سی امین هفته تظاهرات اعتراضی در فرانسه

سی امین هفته تظاهرات اعتراضی در فرانسه


از آغاز خیزش فقرا در فرانسه، سی هفته می گذرد. این قلم ریز نقش از آغاز نگران چگونگی پایان یافتن این نهضت بودم. نهضتی که با همه امکانات ناشی از پیشرفت انقلاب ارتباطات نه تنها برای سرمایه‌داران حاکم بلکه برای روشنفکران و فعالین سندیکایی و حزبی در فرانسه قابل پیش بینی نبود.
نهضتی که از «عمق جامعه» و از تمامی کسانی که درآمدشان کفاف خرج ماهیانه خانواده را نمی داد آغاز شد و در مقطعی مورد حمایت ۸۰ درصد شهروندان فرانسه قرار گرفت.
بواقع حداقل هزینه یک خانواده چهار نفره در فرانسه بالغ بر ۲۵۰۰ یوروست که هر خانواده متوسط حدود هشتصد یورو، یک سوم درآمد خود را برای کرایه یک خانه مناسب می پردازد و این در شرایطی ست که حداقل دستمزد ماهانه در فرانسه تنها ۱۲۰۰ یورو است!
با یک محاسبه ساده می بینیم که در خانواده های کارگری حتی اگر زن و مرد هر دو کار کنند، در زیر خط فقر قرار می گیرند و اما فاجعه هنگامی ست که مادران و پدرانی که بتنهایی هزینه یک خانواده را تقبل می کنند، با دستمزدی حدود نیمی از خط فقر، قادر به ادامه زندگی حداقلی نیستند.
از این روست که از دهه هشتاد میلادی دولت فرانسه انواع کمک ها برای اجاره خانه و آموزش و امور پزشکی و رسیدگی بهداشتی و ورزشی و گردشی به فرزندان را در برنامه خود قرار داده است تا از فروپاشی بیش از نیمی از خانواده‌های کم درآمد و پرجمعیت مقیم فرانسه جلوگیری کند.
اما فقر در فرانسه به اینجا ختم نمی شود. کارگران و کارمندانی که دوره ای کار می کنند، کارگران و کارمندانی که نیمه وقت کار می کنند، معلولین و بیش از نیمی از بازنشستگان مقیم فرانسه در زیر خط فقر بسر می‌برند!
آری برای من که ۳۷ سال است در فرانسه بسر می برم جای بسی تعجب است که در کشوری که برای بازسازی سقف یک خرابه، چند خانواده فرانسوی در کمتر از یک هفته، بیش از یک میلیارد یورو از نقدینه های خود می پردازند، چگونه است که بیش از نیمی از جمعیت فرانسه بیش از شش ماه است که به خیابان می آیند تا نداری خود را عیان کنند و هنوز دوای درد گرسنگی شأن درمان نشده است!
موسسه آمار فرانسه اعلام کرده است که با تسهیلاتی که دولت در دریافت مالیات های مستقیم و غیر مستقیم ایجاد کرده است، قدرت خرید هر خانواده ۴ نفره مقیم فرانسه حدود ۴۵۰ یورو از آغاز سال جاری، افزایش نشان می دهد. بی تردید این تسهیلات برای خانواده هایی که نزدیک به خط فقر هستند موجب خرسندی و پایان اعتراض هاست اما برای خانواده های که حدود نیمی از خط فقر درآمد دارند، مشکل هنوز حل نشده است.
در سه هفته گذشته می بینیم که تعداد تظاهر کنندگان در سراسر فرانسه تغییر چندانی نکرده است و به آمار وزارت کشور فرانسه در عرض چهار هفته، تظاهرکنندگان از حدود ۲۰ هزار نفر به ۱۹ هزار و سپس به حدود ۱۸ هزار و دیروز به حدود ۱۰ هزار نفر در کل فرانسه و حدود ۲۰۰۰ نفر در مونپلیه و ۱۵۰۰ نفر در پاریس، سقوط کرده است. آنچه باعث توجه است سقوط تعداد تظاهرکنندگان در پاریس است که هر هفته حدود نیمی کاهش نشان می دهد.
این سقوط فاحش تظاهرکنندگان در پاریس هیچ توضیحی بجز فقر مفرط جلیقه زردهای بازمانده در صحنه ندارد. در آغاز حرکت که چند صد هزار نفر با ارتباط از طریق فیس بوک به خیابان آمدند در نخستین عمل اتوبان ها را مجانی کردند و مورد حمایت بیش از نیمی از شهروندان فرانسه قرار گرفتند، کارگران و کارمندان و بازنشستگان و بیکاران و نیم کاران و دانشجویان و هنرمندان و دست فروشان (دست فروشی در بازارهای شهرهای گوناگون فرانسه یک شغل رسمی ست) کم درآمد، همگی شرکت داشتند. با سیاست های اقتصادی و عوام‌فریبانه دولت، رفته رفته اقشار کم فقیرتر و بویژه هنرمندان و روشنفکران، ترجیح دادند که به خیابان نیایند، از حمایت خود از جلیقه زردها دست بکشند و حتی در نفی خشونت به مخالفت با جلیقه زردها بپردازند.
بی مناسبت نیست که هفته گذشته جلیقه زردها بفکر هموندان فقیر خود در حومه های شهرهای بزرگ افتادند و برای نخستین‌بار راهپیمایی خود به مرکز شهر پاریس را از یک حومه فقیرنشین آغاز کردند. این تاکتیک اگر چه دیر در دستور کار جلیقه زردها قرار گرفته است اما شاید بتواند بکمک جوانان بی آینده حومه های فقیرنشین، به اعتراضات خود ادامه دهند و اعتراضات خیابانی بطور کامل متوقف نشود.
در اینجا بی مناسبت نمی بینم که کمی هم درباره ریشه های نفرت و بتبع آن دست زدن به خشونت بویژه در مرکز شهرهای بزرگ بپردازم. فرانسه امروز؛ بجز دو حاشیه ساحلی توریستی-ماهیگیری آتلانتیک و مدیترانه؛ از دو بافت گوناگون اجتماعی تشکیل شده است. حدود نیمی از شهروندان در درون و اطراف چهار مرکز بزرگ صنعتی-تجاری لیل، پاریس، لیون و مارسی متمرکز شده اند و نیمی دیگر از جمعیت در مناطق کشاورزی و دامداری و شهرهای کوچک پراکنده اند.
این تقسیم جغرافیایی باعث شده است که شهروندان مقیم فرانسه از دو روش زندگی برخوردار شوند. در مراکز صنعتی-تجاری، قدرت و ثروت و زندگی دولوکس، در مرکز دایره متمرکز شده است و با دور شدن از مرکز متروپل، ثروت کاهش می یابد و فقر گسترش پیدا می کنند. اگر چه فقر در حومه های شهرهای بزرگ هم بیداد می کند اما این حومه نشینان که از نظافت شهرها و دفاتر و خدمات گوناگون خانگی و غیرخانگی تا چرخاندن چرخ کارخانه ها را بر دوش دارند و شریان اصلی تولید ارزش اضافی در جامعه سرمایه‌داری هستند، از خدمات گوناگون شهری؛ از جمله دسترسی به امکانات پزشکی و اموزشی، تسهیلات رفت و آمد با وسایل نقلیه عمومی، دسترسی به خدمات پزشکی و آموزشی، دسترسی به گاز شهری، کمک دولتی برای اجاره خانه؛ برخوردارند.
حال نیمی از جمعیت مقیم فرانسه که در شهرهای کوچک و یا مناطق کشاورزی و دامداری زندگی می کنند، نه تنها از تسهیلات شهرهای بزرگ و حومه های شهرهای بزرگ بی بهره اند بلکه برای زندگی روزمره محتاج به یک و گاه چند اتوموبیل و چند ماشین کشاورزی هستند.
با توجه به یکی بودن دستمزدها در سراسر فرانسه و عدم وجود خدمات گوناگون، هزینه تهیه اتوموبیل از یک سو و مخارج روزانه سوخت اتوموبیل ها و بیمه و عوارض بزرگراه ها و جریمه ها و پارکینگ و تعمیرات، بطور قابل توجهی از قدرت خرید ساکنین مناطق کشاورزی و دامداری و شهرهای کوچک نسبت به حومه شهرهای بزرگ، می کاهد. شکاف اجتماعی بین شهرهای بزرگ و حومه های این شهرها در یک سو و مناطق کشاورزی و دام داری و گردشگری فصلی از دیگر سو، نارضایتی عمیق شهروندان غیرشهرنشین را ببار آورده است.
این قلم ریز نقش از آغاز نگران سرنوشت این نهضت مردمی غیرقابل پیش‌بینی بودم. این نهضت که شباهت های بسیاری با خیزش توده ای دیماه ایران دارد، اگر چه سازمان یافته نیست، اگر چه از سندیکاها و احزاب فرانسه قطع امید کرده است اما در عمل نشان داد که اهل دنباله‌روی از دیوان‌سالاری های موجود نیست. جلیقه زردها پس از شش ماه حضور در میدان ها و خیابان ها عملاً سرعت مرکب دولت مکرون که با شتاب در نفی دستاوردهای طبقه کارگر می تاخت را، کند کرده اند.
در انتخابات پارلمان اروپا با اینکه یکی از پرمشارکت ترین انتخابات پارلمان اروپا در سالهای گذشته بود، اما بازهم نیم پایینی جامعه به پای صندوق های رای نرفتند. این عدم اعتماد به کل سیستم از طرف نیمی از جامعه فرانسه بروشنی نشان می دهد که در حال حاضر ناسیونال-سوسیالیست ها و حزب طرفدار رییس جمهور هریک بین ده تا پانزده درصد جامعه فرانسه را نمایندگی می کنند. سبزها چیزی بین پنج تا ده درصد و مجموعه چپ سنتی و چپ پوپولیست نیز در بهترین حالت حدود ده درصد جامعه فرانسه را بدنبال خود دارد.
آمار فوق نشان می دهد که نگرانی کارشناسان فرانسوی از شکاف اجتماعی در فرانسه هم جدی ست و هم بخاطر سیاست های دولت کنونی در حال تعمیق است. سیاست های سه دهه گذشته دولت فرانسه برغم ایجاد تسهیلات فراوان برای خانواده‌های کم درآمد حومه های شهرهای بزرگ، قادر به ارایه خدمات عمومی و قدرت خرید هم سطح با شهرهای بزرگ در مناطق دور از مراکز صنعتی-تجاری نشده است.
روشن است که تصحیح یک سیاست نادرست تمرکز گرا در جمهوری پنجم فرانسه، بدون شکل‌گیری نظم جدیدی در سازماندهی قدرت و جایگزینی دموکراسی نیابتی با دموکراسی مستقیم و پایه گذاری جمهوری ششم فرانسه ناممکن خواهد بود.
نهضت جلیقه زردها در بتن خود پیام آور ناتوانی جمهوری پنجم ساخته و پرداخته ژنرال دوگل، در تقسیم عادلانه ثروت در کشور فرانسه است. ابعاد فاجعه هنگامی برای خواننده روشن می شود که پنج ماه مداوم، نداران گیوه ها را هر هفته ورمی کشیدند و با صرف وقت و تحمل هزینه از گوشه و کنار فرانسه به پاریس می آمدند و گزارش عدم انطباق درآمدها و هزینه های بیش از نیمی از جامعه را به اطلاع جهانیان می رساندند و حاکمان به لطایف الحیل و طرح عدم وجود بودجه و امکانات لازم، از پذیرفتن خواسته های جلیقه زردها طفره می و رفتند و می روند.
اما با شعله ور شدن آه گوژپشتی و سوختن سقف کلیسایی در مرکز شهر پاریس، تنها در عرض کمتر از یک هفته چند «خانواده» مومن و معتقد! بیش از یک و نیم میلیارد یورو برای تعمیرات این خرابه به دولت فرانسه کمک می کنند. کمک عاجل برای تعمیر آن خرابه و تعلل شش ماهه در توقف این فاجعه انسانی؛ کمبود و فقر نیمی از جمعیت؛ به تک تک شهروندان فرانسه نشان داد که ثروت کلان در دست معدودی متمرکز شده است و این معدود شهروندان برای بازسازی یک خرابه از سیرکردن شکم کودکان خانواده‌های مقیم فرانسه بیشتر ارزش قایلند!
آنچه مسلم است چنین بی‌عدالتی نه ازلی ست و نه ابدی خواهد شد. این نهضت باعث شد تا بخش بزرگی از خانواده‌های کم درآمد به این نتیجه برسند که جمهوری پنجم فرانسه قابل اصلاح نیست و بدون انقلابی دیگر و جایگزینی دموکراسی نیابتی جمهوری پنجم با دموکراسی مستقیم در جمهوری ششم، چرخ ها در فرانسه همچنان بر همین منوال خواهد چرخید!

جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی، فرانسه، شش ماه پس از آغاز نهضت جلیقه زردها

ghassemabadi@yahoo.fr