پله های کوچه بن بست را پشت سر هم طی کرد تا به پشت در چوبی قدیمی خانه پدر بزرگ رسید میگفت در این خانه کسی به ماهی های حوض غذا نمیدهد خیال میکنند ماهی با هوا تغذیه میشود ماهی ها مجبورند برای شکار حشرات از آب به هوا بپرند و گاه در روی سنگفرش کنار حوض جان بدهند دلخوشیشان ته مانده بشقابهائی بود که در حوض شسته میشد .اشکهایش را با سر آستینش پاک کرد وگفت من خواستم برای عشقم با اشکهایم پل بسازم و باو بگویم که دوستش دارم ولی همیشه ترسم این بود که سرنوشت ماهی ها بسراغم بیاید همان ماهی ها روی سنگفرش حیاط که زیر درخت انار جان داده بودند . همیشه به من میگفت بوسه های تو مثل بوسه های آب به ماهی هاست . پلی که بین لطافت های درون بسته میشود برای عبور از سخت ترین لحظات است . تصویر سخت ترین سنگفرش و ماهی ها در خاطر من جا مانده است هرچند بوسه های آنان لطافت آب را معنا میکرد ولی آه از دل سنگفرش سخت
نوید اخگر ۲۳ ماه می سال ۲۰۱۹ میلادی سوئد استکهلم