اعتراض صحیح دانشجویان تهران و اشتباه محمود قزوینی

اعتراض صحیح دانشجویان تهران و اشتباه محمود قزوینی

محمود قزوینی در نوشته ای با عنوان “نامه به دانشجویان چپ دانشگاه تهران، شعار بر علیه اپوزیسیون رژیم اسلامی اشتباه است” از اعتراض دانشجویان در روز سیزدهم ماه می به یک گرایش بورژوائی در جنبش زنان که توسط مسیح علینژاد نمایندگی میشود انتقاد میکند. دانشجویان با شعار “علینژاد و ارشاد/ارتجاع و انقیاد” علنا صف خود را از صف علینژاد جدا کرده بودند. این شعار به مذاق نیروهائی که مبارزه علیه جمهوری اسلامی را در متن دو قطبی اپوزیسیون ـ طرفدار درک و بررسی میکنند، خوش نیامده است. معیار سنجش مبارزات ضد حکومتی و نیروهای درگیر در این مبارزه برای ما کمونیستها دوقطبی یادشِدۀ بورژوائی نیست. در اعلام درستی اعتراض دانشجویان به علینژاد حرف زیادی ندارم. این یادداشت در نقد منتقدین به عملکرد دانشجویان تهران است.

آنچه معیار کمونیستی مبارزه علیه جمهوری اسلامی را از معیارهای ناسیونالیستی، ضد رژیمی و چپی تفکیک میکند، محوریت منافع طبقاتی است. این معیار روشن ترین شاخص در تعیین جایگاه نیروهای درگیر در مبارزه علیه جمهوری اسلامی است. معیار مجاهدین در تعیین دوستی و دشمنی مبارزاتی، ضدیت با رژیم است. مجاهدین به همین دلیل میتواند با صدام، آمریکا و هر که ادعای مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی کند همکاری کند. نقطه مقابل “رژیم” برای مجاهد، خودِ مجاهد است و بس. نقطه عزیمت رضا پهلوی در مبارزه علیه جمهوری اسلامی، منفعت ایران است. برای او مخالفت با جمهوری اسلامی و همزمان اعلام آمادگی اش برای خلبانی هواپیمای جنگنده جمهوری اسلامی در جنگ با عراق، اعلام رسمی تمایل او به حفظ سپاه پاسداران در پروسه فروپاشی یا سرنگونی جمهوری اسلامی و همزمان حمایت او از ترامپ در یک جنگ احتمالی با همان “ایران” هیچ تناقضی با هم ندارند. “ایران” استتاری برای بیان منفعت سرمایه است. معیار چپهای ناسیونالیست ضدیت با غارتگری امپریالیسم از کشورهای تحت سیطره است. توده ایِ ایرانی و توده ایستِ غربی درست بر سرهمین موضع مشترک با هر مرتجعی، از جمله جمهوری اسلامی، متحد میشوند، برایش نقش پلیس را بازی میکنند، کمونیستها را لو میدهند، تفنگ بدست میگیرند و برای حاکمیت امثال جمهوری اسلامی میجنگند فقط برای اینکه مخالف آمریکاست.

معیار ما کمونیستهای کارگری در دوستی و دشمنی، منفعت طبقاتی است. اما این معیار چه ساده به فراموشی سپرده میشود. رمز موفقیت لنین گم نکردن همین شاخص مبارزاتی بود. ما در دهه ۶۰ با اعلام جنگِ حزب دمکرات با خودمان جاخالی ندادیم چرا که گوئی حزب دمکرات کردستان در اپوزیسیون جمهوری اسلامی قرار داشت و ما نباید با اپوزیسیون جمهوری اسلامی درگیر شویم. ما به آن جنگ تن دادیم چون آنرا یک جنگ طبقاتی ارزیابی کردیم. اما ایندرجه از روشن بینی همیشه در تعیین سیاستهای عملی ما نقش نداشته اند. ما خدای تبصره درست کردن در مبارزه طبقاتی هستیم. اعلام میکنیم امروز وقت مبارزه طبقاتی نیست چون یازده سپتامبر شده است، چون اسلام سیاسی عروج کرده است. میگوئیم الویت با برقراری صلح است، با مبارزه علیه نژاد پرستی، برای حقوق این و آن تحت ستم است. ما لزوم دیپلوماسی و دیپلماتیک بودن را در مبارزه یاد آور میشویم، عمده فرعی هایمان همیشه به ضرر مبارزه طبقاتی غش میکند، به معیار دشمنِ دشمن من دوست من است چنگ میاندازیم تا همسویی با دست راستیهای بورژوا را توجیه کنیم و… همه اینها فقط برای اینکه همجهتی یا تمکین خود به بورژوازی را مخفی کنیم.

ضمن اینکه مبارزه طبقاتی همیشه یک جاده سر راست نیست اما معیار و جهتگیری ما در هیچ مقطعی نباید با پیچش جاده ها تغییر کند. برای ما کمونیستها تقسیم نیروهای درگیر در سیاست به دو قطبی کاذب اپوزیسیون ـ طرفدار رژیم، بمثابه بایگانی کردن معیار منافع طبقاتی و جایگزینی آن با معیار بورژوائی ضد رژیمی است.

“اپوزیسیون” بودن یک نیرو، خصوصا هنگامیکه ماهیت طبقاتی ــ اپوزیسیون بورژوائی یا اپوزیسیون کارگری ــ آنرا روشن نکرده باشیم، مجوزی برای مصون ماندن از اعتراض و انتقاد نیست. من بین اعتراض و انتقاد تفاوت قائل میشوم. قاعدتا ما منتقد نیروهائی در اپوزیسیون هستیم که به هیچ قدرت دولتی متکی نیستند، نماینده منافع هیچ دولت بورژوائی نیستند. در غیر اینصورت به آنها معترضیم و در صورت لزوم فعالیتهایشان را محکوم هم میکنیم. انتخاب اعتراض یا انتقاد از اپوزیسیون بورژوائی جمهوری اسلامی انتخابی دلبخواهی نیست بلکه مستقیما به رابطه آن اپوزیسیون با قدرت دولتی بستگی دارد. این رابطه صرفا به رابطه ای با دولت جمهوری اسلامی محدود نمیشود. در اعتراض به کنفرانس برلین در سال ۲۰۰۰، ما به اپوزیسیون درون و خارج از حکومت اعتراض کردیم، چه دوم خردادیها که اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی بودند و چه بهمن نیرومند و سبزهای آلمان که میزبان کنفرانس بودند.

مسیح علینژاد حقوق بگیر قدرتمندترین دولت جهان، آمریکا، است. او جیره میگیرد، تریبون بدستش داده اند به این جهت که مواضعش با منافع دولتی آمریکا همخوانی دارد. امتحان این ادعا ساده است. کافی است او از همان تریبون، سیاست رسمی دولت آمریکا در مورد ایران را زیر سوال ببرد یا نقض کند. اعتراض به علینژاد در تظاهرات دانشجویان در تهران “نه” آنها به آلترناتیو حکومتی بزرگترن ماشین دولتی جهان برای فردای جمهوری اسلامی است.

کاش چپ ایران در سال ۵۷ آنقدر درایت داشت که در بحبوحه انقلاب علیه خمینی اعتراض براه میانداخت، کسی که به ماشین تبلیغاتی غرب متکی بود. کاش چپ صفش را شفاف از اسلامیون جدا میکرد. همه با هم نمیکرد. چپ اعتراض نکرد، صفش را جدا نکرد و این برخورد مماشات جویانه کمک بزرگی به غرب در به قدرت سیاسی رساندن اسلامیون کرد. ما کمونیستها در این دور مبارزات باید آگاهانه از پوپولیسم دهه ۵۷ فاصله بگیریم.

در این مسیر انتخاب نوع برخورد به اپوزیسیون بورژوائی، انتقاد یا اعتراض، تابعی از رابطه آن اپوزیسیون با قدرتهای محلی و جهانی است. مادامکه چنین اپوزیسیونی ۱) وزنه ای قابل توجه در صفوف معترضین به حکومت باشد و ۲) همسو با منافع و ۳) متکی به امکانات یک دولت بورژوائی باشد، لازم است ما از جمله با اعتراض به آنها در قالب شعارهائی در تجمعاتمان، صف مبارزاتیمان را از آنها جدا کنیم.