بحران ایران٬نقش امریکا واپوزیسیون٬چه باید کرد

بحران ایران٬نقش امریکا واپوزیسیون٬چه باید کرد.
امروز با بالا گرفتن مناقشات آمریکا و ایران٬بحران خاورمیانه به اوج خود رسیده است.رژیم جمهوری اسلامی در بحران لاینحل اقتصادی ٬سیاسی ٬اجتماعی و منطقه ای غوطه ور شده است.جنگ یا سازش راهکار بیرون آمدن این حکومت از شرایط بحرانی موجود نیست.این رژیم مشروعیت خود را از دست داده است .میان توده های مردم و حاکمیت شکاف عمیقی ایجاد شده است.تمام شواهد و قراین نشان از زمینه تغییر ٬تحول و دگرگونی بنیادی در جامعه ایران را دارد .جامعه معترض ایران آتش زیر خاکستر است.زبانه شعله های آن هر آن امکان پذیر است.مناقشات امریکا و ایران در جهت بهبود معیشت٬ آزادی ٬رفای اجتماعی و پایان سلطه استبداد و فاشیسم اسلامی نیست.جریاناتی که همسو با طرفین درگیر (ایران وامریکا)رکاب می زنند ٬در حق مردم رنجکشیده ایران دچار اشتباه بزرگ تاریخی شده و در تمام بلایا ومثیبتهای وارده بر مردم ایران شریک جرم خواهند شد.اینان جاده صاف کن ویرانگری هستند که در حافظه نسلها حال واینده ٬باقی خواهند ماند.باری جبهه آمریکا با همراهی کشورهای عربی از یک طرف٬سیاست حمایت پنهان و آشکار روسیه و چین از ایران از طرف دیگر٬زندگی وسرنوشت میلیون ها انسان را در هاله ای از ابهام فرو برده است.تهدیدهای طرفین ٬لشکرکشی آمریکا به خلیج فارس٬ تحرکات گروههای شبه نظامی وابسته به ایران ٬تنور این مناقشات را به اتشفشان تبدیل کرده است.صرف نظر از اینکه راه کار ختم این مناقشات هرچیز که باشد ٬آسیبهای جبران ناپذیر روحی وروانی بر مردم منطقه گذاشت است.شکی نیست که این اسیب بر مردم ایران تحت سلطه حکومت فاشیست اسلامی به مراتب بیشتر خواهد بود.این جدل لفظی علاوه بر گسترش سایه ی شوم جنگ فقر و فلاکت بیشتر بر مردم ایران تحمیل و٬ فضای امنیتی را نیز تشدید کرده است.ناگفته نماند حکومت ایران به همان اندازه که از جنگ تمام عیار با امریکا نگران شده است ٬در مقیاس وسیعتر از بحران آفرینی برای تثبیت و تحمیل حکومت استبدادی فاشیستی خود به مردم ایران ٬استفاده و سود می برد.هدف سردمداران رژیم ایران بقاست.برای این هدف به هر کاری و عمل پیش بینی نشده دست می زنند.همچنانکه راه قدس هرگز از کربلا نگذشت.سیاست وشعار نه شرقی نه غربی٬ پوچ شد ٬صلح با کفار به نوشیدن کاسه زهر ختم شد٬شکی نیست در صورت تامین و تضمین بقا از طرف امریکا ٬از نوشیدن کاسه زهر ٬نرمش قهرمانان و اینبار شکل دیگری از تسلیم توسط خامنه ای ابلاغ و در دستور کار قرار داده خواهد شد.این رژیم مافیایی و فاشیستی جز بقا به چیز دیگری نمی اندیشد.اگر تمام مردم ایران قتل عام شوند٬ و یا از گرسنگی بمیرند برای سردمداران جمهوری اسلامی پشیزی ارزش ندارد.هر چند فشار اقتصادی ٬سیاسی از طرف غرب بر حکومت ایران بیشتر شود ٬چندین برابر آنرا رژیم بر کارگران ٬محرومان و ستمدیدگان تحمیل می کند.این رژیم بنابرمقتضیات ارایش درونی ساختارخود را تغییر می دهد.تندرو٬میانه رو واصلاح طلب ٬همگی از یک قماش ٬وکارت بازی برای بقاست.
پارسال (زمستان۹۷)دستور اصلاح ساختار رژیم از طرف خامنه ای با ارایش جدید وعملیاتی کردن هدفهای زیر صادر شد.
سرکوب وکنترل اعتراضات داخلی.استتار فقر و تورم لجام گسیخته زیر لوای تحریم ٬غارت و چپاول ثروتهای عمومی
جابه جایی مهره های مورد اعتماد بیت خامنه ای ٬وسازماندهی انها در رکنهای اصلی نظام.حذف وبه حاشیه راندن کسانی که اندک زاویه با سازماندهی جدید را داشتند.
نکته جالب اینجاست که این ارایش وسازماندهی به شکلی برنامه ریزی شده که علی رغم ناسازگاریهای قوات شش گانه(شورای نگهبان٬شورای مصلحت نظام ٬مجلس خبرگان ٬قوه قظائیه ٬قوه مجریه ٬ومجلس شورای اسلامی)برای بقای رژیم با فرماندهی بیت خامنه ای حتی بعد از مرگش٬ سازماندهی این ترکیب در ساختار قدرت ٬تامین شده است.
و اما اصل موضوع ٬دامنه این مناقشات به کجا ختم خواهد شد؟
هرچند نمی توان به طور قطعی و یقین وجود هر گونه جنگ ودرگیری میان ایران وامریکا را رد کرد اما٬با توجه به سیاست چند گانه رژیم ایران برای بقا و در صورت تامین و تضمین آن از امریکا ٬این حکومت تن به هر ذلتی خواهد داد.اگر امروز سران رژیم ایران برای غرب شاخ وشانه می کشد٬نشانه عدم پزیرش خواستهای غرب نیست بلکه ٬آنها از بحران آفرینی نفع می برند. وجود بحران اهرم اساسی وحیاتی ماندگاری این رژیم طی چهل سال عمر ننگینش بوده است.کوبیدن بر تپل جنگ٬ تهدید امریکا وگاها کشورهای حاشیه خلیج فارس توسط فرماندهان سپاه٬ استقرار سامانه موشکی در نقاط مختلف ایران وتجهیز گروهای حشد شعبی٬حزب الله ٬فاطمیون ٬حوثیها ٬القاعده و…برای یک جنگ متعارف فراگیر نیست.هدف حکومت ایران در تشنج افرینی تضمین بقاست.هرچند اسیبهای این قدرت طلبی برای مردم ایران ومنطقه جبران ناپذیر است.ضرر وزیان وهزینه تمام این مناقشات را مردم رنجکشیده ایران بر دوش می کشند.این مناقشات وبحران منطقه ای ٬فرصت مناسبی برای رژیم ایران است تا هرگونه مطالبه گری کارگران ٬زنان ٬معلمان٬دانشجویان٬کشاورزان ٬رانندگان و تمام اقشار آسیب پذیر ٬عدالت طلب و آزادی خواه را در نطفه خفه کرده٬وبه شدیدترین وجه ممکن سرکوب کند.دولت امریکا وهمپیمانانش ٬به خوبی می دانند فشار های تحریمی بر حکومت ایران ٬مانع تغییر رویکرد این رژیم درتروریست پروری وقدرت طلبی برای تقویت هژمونی جبهه مقابل غرب نخواهد شد.اینان چهل سال است به شکلهای مختلف ٬این سیاست را آزمایش کرده اند.درطی این چهل سال با وجود تحریم ومناقشات غرب با حکومت ایران نه تنها این رژیم از حمایت مادی ومعنوی گروهای تروریستی دست نکشید بلکه ٬برتعداد انها در سطح وسیعتری افزوده است.توان نظامیش را هم به صورت چشمگیری در زمینه موشکی وهسته ای تقویت و بالا برده است.انچه از این کشمکشها بر جای ماند فقر٬فلاکت وسرکوب مطالبه گران جنبشهای اجتماعی وپیشروان آن عرصه بوده است.هر چه دایره تحریمها وفشارهای غرب به ویژه امریکا بر حکومت بیشتر شود به همان نسبت ٬وبیشتر ٬رنج وعذاب بر مردم تحمیل می شود.
امریکا با هدف تغییر روی کرد رژیم ایران به نفع غرب وبرقراری تعادل منطقه ای به نفع خود ٬فرصت مناسبی برای این رژیم فاشیستی به وجود اورده است تا ٬سرکوب آزادی خواهان وعدالت طلبان را با تحمل هزینه کمتری انجام دهد.کشورهای غربی از جمله امریکا بر سر هژمونی طلبی ومنافع خود با حکومت ایران درگیر هستند.اینها با یک حکومت مطیع وفرمانبردار به سبک ارتجاعی ترینش مشکل ندارند.مسئولین امریکا به کرات بیان کرده اند که ٬به دنبال تغییر نظام فاشیستی ایران نیستند بلکه ٬خواهان تغییر روی کرد رژیم در جهت حفظ منافع غرب در منطقه هستند.رژیم ایران نیز مشکلی با تسلیم شدن در مقابل انها مشروط بر تضمین بقا ندارد.مشکل انجاست که جامعه ایران دچار تغییر وتحول درونی شده است٬وساختار استبدادی مبتنی بر ارتجاع مذهبی جوابگوی نیاز امروز جامعه ایران نیست.نسل جدید معیارهای برای زندگی دارد که براورد کردن آن از عهده حکومت اسلامی خارج است.غرب تلاش بسیاری کرد که اصلاحاتی درونی شکل گیرد.اما به علت قدر قدرتی جناح تمامیت خواه از یک طرف٬وعدم تمایل اصلاح طلبان درون وبیرون حکومت به گذار از ارتجاع مذهبی ٬و براورد وفراهم کردن حداقل زمینه شکل گیری بنیادها ونهادهای دمکراتیک ٬پروسه اصلاحات در درون خودش شکست خورد وعقیم ماند.طرح مسالمت امیز تغییر رویکرد غرب ستیزی درون ساختار قدرت رژیم جمهوری اسلامی شکست خورده است.این رژیم حتی با معیارهای دمکراسی غربی نیز سازگار نیست.هرگونه تلاش برای اصلاح ساختار از درون رژیم تا این لحظه ناموفق بوده است.
امریکا در تلاش است تا از طریق تصرف جنبشهای اجتماعی وفشارهای اقتصادی زمینه گذار جمهوری اسلامی را به نفع خود رقم زند.غرب امید چندانی به سرمایه گذاری روی اپوزیسیون بدون نفوز اجتماعی وپراکنده ندارد.
اپوزیسیون تمامیت خواه و قدرت طلب غربی از هر طیفش ٬دچار پراکندگی وتشتت است .هیچکدام از نفوز واعتبار اجتماعی برای رهبری مبارزات توده ای بر خوردار نیستند.در واقع در میان مخالفان حکومت ایران هیچکدام کارتی برای بازی غرب نیستند .هر چند برخی باگرفتن عکسهای سلفی با مسئولین امریکا خود را کار گردان تغییر وتحول درون جامعه ایران معرفی می کنند اما ٬در درون جامعه ایران وجنبشهای اعتراضی اجتماعی از اندک اعتباری برخوردار نیستند.
از طرف دیگر ٬گروهای ازادی خواه ٬برابری طلب ٬چپ وسوسیالیست متکی به نیروی توده ها هم موقعیتی بهتر از جریانات سلطنتی وجمهوری خواه از هر طیف وقماشش ندارند.
انان نیز به شدت دچار خود بزرگ بینی٬فرقه گرای ٬قدرت طلبی وخود محوری شده اند.اینان با منتسب کردن حرکتهای اجتماعی واعتراضی به خود٬نه تنها زمینه سرکوب انها را تشدید کرده اند بلکه ٬باعث انشقاق و پراکندگی آنها نیز شده اند.
این جریانات گرفتار در روایایهای خود ٬از تغییر وتحول درون جامعه جاماندند.شرایط استبدادی ٬وعدم آزادی فعالیت سیاسی برقراری ارتباط تنگاتنگ وروز مره جریانات پیشرو سیاسی اجتماعی را با توده ها از بین برد.انان چسپیده به سنتهای منسوخ شده ٬از درک شرایط عینی جامعه جامانده اند.بنابراین میان این جریانات وتوده ها شکاف وجدایی ایجاد شده است.انها هیچ وقت نتوانستند خود را با تغییر وتحولات درون جامعه وفق دهند.یا کیلومترها جلوتر ٬و یا عقبتر حرکت کردند.غرب این خله را دریافت است.وبراین اساس روی تصرف جنبشهای اجتماعی تمرکز٬وسرمایه گذاری کرده است.
اینجاست که ضرورت بازنگری درناکامی و عدم اجتماعی شدن این جریانات برجسته می شود.شاید بیان این موضوع به تبع واشتیاق خیلیها خوش نیاید٬ اما نمی توان بدون نقد گذشته راه درست واصولی اینده را پیدا کرد.انشقاق وجدایی در اثر نبود افق ودور نمای روشن مبارزه توده ای و درآمیخته گی با جنبشهای اجتماعی احزاب وگروهای چپ را حاشیه نشیتن کرده است.تا وقتی با هم هستند دچار بحران لاینحل می شوند. بعد از جدایی برای حداقل کار مشترک بیشترین انرژی را صرف می کنند.نه با خود سر سازگاری دارند ٬نه با جنبشهای پیشرو اجتماعی پیوند وهمگرای.از جنبشهای اجتماعی بریده وبه یک اکسیونیست تمام عیار تبدیل شده اند.
ضرورتهای ونیازهای جامعه بر اساس ایده آلها٬ خیال پردازیها ٬توهمات و سنتها فرموله و از قبل برنامه ریزی شده حرکت نمی کند.جامعه همیشه در حال تحول و دگرگونیست.هر جریان٬ گروه ونهادی هماهنگ با این تحولات پیش نرود ٬نه تنها تاثیر مثبت روی جنبشهای اجتماعی ندارد بلکه ٬باعث تضعیف و انشقاق انها می شود.نمونه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب تنها یک نمونه از عملکرد مخرب چپ فرقه ای در این سالهای اخیر بود.بنابراین چپ و نیروهای اجتماعی علی رغم تمام فداکاری و از خود گذشتگی در عدم خوانش درست وعدم درک روند تکامل جامعه وتطبیق خود با شرایط عینی ٬از جنبشهای اجتماعی دور شده وجامانده اند.هدف تقابل با این جریانات نیست.بلکه درک ضرورت یک نقد سازنده برای همگرای وشکل گیری یک جبهه متشکل و واحدبرای تقویت جنبشهای اجتماعی است.که صد البته وبا توجه به ساختار فرقه ای وسکت این جریانات ٬چنین نگرشی برای رسیدن به مشترکات ٬درجهت حمایت وتقویت جنبشهای اجتماعی ٬فراتر از هرگونه منافع گروهی وبرخوردهای سلیقه ای٬ بعید به نظر می رسد.
بیهوده نیست که کشورهای غربی برای تصرف جنبشهای اجتماعی طرح وبرنامه های فراوانی ریخته اند.انان این خله را به خوبی دیده وپیامد منفی آنرا تشخیص داده اند.غرب به دنبال سازوکاریست که بتواند پل ارتباطی بین فعالان جنبشهای اجتماعی نزدیک به خود را درست کند.چرا که هم هزینه این طرح نسبت به رودرروی نظامی به مراتب بسیار کمتر ٬و اصلا قابل مقایسه نیست٬ وهم روی کرد گسترش یافته طبقاتی سوسیالیستی تضعیف و به حاشیه رانده خواهد شد.
امید حفظ استقلال جنبش طبقاتی توده ای ٬همگرای و وحدت مبارزاتی ٬چپ نوینی است که٬ از دل مبارزه تنگاتنگ ورودررو با نظام استبدادی حاکم شکل گرفته ٬وبیرون امده است .اما با وجود تمام نکات قوت ومثبتش ٬از تجربه سازماندهی تشکیلاتی واعتراضی ضروری و به موقع(پیشروی و عقب نشینی) برخوردار نیست.در عدم شکل گیری تشکلات مستقل کارگری ومزدی ٬اسیب پزیر است .هنوز از توانمندی سازماندهی اعتراضات فراگیر توده ای برخوردار نیست.امروز ضرورت پیوند جریانات چپی که خود را با جنبش طبقاتی اجتماعی تعریف می کنند٬ودر همین مسیر تلاش ومبارزه می کنند٬ با چپ نوین بیش از هر زمان دیگری حیاطیست.زمینه این پیوند مساعد است .باید در جستجوی راهکار مناسب ان بود.امروز کشور ایران در شرایط خاص سیاسی اجتماعی قرار گرفته است.جامعه ان ابستن تغییر وتحول بنیادیست.هر گونه تغییر و تحول اجتماعی در ایران٬ شکل گیری نهادهای توده ای٬ پیوند جنبشهای اجتماعی٬به الگوی مبارزاتی کشورهای منطقه علیه حکومتهای استبدادی تبدیل خواهد شد.
چه باید کرد؟
قطعا لشکر کشی آمریکا ٬حمله به ایران جز نابودی زیر ساختهای اقصادی٬کشتار مردم بیدفاع ٬از بین بردن داروندار انها ٬تحمیل فقر وفلاکت بیشتر٬ثمری برای مردم رنجکشیده ایران ندارد.
نیاز امروز جامعه ایران تغییر وتحول به اراده و نیاز توده های رنجکشیده و دردمند ایران است.اعتراضات دیماه نود و شش و مرداد نود وهفت ٬کارگران جنوب ٬معلمان زنان ٬٬بازنشسته گان ٬دانشجویان و…صحت این ادعا را ثابت کرده است.جنبشهای اجتماعی طی فراز ونشیبهای فراوان ٬بگیر وببندهای زیاد٬وسرکوبهای خشن ٬ نطفه های آینده متکی به نیروی خود را٬پرورده وتکثیر نموداند.
وظیفه تمام آزادی خواهان و برابری طلبان قرار گرفتن در کنار جنبشها اجتماعی ایران است.گرداننده وسکاندار این اعتراضات فعالان وپیشروان عملی ونظری درون این جنبشها با استفاده از رهنمودها وهمفکری با مدافعان خود هستند.از حرکتهای فرقه ای ٬فردی ٬خود محوری و خودشیفتگی باید پرهیز کرد.
مطالبات محوری(نان٬کار٬ازادی)را برجسته کرد.ظرفیت و توانمندی مانور دهی حرکتهای اعتراضی را تشخیص داده ٬وبر اساس آن برنامه ریزی کرد.از شعارهای تفرقه افکنانه دوری٬غوغاسالاری را به حاشیه راند.
فعالان وطرفداران جنبشهای اجتماعی خارج از ایران ٬فارغ از گرایش و برخوردهای ایدئولوژیک٬منافع جنبشهای پیشرو اجتماعی رادر اولویت قرار دهند.برای اتحاد و همگرایی تلاش کنند.سازوکار ارتباط جنبشهای داخل را با خارج درحد توان فراهم کنند.
باشد تا بار دیگر در عدم ناتوانی ٬سردر گمی و پراکندگی سوسیالیستها ارتجاع و فاشیسم در هر شکل وجناحش ٬ ثمره چهل سال مبارزه مستمر توده های رنجکشیده وستمدیده ایران را مصادره نکند.صدا وپیام مردم ایران از درون جنبشهای اجتماعی برخواسته ٬وبیان می شود.ازادی٬امنیت٬اسایش٬رفاه٬عدالت٬نابودی هر گونه ستم ٬تبعض ونابرابری شعار مردم ایران است.حول این مطالبات وخواسته ها متحد ومتشکل شویم.
عمرمینائی۳۱/۲/۱۳۹۸