مسائل انقلاب ایران ”اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید‟

مسائل انقلاب ایران

”اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید‟

این روزها در بین برخى فعالین سیاسى، عمدتا فعالین چپ و کمونیست، بحثهاى زیادى در رابطه با اصطلاح ”اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید‟ در جریان بوده است. بحث ظاهرا از اینجا شروع شده که حمید تقوایى، لیدر حزب کمونیست کارگرى، اخیرا در یک سخنرانى در خطاب به کمونیستهاى ایران، از آنها خواسته است که خود را نه در قامت معترضین مادام العمر بلکه در قامت ناجیان و رهبران آینده آن جامعه ببینند و در این قامت ظاهرشوند. سخنرانى مورد اشاره ایشان نکات فراوانى را شامل میشود از جمله اینکه انقلاب حرکتى است اجتماعى و همگانى علیه قدرت حاکم.  سرنوشت هر انقلابى به نیروى رهبرى کننده آن انقلاب گره میخورد.  کمونیسم در هر انقلابى تنها زمانى میتواند بعنوان رهبر آن انقلاب انتخاب شود که در قامت یک حزب سیاسى عروج کند.  این حزب باید نه تنها از خواستها و مطالبات  یک طبقه و یک بخش جامعه بلکه از خواست ها و مطالبات برحق همه بخشهاى جامعه دفاع کند و خود را نه فقط ناجى یک طبقه یا یک بخش از جامعه بلکه ناجى کل جامعه از تمام مصائب و مشکلات اجتماعى شناخته شده آن جامعه در زمان تاریخى معین معرفى کند.  ایشان بخشى از گفته هاى خود را به این شکل فرموله میکند که ”اپوزیسیون اپوزیسیون نباشید‟

اگر فرضیاتى که نظرات مطرح شده از طرف حمید تقوایى بر آنها متکى است را قبول داشته باشیم در این صورت درک درست بودن نطرات ایشان و راه گشا بودن رهنمودهاى ایشان براى کمونیسم در شرایط امروز ایران سخت نخواهد بود.

فرضیاتى که رهنمودهاى حمید تقوایى بر آنها متکى است از جمله عبارتند از: جمهورى اسلامى رفتنى است.  جامعه ایران براى برانداختن حکومت به حرکت درآمده است.  تمام بخشهاى مردم ایران حکومت اسلامى را مصبب و عامل بقاء تمام مشکلات خود میدانند و رهایى از این مشکلات را در رهایى از شر این حکومت و این رژیم جستجو میکنند.  کمونیسم در ایران نفوذ گسترده اى دارد. کمونیسم در ایران متشکل است.  راه حل هاى کمونسیتى در میان نه تنها جنبش کارگرى بلکه در میان سایر جنبشهاى اجتماعى، از جمله جنبش آزادى زن، جنبش دانشجویى، جنبش خلاصى فرهنگى جوانان، جنبش دفاع از محیط زیست، جنبش سکولاریستى و رهایى از مذهب، جنبش آزادى همجنس گرایى و جنبش دفاع از حقوق کودکان به گفتمان مسلط تبدیل شده است.  حزب کمونیست کارگرى در ایجاد چنین فضایى در جامعه ایران نقش فعالى بازى کرده است.  معضلات جامعه ایران راه حل سرمایه دارانه ندارد.  سوسیالیسم و کمونیسم در ایران امکان و احتمال پیروزى دارد.

من این فرضیات را درست و واقعی میدانم. و بنظر می‌رسد که آن تعداد از فعالان سیاسی هم که حول فرمول‌بندی «اوپوزیسیون اپوزیسیون نشوید» سر و صدا راه انداخته اند و تلاش دارند تا خط و سیاست حمید تقوایی را راست روی جلوه دهند، در مورد خیلی از این مفروضات، اگر نه همه آنها، با ما توافق داشته باشند. ولی شاید هم در برخی از این مفروضات توافق وجود نداشته باشد و یا سوء تأبیرات و سوء تفاهماتی در برخی از مفروضات باشد. من میخواهم در اینجا نگاهی داشته باشم به برخی از این عدم توافقات و یا سوء تفاهمات احتمالی.

ابتدا نگاهی بیاندازیم به نکته ای که این دوستان سر آن با حمید تقوایی توافق ندارند؛ انقلاب امری است همگانی.  درک این مساله که انقلاب یعنی خیرش عمومی برای سرنگون کردن حکومت، برای کسانی که در دویست سال گذشته در این جهان زیسته اند و مقداری با سیاست و تحولات سیاسی و اجتماعی آشنایی داشته اند، آسانترین مسأله است.  دنیا در دویست سال گذشته شاهد انقلابات فراوان بوده است. در هیچ یک از این انقلابات تنها یک طبقه یا یک بخش از جامعه شرکت نکرده است بلکه در همه آنها تمام طبقات و اقشار ناراضی از وضعیت موجود شرکت داشته اند.  و نتیجه همه این انقلابات به این بستگی داشته که نمایندگان سیاسی چه طبقه ای و با چه خط مشی سیاسی آن انقلابات را رهبری کرده اند.

نه در انقلاب بورژوایی دویست سال پیش فرانسه فقط طبقه بورژوا شرکت کرد، نه در انقلابی که یکصد سال بعد از آن در همان کشور اتفاق افتاد و به کمون پاریس معروف شد، تنها کارگران شرکت کردند.  در هر دو این انقلابات تمام مردم و تمام اقشار ناراضی از وضعیت موجود شرکت داشتند و همه آنها راه حل را در سرنگونى حکومت موجود میدیدند.  ولی اگر دستاوردهای این دو انقلات برای شرکت کنندگان اش متفاوت بود، که بود، نه بخاطر این بود که انقلاب اول همگانى بود و دومى نه.  و نه بخاطر این بود که در انقلاب اول همه اقشار ناراضى شرکت داشتد و در دومی فقط کارگران شرکت داشتند، نه.  بلکه به این خاطر بود که رهبری اولی دست بورژوازی بود و رهبری دومی دست کمونیست ها.

نه در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه تنها کارگران شرکت داشتند و نه در انقلاب ۱۳۵۷ ایران فقط ”مسلمانان‟. اگر انقلاب ۵۷ ایران از منظر کارگران، زنان، و اکثریت شرکت کنندگان در آن انقلاب به اهدافش نرسید که نرسید، اگر انقلاب ۵۷ ایران ملا خور شد که شد و اگر انقلاب ۵۷ ایران اسلامی شد که شد، دلیلش این نبود که آن انقلاب همگانی بود و یا اینکه همه اقشار ناراضی از وضع موجود همزمان و دسته جمعی در تظاهرات های خیابانی شرکت کردند و همه با هم علیه حکومت موجود دست به اقدام زدند.  بلکه دلیل اش بطور ساده این بود که رهبری این انقلاب بدست جریان اسلامی و در رأس آن خمینی افتاد. به بیان دیگر دلیل اینکه انقلاب ۵۷ آزادی، برابری و رفاه را برای شرکت کنندگان در آن انقلاب به ارمغان نیاورد، این بود که کمونیست ها نتوانستند رهبری آن انقلاب را بدست بگیرند.  من در این نوشته نمی‌خواهم به دلایل متعدد اینکه چرا کمونیستها نه بلکه جریان اسلامی رهبری انقلاب را بدست گرفت، بپردازم، ولی می‌خواهم به یکی از دلایلی که جریان اسلامی توانست رهبری اش را بر آن انقلاب تحمیل کند و یا حتی حمایت بخشی از چپ آن دوره جامعه را، چپ ضد امپریالیست را با خود داشته باشد، که به این بحث هم مربوط است، اشاره کنم.   دلیل آن این نبود که آن یک انقلاب همگانى بود و همه با هم در انقلاب شرکت کردند.  و این هم نبود که گویا کمونیست های آن جامعه در جریان آن انقلاب به افشاگری علیه جریان اسلامی اقدام نکردند.  (یکى از ”ناقدین‟ اصطلاح اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید، رحمان حسین زاده، گفته است:  ”خلاء بزرگ جنبش آزادیخواهانه و سرنگونی طلبانه سال ۵۷ علیه رژیم سلطنت اتفاقا نبودن تقابل و شعارروشن علیه اپوزیسیون فوق راست بورژوا اسلامی بود، که جنبش چپ و کمونیستی آن موقع دقیقا به دلیل پوپولیسم حاکم و به خط شدن زیر بیرق “همه با هم” از چنین درایت و ابتکاری بهره مند نبود‟ لازم میدانم بگویم که در مقطع مورد اشاره ایشان جریانی در چپ ایران، ولى ضعیف و پراکنده، وجود داشت که علیه جریان اسلامی به مردم هشدار داد.  خود من در پائیز سال ۵۷ که در شهر شاهپور، یکى از شهرهاى آذربایجان غربى، کار میکردم، اعلامیه ای با عنوان هشدار به مردم انقلابى نوشتم. این اعلامیه در دفاع از حقانیت انقلاب علیه حکومت پهلوى و نقد جریان اسلامى بود با این مضمون که اگر خمینی و جریان اسلامی سر کار بیایند یک حکومت فاشیستی و شرایطی بد تر را ایجاد خواهند کرد. من و یکی دیگر از رفقای خوبم یک شب تمام وقت صرف کردیم و این اعلامیه را با استفاده از کاربن به تعداد یکصد تا تکثیر کردیم و در تظاهرات روز بعد بخش کردیم.  من مطمئنم که کمونیست های زیادی در سایر جاهای ایران وجود داشتند که توهمی به خمینی و بورژوازی «ملی» نداشتند و دست به افشاگری علیه این توطئه بورژوازی جهانی زدند ولی صدای آنها در هیاهوی ضد امپریالیستی حاکم به فضای اعتراضی آن روزها، مثل قطره های باران در زمین خشک، ناپدید شد و نتوانست هیچ نیرویی را سازمان بدهد و جابجا کند.) بنابراین اگر علت اینکه کمونیستها نتوانستند انقلاب ۵۷ را رهبرى کنند ”نبودن تقابل و شعارروشن علیه اپوزیسیون فوق راست بورژوا اسلامی‟ از طرف کمونیستها نبود، ولى یک دلیل پذیرفته شدن خمینى بعنوان رهبر آن انقلاب این بود که او خود را نه ”اپوزیسیون اپوزیسیون‟  بلکه بعنوان رهبر همه اقشار مردم و همه گرایشات اجتماعى معرفى کرد.  جریان اسلامی از مکانیسم های رهبری یک ”انقلاب همگانى‟ بدرستی استفاده کردند. آنها خود را نه نماینده یک گرایش اجتماعی معین بلکه نماینده ”ملت‟ و نماینده همه مردم و همه اقشار اجتماعى اعلام کردند.

اینجا لازم میدانم، تا آنجا که به این بحث مربوط است، به شباهتها، اگر شباهتى وجود داشته باشد، و تفاوتهاى دو انقلاب، انقلاب علیه حکومت شاه و انقلاب علیه جمهورى اسلامى اشاره کنم.

تنها شباهت گریزناپذیر این دو انقلاب، مثل شباهت همه انقلابات، ”همگانى‟ بودن آنهاست.

ولى تفاوتها:

* اولین تفاوت در شرایط کاملا متفاوت زمانى آنهاست.  در ۴۰ سال گذشته خیلى چیزها در جهان و همینطور در ایران عوض شده است. وسایل ارتباط جمعى چنان گسترش پیدا کرده که همه مردم امکان دسترسى به همه اطلاعات لازم براى تصمیم گیرى در مورد زندگى شان را دارند.  همه مردم جهان و هابئله مردم ایران بطور زنده در جریان پیشرفتهاى علمى، فنى و فرهنگى همدیگر قرار دارند.  این دستآوردها امکان در خفقان و در ترس و در بیخبرى نگهداشتن جامعه را از حاکمین سلب کرده است.

* اگر در قبل از انقلاب ۵۷ راه حل سوسیالیستى معضلات مردم طرح نشده بود و هنوز توهم به ”بورژوازى ملى و مترقى‟ و توهم به ”راه حل اسلامى‟ معضلات مردم در جامعه ایران موج میزد، اکنون این توهمات دود شده و به هوا رفته است.

* روحیه ضد سرمایه‌داری و ضد تقسیمات طبقاتی، روحیات ضد تبعیضات جنسی، زبانی, مذهبی و ضدیت با هر نوع تفکرات تفرقه افکنانه در بین مردم گسترش یافته است.

* طبقه کارگر ایران رهبرانی کاردان، سوسیالیست دارای آگاهی همه جانبه به منافع طبقاتی خود از خود بیرون داده و به جامعه معرفی کرده است. رهبرانی که خود را ناجیان کل جامعه معرفی میکنند و با اعتماد بنفس، شکل دیگری از سازمان اجتماعی و اداری جامعه، اداره شورایی جامعه را معرفی میکنند.

* اگر کمونیسم در ایران دهه ۶۰ با حزب توده و سازمان فدائیان شناخته میشد، کمونیسم در ایران امروز با حزب کمونیست کارگری شناخته میشود.

* اگر حزب چپ آن دوره نماینده بورژوازی «ملی و مترقی» و نماینده آمال و آرزوهای جنبش ضد امپریالیستی بود، حزب چپ این دوره بعنوان حزب کارگران ایران و نماینده آمال و آرزوهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه طبقه کارگر شناخته شده است.

* اگر مدرنیسم در انقلاب ۵۷ نمایندگی نشد بلکه با برچسب «غربزدگی» به حاشیه رانده شد، جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی امروز با مدرنیسم اجین شده است. و اگر خصلت نمای چپ آن دوره «شرق زدگی», اسلام پناهی و ضد امپریالیستم بود، مدرنیسم، ضد دین و طرفدار فرهنگ مدرن غربی بودن خصلت نمای کمونیسم امروز ایران است.

* اگر مبارزه برای آزادی زن از طرف بستر اصلی چپ در انقلاب ۵۷ «فرعی» قلمداد شد و به حاشیه رفت، بستر اصلی کمونیسم در ایران امروز پرچم آزادی زن را برافراشته نگهداشته و انقلاب آتی ایران را بطور سمبولیک انقلاب زنانه نامیده است.

و نکته آخر، ولی نه آخرین نکته، این است که اگر کمونیسم حقیقی، یعنی کمونیسمی که اعتراض کارگران علیه استثمار و علیه کار مزدی است، کمونیسمی که صدای محرومان علیه فقر و نابرابری است، کمونیسمی که صدای آزادیخواهان و برابری طلبان است، کمونیسمی که صدای آزادیخواهی زنان و صدای اعتراض آنها علیه تبعیض است،  نتوانست خود را در یک حزب واحد متشکل کند و مدعی رهبری انقلاب ۵۷ شود و بدین ترتیب میدان برای عروج جنبش اسلامی در نقش رهبری آن انقلاب باز تر شد، اکنون کمونیسم کارگری، که با ضد نظام سرمایه‌داری بودنش، با مدافع سازش ناپذیر آزادی زن بودنش، با سکولاریسم و مدرنیسم و ضد اسلام سیاسی بودنش، با مخالفتش با هرگونه ستم و تبعیض و با مصمم بودنش در سرنگونی جمهوری اسلامی بقدرت انقلاب مردم و تشکیل یک حکومت شورایی و ساختن یک جامعه آزاد، برابر، مرفه و انسانی شناخته شده است.  آری چنین حزبی در حال سازماندهی و هدایت انقلاب علیه حکومت اسلامی سرمایه‌داران و در حال بازی کردن نقش رهبر این انقلاب است.  و حمید تقوایی بعنوان لیدر چنین حزبی و از طرف چنین حزبی به کمونیست های ایران فراخوان میدهد که خود را بازیگران چنین این صحنه ببینند و در چنین قامتی ظاهر شوند. و این است معنی اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید.

فراخوان من به همه کمونیستها، رهبران جنبش کارگری، فعالین جنبش زنان، سازماندهندگان اعتراضات دانشجویی، فعالین دفاع از حقوق کودکان، فعالین محیط زیست و فعالین همه جنبش‌های حق طلبانه این است که فعالیت های خود را با این دورنما به پیش ببریم که ما اینبار میتوانیم انقلاب در حال شکل‌گیری را به پیروزی برسانیم. درایت سیاسی و اقدامات حساب شده زیر یک سیاست واحد و درست یکی از ضروریات پیروزی کمونیسم در ایران است.

جلیل جلیلى

لندن ۵ جون ۲۰۱۹