اصلاح الگوی مصرف یا اعلام ریاضت اقتصادی؟!

عطا خلقی

ata.kholghi@gmail.com

خامنه ای در پیام نوروزی اش به مردم ایران با تأکید چند باره ” اصلاح الگوی مصرف ” را یادآور شد. ایشان اعلام کردند:

«سال جدید را در همه زمینه ها و امور، سال اصلاح الگوی مصرف می دانم.»

”اصلاح الگوی مصرف” که شاه بیت پیام نوروزی خامنه ای به مردم ایران بود، در واقع اعلام وضعیت یک دور دیگر از ریاضت اقتصادی در ابعادی عمیق تر و وحشتناک تر است.

تأکید چند باره خامنه ای بر این الگو، تأیید رسمی بالاترین مرجع تصمیم گیری نظام از کلیه طرحها و نقشه های صاحبان سرمایه و کارگزاران حکومت در تحمیل فقر و فلاکت و گرسنگی بیشتر به میلیونها نفر شهروند این مملکت است.

انصافاً کارگزاران حکومتی رهنمود داهیانه ”رهبر” را پیشتر از اعلام عمومی آن از سوی مقام معظم رهبری شان، بکار بسته اند و هر کدام به نوبه خود در جهت متحقق شدن پروژه اصلاح الگوی مصرف حضرت ولی فقیه، سهمی ادا کرده اند.

آخرین نمونه این ”اصلاحات”، عمقی تر کردن دره خط فقر بود که به ابتکار وزارت کار و امور اجتماعی و تصمیم نهایی شورای عالی کار صورت گرفت.

شورای عالی کار مرکب از نمایندگان دولت و کارفرمایان به خود اجازه داد که بجای کارگران تصمیم بگیرد که حداقل دستمزدها را چنان نازل تعیین کند که عملاً سطح زندگی کارگر چهار مرتبه زیر خط فقر برود.

***

مفهوم اراجیف ”رهبر” در ارتباط با اسراف و مصرف، به زبان آدمیزاد یعنی تحمیل یک ریاضت اقتصادی تمام عیار به میلیونها انسان در این مملکت، و مابازاء عملی آن در زندگی مردم یعنی دستمزد کمتر در قبال کار بیشتر برای کارگر و معلم و پرستار و مزد بگیران و کارمندان سطوح پایین! یعنی حذف سوبسیدها! یعنی به حداقل رساندن خدمات عمومی برای اقشار تنگدست جامعه! یعنی طولانی تر شدن صف بیکاران! یعنی محروم شدن کودکان بیشتری از درس و مدرسه! یعنی روان شدن کودکان بیشتری به بازار کار و پرسه زنی در خیابانها و گرفتار شدن در دام مافیای مواد مخدر! یعنی روی آوری جوانان بیشتری به اعتیاد! یعنی افزایش دختران فراری و بازار گرمی مافیای تجارت سکس! یعنی بزهکاری های بیشتر و پر شدن زندان ها! و در یک کلام یعنی: تباهی هر چه بیشتر زندگی میلیون ها انسان در این مملکت!

مخاطب پیام نوروزی خامنه ای کیست؟

آیا ایشان روی خطاب شان به آن آقایان و آقازاده هایی است که سقف ثروت شان سطح آسمان را می ساید؟! آیا روی خطاب ایشان آیات و حججی است که جنگلها و معادن را حراج می کنند؟! آیا روی خطاب ایشان دولتی یان و مجلسی یان و سرداران و سپهسالارانی است که نبض اقتصاد ایران به اراده آنها می زند و روند واردات و صادرات و تولید داخلی را در قبضه دارند؟! آیا روی خطاب ایشان حاج آقاهای لمیده بر صندلی های راحت حجره های بازار است که به کمک کار چاق کن هایشان در ادارات و مؤسسات دولتی روزانه بقدر دانه های تسبیح شان میلیون تومان معامله صورت می دهند؟! آیا روی خطاب ایشان وزرا و مدیران و کارمندان عالی رتبه دولتی و بانکدارانی است که از راه رشوه خواری و فسادمالی ثروتهای نجومی در داخل و خارج کشور بهم زده اند؟! آیا روی خطاب آقا، رفسنجانی، امامی کاشانی، محمد یزدی، محسن رضایی، صادق محصولی، بادامچیان و… است؟!

یا

ایشان چشم در چشم مردم فقیر و تنگدستی دوخته است که به خروار تولید می کنند اما به مثقال هم از حاصل کار و رنج خود بهره مند نیستند، به آنهایی که بچه های مردم را درس می دهند، آنهایی که کوچه و خیابان ها را رفت و روب می کنند، آنهایی که بیماران را مراقبت می کنند، آنهایی که راه ندازی شبکه آب و برق و گاز شهر و روستا را به عهده دارند و خدمتگزار مردمند؟!

واقعیت این است که مخاطب خامنه ای آن کارگری است که هنوز بعد از شش ماه نتوانسته است کارمزد گرو گرفته اش را دریافت کند. مخاطب ایشان آن زحمتکش تهدستی است که تلخی زندگی، از زنده ماندنش بیزارش کرده و به اعتراض به این سیستم ظالمانه روز روشن در برابر مجلس خود را به آتش می کشد. مخاطب ایشان آن گرسنگانی است که هراز گاهی در برابر ”خانه ملت” با خواست و مطالباتشان تجمع اعتراضی دارند. مخاطب ایشان آن یک میلیون معلم بی حقوقی است که همواره مشکل معیشتی داشته اند و در دوران بازنشستگی هم گرسنگی بیشتری می کشند. مخاطب ایشان کل زنان خانه دار است تا همچنان بی جیره و مواجب در خانه جان بکنند و با مشتی لپه، غذای یک خانواده چند نفری را آماده نمایند و بچه داری کنند.

”اصلاح الگوی مصرف”، الگویی برای تخفیف هزینه های سرسام آور و نجومی ارتش و سپاه و ماشین جنگی و ارگانهای سرکوب و جاسوسی نیست، الگویی برای تخفیف کمکهای سخاوتمندانه مالی این رژیم به سازمان‌های تروریستی حماس و حزب اله و سپاه المهدی نیست، الگویی برای توقف و یا محدود کردن فعالیت کمپ های آموزش و تربیت تروریست نیست، الگویی برای کوتاه کردن دست کار چاق کن های بین شرکتها و کمپانی های داخلی و خارجی نیست، مخاطب ایشان آنهایی نیست که همین یکی دو ماه پیش آشکار شد که یک میلیارد دلار از دسترنج مردم زحمتکش را به غارت برده اند و ردی هم از غارتگرانش بجا نمانده است. مخاطب ایشان متولیان اماکن ”متبرکه” و بیت زعیم شان و قبر رهبرشان نیست که کرور کرور خرج نوسازی و بهسازی و حفظ و حراست آنها می شود. اتفاقاً هر جا و همه جا برای تیز و برا کردن این ابزارها سخاوتمندانه پول هزینه می کنند و دست آخر هم اسناد و مدارکش را گم و گور می کنند تا ردی از دزدی ها و کثافتکاری های شان بجا نماند.

کارگران، زحمتکشان، هم
ه اقشار تهیدست و کم درآمد جامعه میدانند که چنین پیامی نوید چه روزهای سختی را به آنها می دهد و کارگزاران حکومت چه الهامی از پیام رهبرشان میگیرند و چه پروژه هایی را برای به ذلت کشیدن زندگی آنها در دستور خواهند گذاشت. آنها می دانند که از این پس زیر همین نام و با این حقه چگونه از همان حق و حقوق ناچیزشان را می زنند.

***

”اصلاح الگوی مصرف” اسم رمزی است برای جیره بندی کردن آب و برق و گاز و بنزین مورد نیاز توده های محروم جامعه. اسم رمزی است برای توجیه خاموشی های از این پس شهر ها و روستاها. اسم رمزی است برای توجیه تحمل گرمای تابستان و سرمای زمستان مردم تنگدست. اسم رمزی است برای کوپنی کردن مواد سوختی و رونق گیری بازار سیاه خرید و فروش این مواد.

از هم اکنون کارگزاران حکومتی و امامان جماعت از هر تریبونی استفاده می کنند تا پیام رهبرشان را تفسیر کنند و ریا کارانه و شیادانه به آن لعاب حفاظت از محیط زیست و جلوگیری از اسراف و تبذیر بمالند.

واقعاً کدام کارگر و زحمتکشی است که زیر بار قبض آب و برق و گاز و… پشتش خم شده است معنای مصرف اضافی اینها را نداند و خود رعایت نکند و روزانه بر سر بچه هایش داد نزند؟

در ارتباط با این پیام هر کارگری از خود می پرسد که این منم که با چند شعله برق، مصرف برق کشور را بالا برده ام یا قصر حاج آقا… که بیت چندین اطاقه اش همیشه چراغانی است؟! این منم که با اجاق گاز دو سه شعله ام، مصرف گاز کشور را بالا برده ام یا بارگاه سردار… که هر شب گردانی از مزدوران سپاه بسم اله گویان بر خوان رنگین اش می نشینند؟! این منم که با مصرف روزی چند لیتر بنزین تنها وسیله کار و نقلیه خودم و خانواده ام میزان مصرف بنزین کشور را بالا برده ام، یا جناب مدیر عامل شرکت… که به تعداد افراد خانواده اش، دور و بر ویلایش اتومبیل پارک کرده و اتومبیل دشت و صحرا و شهر و خیابانش جداگانه است؟! این منم که با مصرف اضافی آب و برق و گاز و بنزین اسراف می کنم و محیط زیست را آلوده ام، یا حرم امام رضا در مشهد، معصومه در قم، شاه چراغ شیراز، قبر خمینی، گور…؟!

کارگران و زحمتکشان و کلاً اقشار فرو دست جامعه تعبیر این گونه پیامها و تأثیرات آنها را بر زندگی خود از برند و می دانند که به دنبال این پیامها چه طرحها و نقشه هایی در دستور قرار خواهند گرفت!

یکی از طرحهایی که به دنبال پیام خامنه ای در دستور دولت قرار خواهد گرفت بالا بردن قیمت مصرف آب و برق و گاز و… خواهد بود. دولت زیر لوای اصلاح الگوی مصرف، و با حقه طرفداری از محیط زیست اینگونه توجیه خواهند کرد که گویا می خواهند باین ترتیب مردم را از مصرف بی رویه و اضافی این مواد برحذر کنند.

بی شرمی حکام این مملکت بجایی رسیده است که حتی می خواهند میزان مصرف نان مردم را که اصلی ترین غذای توده وسیعی از مردم است بزنند. در همین رابطه احمدی نژاد در اولین جلسه هیئت دولت در سال جدید گفته است که: باید مصرف نان و آب و انرژی را به سرعت کاهش داد. انگار نان هم تنقلات است که بتوان کمترش خورد.

اصلاح الگوی مصرف آقای خامنه ای اساساً ضربه گیر فشار بحران اقتصادی جهانی است و رژیم با این طرح می خواهد سنگینی بار این بحران جهانی را بر زندگی فقیرانه مردم سرشکن کند. در عین حال بیم این را هم دارد که گرسنگانی که قرار است در نتیجه این بحران گرسنه تر شوند سر به شورش زنند و به خیابانها ریزند و حکومت و نظام را در هم پیچند. از همین روست که هنوز منادیان پیام رهبر، کمپین جا انداختن رهنمود ”رهبر” را آغاز نکرده اند، به موازاتش اعلام می شود که: «از این پس ”تأمین امنیت” داخلی شهرها و کنترل محلات به سپاه و بسیج محول می شود و نیروی انتظامی با اعزام نیرو به نوار مرزی حضور پر رنگ تری در این نقاط خواهند داشت.»

تأمین امنیت داخلی شهرها و کنترل محلات که بیش از پیش مشغله امنیتی جمهوری اسلامی شده است، حکایت از این دارد که آنها خشم فرو خورده و در آستانه انفجار مردم را بو کشیده اند و از هم اکنون خود را برای یک رو در رویی تمام عیار آماده می کنند. و درست در شرایطی که خامنه ای پیام الگوی اصلاح مصرف میدهد و رئیس جمهور نیز وزرایش را فرا می خواند تا در وزارتخانه های متبوعشان با الهام از پیام رهبر الگوی ایشان را اجرایی کنند، آقای اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی ایران از اختصاص ۲۰۰ میلیارد تومان بودجه، به بستن مرزها خبر می دهد.

همزمان با این ”تدابیر” اقتصادی و امنیتی، دیپلماسی ایران به رهبری اصولگرایان و در رأس آن خامنه ای فعال شده و تلاش بر این است که حتی قبل از بر گزاری انتخابات پیشرفتهایی در راستای گشودن باب گفتگوهای دو جانبه و بدون واسطه ایران و آمریکا صورت گیرد و از این رهگذر اصولگرایان به موقعیت سیاسی برتری دست یابند.

پیام اصلاح الگوی مصرف خامنه ای و تحرک در دستور سپاه و بسیج و تمایل صریح راست ترین جناح حاکمیت به آمدن پشت میز مذاکره و مصالحه با آمریکا، همگی حکایت از این دارند که صاحبان اصلی قدرت در جامعه که در هیئت سپاه و بسیج تجسم یافته اند، بعد از سازش با آمریکا روند دیگری از حاکمیت سرمایه را شروع کنند و توان بیشتری برای پس زدن ها و سرکوب شورش های احتمالی مردم داشته باشند.

اما آیا چنین سناریویی پیش خواهد رفت؟

واقعیت این است که تا جایی که به صاحبان این سناریو بر
می گردد آنها مصمم اند که اجرایش کنند. توقف و شکست این سناریو در دست ما کارگران و زحمتکشان و مردم محروم جامعه است.

اگر ما کارگران بی وقفه برای اتحاد و تشکل مان تلاش کنیم و خواست ها و مطالبات اولویت دارمان را در دستور داشته باشیم و به مبارزاتمان خصلت سراسری تری بدهیم،

اگر جنبش رادیکال زنان فعالتر شود و بتواند انرژی های پراکنده را به گرد خود آورد و بر گرایشات لیبرالی جریاناتی نظیر کمپین یک میلیون امضاء غالب شود و پیوند جنبش رادیکال زنان با جنبش سراسری کارگری محکمتر گردد،

اگر جنبش رادیکال جوانان و دانشجویان چپ و سوسیالیست بیشتر از پیش متشکل شود و گرایشات لیبرالی و نا پیگیر تحکیم وحدتی ها انرژی طیفی از جوانان را نگیرد،

اگر جنبش زنده و انقلابی کردستان همچنان برای تحقق خواست ها و مطالباتش اصرار ورزد و اشکال متنوعی از مبارزه را در دستور داشته باشد و پیش برود و کارگران و زحمتکشان کردستان کماکان کلیت این نظام و این رژیم را زیر سوأل ببرند و پرچمدار نه گفتن به جمهوری اسلامی باشند و مبارزات روزمره شان را گسترش دهند،

اگر کل مردم آزادیخواه و برابری طلب ایران در آستانه برگزاری انتخابات به هیچ طرح و برنامه ای و هیچ چهره و سیمایی متوهم نشوند و مضحکه انتخابات را تحریم کنند،

اگر مردم آزادیخواه و برابری طلب ایران در جریان مذاکره و سازش ایران و آمریکا به نتایج این مذاکرات متوهم نباشند و گمان نکنند که بعد از آن بهبودی در سطح زندگی آنها حاصل می شود،

اگر اقشار زحمتکش و پایینی جامعه در برابر پیامدهای بحران اقتصادی ساکت نباشند و اجازه ندهند که سرمایه داران و دولت تاوان این بحران را از آنها بگیرند و مبارزه برای تحقق مطالباتشان قاطعانه تر ادامه یابد، می توان امیدوار بود که نه ”رهنمودهای آقا”، نه طرح ”برنامه های اقتصادی دولت”، نه پروژه ”تامین امنیت داخلی و انسداد مرزها” و نه ”نقشه های نیروهای سرکوب انتظامی و سپاه و بسیج”، در برابر مبارزه همه جانبه و سراسری و خیزش و شورش مردم عاصی و خشمگین تاب نخواهند آورد و کلیت نظام به خواست و مطالبات مردم گردن خواهند گذاشت.

ظرفیت بالقوه جنبش های اجتماعی و کاردانی فعالین این جنبش ها و توانایی کمونیست ها، پیروزی در این کارزار را تضمین میکند؛ این ظرفیت را باید به فعل در آورد!
۱۳ فروردین ۸۸