حاشا، وارونه قلمداد کردن حقایق، انکار واقعیت!

اردشیر نصرالله بیگی

 ardashir_ns@hotmail.com

بارها شنیده ویا حتی مشاهده کرده ایم که شخصی با تفکری ایده الیستی و مذهبی در دورانهای مختلف پس از پریودی با مطالعه جدی و دیالوگ و بحث چه در زندانها و چه درمواقع دیگر محیط زندگی و کار و زیست شاهد این دگرگونی فکری بوده ایم که بحق قابل ملاحظه بوده و اینرا نمیشود نیز انکارکرد ، و عکس قضیه هم صادق است ، حال به روشهای گوناگون نه تنها روی آوری به ایده مذهبی  بلکه چشم پوشی و یا تغییر ماتریالیستی با روحیه ای آته ایستی به تفکر غیر مارکسیستی ونفی سوسیالیسم که اینهم واقعی و انکارناپذیر است .

 اگر زمانی افرادی خود را مارکسیست قلمداد کرده و از این رهرو دچار صدمات و شکنجه و زندان گشته ولی در ادامه مسیر زندگی و مبارزه دچار تناقض و گسست گردیده اند ، طبیعی ست که یک مارکسیست از چنین تفکر فرد ارزیابی کلی داشته باشد ، صرفنظرازاینکه قدر منزلت مبارزات گذشته اش حفظ و با احترام یاد شود ، از آن مقطع که تغییرعقیده داده و استراتژی وراهکاری جدا پیشه کرده که باسوسیالیسم و کمونیزم مغایرت د ارد . در درجه  اول انتخاب اوست و آگاهانه است و در ضمن حق مقابل هم هست که با نقدی جدی واصولی این تغییر روش وایده را به چالش بکشد . در ضمن ناگفته نماند کسی نمیتواند مدعی باشد که اگر روشی و راهی را انتخاب کرد و یا حتی زمانی سردمدارآن حرکت بوده باشد و یا در میانه راه خواست از آن دست بکشد ، باید دیگرانی که این راه را ادامه میدهند ، وادار نمایند و یامجبور به نفی تمام هستی و وجود آن جریان و ارگان ویا مشی ……  رسیده وانحلال آنرا اعلام نمایند .این روشی درست و اصولی نبوده ونیست .

چه کسی هست که نداند پلخانف یکی از مارکسیستهای برجسته با آثاری باارزش و بیاد ماندنی ، همین فرد پس از پریودی از زندگیش مرتد میشود و به مارکسیسم پشت میکند . بارها لنین رهبر بلشویکهای روسیه وانقلاب کارگری ۱۹۱۷ اعلام کرده که اثار گذشته پلخانف روسی را باید مطالعه کرد وتوصیه شده که قابل تعمق است . واین بطور عام میتواند صدق کند . با این مقدمه خیال دارم چند نکته را یاد اور شوم که بارها شنیده ایم و یا خوانده ایم که حزب کمونیست ایران را کسانی بنیاد نهادند که خود به نفی ان رسیدند و یا از آن بیرون رفتند و حال کسان دیگری برایش سینه چاک میکنند . قبل از هر چیز با قبول اینکه در بنیانگذاریش کسان دیگری همت کردند ، قدر کار و هدفشان در آن برهه از زمان قابل تقدیر و باارزش بوده و بهمین دلیل روشن هم کسان دیگری قدراین جریان را درک کرده و با تمام کمبودهایش جریانی رو به پیش بوده و کارنامه ای روشن وشفاف چه در دوران گذشته و اوائل فعالیتش وچه این دوران بدون آن افراد بقولی بنیانگذار حیات سیاسی اش راادامه داده ، معتبر و قابل دفاع  واستراتژی کارگری و سوسالیستی دارد و تلاش نموده با امکانی که در دسترس و اختیار دارد چه بلحاظ مادی و معنوی وکمیت پیش برنده فعالیتهایش بآن سمت نشانه رود که مهمل وصدای کارگران معترض وستمدیدگان ، زنان آزاده و برابری طلب ،دانشجویان و دانش پژوهان عدالتخواه باشد. در کنارشان باشد ، فریاد شان را تقویت ودرحدامکان و توانش راهکارهای اصولی برای پیشروی در قدم بقدم مبارزاتشان باشد . با راستگوئی ودوری جوئی از غلو ودرشتنمائی واقعیات سخت مبارزه طبقاتی را توضیح و با آن تداعی شود ، اگر این فعالیت وکارها در چارچوب استراتژی سوسیالیستی و در جهت رهبری طبقه کارگر در فردای تغییر وتحولات جامعه برای بقدرت رسیدن و نابودی نظام بردگی و ستم سرمایه داری نیست  پس راهکارآلترناتیو دیگری که بدان معتقدید کدامست  و مولفه های انرا اعلام کنید . سوالی مطرح میشوده آیا از بنیانگزاران اولیه خودکومه له کسی بهمراه همین جریان که خود را مارکسیست دانسته ومیداند باقی مانده است ؟  البته تعدادی از آنان در کمال سرفرازی جانشانرا در راه آرمانهای کمونیستی از دست دادند و راه پرافتخارشانرا بما سپردند ، ولیکن جمع دیگری سالهاست که این جریانرا بجاگذاشته اند و راه دیگری غیراز استراتژی سوسیالیستی پیشه کرده اند که زحمات گذشته شان قابل تقدیر و گسست وجدائیشان ازاین جریان وتفکر قابل دفاع نیست  هرچند اینمیل ورغبت وانتخاب است  نه چیزدیگری .

و  سخنی کوتاه خطاب به کسانیکه موجودیت مارکسیستی و چپ جریان کومه له قبل ازتشکیل حزب کمونیست ایران را زیر سوال میبرند ؛
راستش در کردستان جریان ناسیونالیستی وملی گرا با تجربه گذشته فعالیتی چندین ساله در میدان بود و اگر کسانی با این تفکر تداعی میشدند جذب و راه خود را میرفتند و امروز هم حی وحاضرموجود است واگر روشنفکران انقلابی وچپ که به مبارزه علیه ستم ونابرابری میاندیشیند به جریان کومه له پیوسته واین حرکت راتقویت مینمودند با علم باینکه کمبود و ضعف بوده ولیکن جوهر طبقاتی این جریان بسیار برجسته تر بود که خلل ایجاد کند . در همان مدت کوتاه دوران قیام توده های ایران بر علیه نظام سلطنت ، با سازماندهی شوراهای شهرها ، جمعیت های آزادی وانقلاب برای ادامه قیام بخون نشسته مردم ایران که رژیم تازه به مسند قدرت رسیده جمهوری اسلامی آنرا به بیراهه برد ، بدون تردید در مقابل ارتجاع مذهبی که به حکومت رسیده بود ومیخواست ارتجاع محلی را سازمان دهد قاطعانه عمل نمود وبا کاردانی وجسارت انقلابی یک بیک آنها را با تبلیغ و ترویج ازمفتی زاده و جریان مکتب قرآن گرفته تا جریان اخوند صفدری بعنوان نماینده خمینی درسنندج  و تا حرکت ارتجاع مذهبی و مسلح سپاه دست ساز بعث عراق ، سپاه رزگاری  ومرتجعین دیگر مذهبی در مناطق کامیاران واورامانات و ژاوه رود رااز سر راه برداشت ودر تضعیف آنها کوشید که تنها از جریانی رادیکال ورزمنده چپ و سوسیالیست ساخته بود . شوراهای کارگری ، شهرها و محلات ، تشکیل بنکه ها این بازوی مسلح شوراها در محلات برای اعمال کنترل ودخالت درامورکارها،شوراهای زنان، مقابله وافشای جریانات فرصت طلب مماشاتجو ؛ همگی کارنامه ای روشن وشفاف از فعالیتهای این جریان رادیکال سوسیالیست است که بیادماندنی ودر حافظه تاریخ است که کسی نمیتواند آنرا حاشا و یا حتی مصادره کند .