمى و شمارى روانهى زندانها مىشوند.(٢۵) بدین ترتیب مجتمع آموزش عالى قم، دانشگاه بوعلىسیناى همدان، دانشگاه صنعتى اصفهان، مدرسهعالى علوم اراک، دانشکدهى کشاورزى زنجان، دانشگاه ارومیه، دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاه علوم کرمانشاه نیز فتح مىشوند و به تصرف انجمنهاى اسلامى درمىآیند. در این جاها نیز همچون دیگر دانشگاههاى اشغال شده، درهاى ورودى را مىبندند، از تشکیل کلاسها جلوگیرى مىکنند و نمىگذارند کارمندان و دانشجویان و کادر علمى به دانشگاه وارد شوند.(٢۶)
از سوى دیگر در نتیجهى پیگیرى و پیکار دانشجویان مخالف، شمارى از دانشکدههایى که روز جمعه به تصرف انجمن اسلامى درآمده بود، از دستشان ستانده مىشود. در جاهایى قدرت چندین بار دست به دست مىگردد: مدرسهی عالى پارس، مدرسهی عالى کامپیوتر؛ علوم ارتباطات، مدرسهى عالى ریاضیات و اقتصاد کرج… اما هر کجا که مخالفان بر دانشجویان حکومتگرا چیره مىشوند، سپاه پاسداران پا به میدان مىگذارد و به پشتیبانى از متصرفین حزباللهى برمىآید. این موارد همواره با دستگیرى دانشجویان مخالف توام است.(٢٧)
در مواردى نیز جدال و جنگ ابعادى گسترده مىیابد و تنها پس از لشکرکشى همه سویهى حزبالله، سنگرهاى مقاومت فرومىریزند: دانشگاه اراک، بابلسر، مشهد و شیراز و و و. چگونگى این فتح را روزنامههاى حکومتى این گونه بازتاباندند:
«بابلسر- به دنبال درگیرىهایى که روز گذشته در مدرسهى عالى بابلسر رخ داد، حدود ٣٠ نفر مجروح شدند. گروهى از مردم به کمک دانشجویان اشغال کننده برخواستند. در همین حال دانشجویان مخالف اشغال مدرسه نیز به عنوان اعتراض… صبح و عصر در خیابانهاى شهر دست به تظاهرات زدند و خواستار باز شدن مدرسهى عالى شدند.
شیراز- در پى اشغال دانشکدههاى ادبیات و علوم، پزشکى و مهندسى دانشگاه شیراز… توسط دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز، پیش از ظهر دیروز گروههاى زیادى در جلو ساختمان دانشکدهى ادبیات و علوم، اجتماع کردند. جمعى از دانشجویان وابسته به گروههاى مختلف در حالى که شعار مىدادند، به اجتماع مردم داخل شدند و در همان زمان شعارهاى دو طرف تبدیل به زد وخورد و خشونتبار شد و مخالفین با سنگ و چوب به یکدیگر حمله کردند که در نتیجه بیش از دهها نفر مجروح شدند که توسط آمبولانسهاى اورژانس به مراکز درمانى انتقال یافتند و پاسداران براى متفرق کردن گروههاى مخالف دست به تیراندازى هوایى زدند… در درگیرىهاى میان دو گروه از دانشجویان، حدود سیصد نفر مجروح شدند… طبق آخرین گزارش، ساعت هفده دیروز هنوز دانشکدههاى مختلف دانشگاه شیراز در اختیار ستاد دانشجویان مسلمان این دانشگاه است. همچنین جمعى از پزشکها و انترنها و پرستاران بیمارستان سعدى، به علت دخالت عوامل غیرمسئول از بعد ازظهر دیروز دست از کار کشیده و در محوطهى جلوى بیمارستان سعدى اجتماع کردهاند.
مشهد ـ … گروههایى از دانشجویان مسلمان در دانشکدههاى مختلف دانشگاه مشهد از جمله دانشگاه علوم، ادبیات و پزشکى اجتماع کردند و ضمن تصرف این دانشکدهها به دادن شعارهایى در تایید شوراى انقلاب پیرامون متوقف کردن فعالیت دفاتر گروههاى سیاسى در دانشگاهها پرداختند… گروهی از دانشجویان نیز براى تصرف سازمان مرکزى دانشگاه مشهد در محوطهى بیمارستان دکتر مصدق… اجتماع کردند و قصد تصرف سازمان مرکزى دانشگاه مشهد را داشتند… مجروحین… در پنج بیمارستان مورد مداوا قرار گرفتهاند… ٣١۶ نفر از مجروحین… به طور سرپایى معالجه و مرخص شدند و ۴٠ نفر دیگر در بیمارستان بسترى شدهاند که حال یک نفر از آنان وخیم است».(٢٨)
گفتنىست که همزمان با عملیات اشغال دانشگاه مشهد، امت حزبالله این شهر، ستاد سازمان مجاهدین خلق ایران (شاخهی خراسان) را نیز به محاصره درمىآورد. در زد و خورد سختى که میان مهاجمان و مدافعان ستاد مجاهدین درمىگیرد، شمار زیاد
ى زخمى مىشوند. اطلاعات اول اردیبهشت شمار زخمىها را ۴۶٠ نفر برآورد مىکند که از آن میان ۶٠ نفر در بیمارستانهاى مشهد بسترى مىشوند. با پادرمیانى استاندار، حزبالله دست از حمله برمىدارد و مجاهدین ستادشان را خالى مىکنند و به یکى دیگر از ساختمانهایى که در اختیار داشتند مىروند. گرد آمدن «گروههاى مختلف مردم و هواداران مجاهدین خلق در اطراف ساختمان جدید» و سپر محافظتى که برپا مىشود نیز ارادهى حزب الله را در اجراى عملیات ایذایى علیه مجاهدین سست نمىکند. در اولین ساعتهاى بعد از ظهر، زد و خورد شدت مىیابد و سنگپرانى به تیراندازى تبدیل مىگردد که در جریان آن یکى از هواداران مجاهدین به نام شکرالله مشکینفام کشته مىشود. در پى این جنایت، مجاهدین «براى جلوگیرى از تشدید آشوب» این ساختمان را نیز خالى مىکنند و در خیابانهاى بهار و احمدآباد به راه پیمایى مىپردازند که «متقابلا [حزبالله] در مخالفت با این راهپیمایى، در مقابل صف راهپیمایان» به حرکت درمیآیند.(٢٩)
این رویداد محلى بىگمان در تصمیمگیرى سیاسىى مجاهدین به واداشتن دانشجویان هوادارشان براى جدا کردن صف خود از صف نیروهاى چپگرا در مقیاس سراسرى و برچیدن خودخواستهى دفترهاشان تاثیر داشته است. چه، مىدانیم از بعد از ظهر روز شنبه ٣٠ فروردین در میان دانشجویان دانشگاهها و مدرسههاى عالى تهران زمزمه مىافتد که مجاهدین مىخواهند از کمیتهى دفاع براى آزادى دانشگاه پا پس کشند و به ارادهى حکومت تن در دهند. از این روست که دانشجویان، عصر آن روز «اتحاد و وحدت همهى دانشجویان» را از شعارهاى مرکزى راهپیمایى بزرگ خود در خیابانهاى مرکزى تهران مینمایند.(٣٠)
نا آرامىها، درگیرىها خونریزىها و ایستادگىهاى تودهى دانشجو در برابر بستن دانشگاهها، پاکسازى دانشگاهیان و اسلامى کردن این نهاد مهم آموزش کشور و نیز ناخرسندى و نگرانى مردم از سیر رویدادها، نشست فوق العادهی شوراى انقلاب را ضروری مىسازد. اینها که جملگى به اصل "انقلاب فرهنگى" باور داشتند، درباره شکل و شیوهى پیشبرد آن، دو دسته بودند. بیانیهى این نشست اما نمایانگر آن است که جناح اسلامگرایان معتدل- به رهبرى بنى صدر- که سیاست احیاى اقتدار دولت را پى مىگرفت، بر رفتار قانونى پاى مىفشرد و «دگرگونى بنیادى نظام آموزشى» را رسالت دولت مىشمرد، توانست شکل به انجام رساندن روند آغاز شده را بر واپسگرایان اسلامى تحمیل کند که در پى آن بودند که "انقلاب فرهنگى"شان را نیز به وسیلهى "نهادهاى انقلابى"، به اشکال فراقانونى و شیوههاى خشونتآمیز پیش برند. تاکید بر این که «برچیدن ستادها و دفاتر فعالیت گروههاى مختلف شامل کلیهی مراکز، دفترها و اتاقهایىست که به نحوى از انحا به گروهها مربوط مىشود»، به معناى آن بود که انجمنهاى اسلامى نیز باید دفترهاى خود را خالى کنند و فرادستىى دولت را در دگرگونىهاى در پیش، بپذیرند. این بند در کنار بند چهارم که تصریح مى کند برچیدن دفترها «به معناى عدم رعایت جو آزاد و سازندهى فکرى در چارچوب قانون اساسى نیست» و این که پس از برچیدن دفاتر در روز دوم اردیبهشت، دانشگاه بازگشوده مىشود، امتیازهاى کوچکى بود که مىبایست بر حق بزرگى که از دانشجویان ستانده مىشد و برچیدن «کتابخانهها، دفترهاى هنرى و ورزشى و نظایر اینها را [نیز] دربر مىگرفت»، پردهى ساترى بیاندازد و سپر اندختن و تسلیم را توجیه پذیر سازد. بندهاى ۵ و ۶ و ٧ هم هر یک به گونهیى نشان از آن داشت که ترجیح مىدهند پردهى پایانى فتح دانشگاه با خشونت و خونریزى کمترى اجرا شود:
«۵- برچیدن این مراکز در دو روز آینده با حضور دانشجویان در دانشگاهها منافات دارد. بنابراین دانشجویان با شوراى انقلاب همکارى خواهند نمود و از این ساعت دانشگاهها را تخلیه مىکنند تا کار برچیدن این مراکز به آسانى صورت گیرد.
۶- هریک از گروهها براى جمعآورى وسایلى که در دفاتر موجود است و تخلیهى این دفاتر، پنج نفر را به سرپرست دانشکده معرفى مىکنند. وسایل با حضور مسئولان ادارى دانشکدهها، در محلى مضبوط مىگردد تا بعداً آنچه متعلق به دانشجویان است، از دانشگاه خارج شود و آنچه به دانشگاه تعلق دارد، به سرپرست دانشگاه و یا نمایندهى او سپرده شود.
٧- به کمیتهى مرکزى انقلاب اسلامى دستور داده شده است که حفظ امنیت دانشگاهها و نمایندگان گروهها را… به عهده بگیرد.
٨- از همهى مردم خواسته مىشود که آمادگى خود را براى اجراى این تصمیمات حفظ کنند و در عین حال براى آسان کردن کار تخلیهى ستادها، از تجمع در حول و حوش دانشگاهها و موسسات آموزش عالى خوددارى کنند. بدیهىست در هرلحظه که شوراى انقلاب لازم دانست، با یک پیام رادیویى از آنان خواسته مىشود تا به همراه رییس جمهورى و شوراى انقلاب به دانشگاهها بروند…».(٣١)
به محض صدور این اطلاعیه، سازمان جوانان و دانشجویان دموکرات، هوادار حزب تودهى ایران که پس از رویدادهاى دانشگاه تبریز "هشدار" داده بود: «توطئههاى جدیدى در دانشگاهها در شرف تکوین است» و "گروههاى چپنما" را متهم کرده بود که «… از تعمیق انقلاب ضد امپریالیستى و خلقى ایران به رهبرى امام خمینى به وحشت افتادهاند و براى به آشوب کشیدن محیطهاى دانشگاهى و نهایتاً خدمت به امپریالیسم و ضد ا