طبقه کارگر و جنبش کارگری از ماه می تا ماه می

 طبقه کارگر و جنبش کارگری از ماه می تا ماه می

اگر بازگشت های سالانه اول ماه می را گزارشی برای سوخت و ساز یک ساله جنبش کارگری در نظر بگیریم، ارزیابی یکساله ی این مبارزه همیشه جاری، اعتراض و درگیری های طبقاتی و سرکوبگری های دشمن طبقاتی در عرصه ی جهانی را از کجا باید آغاز کنیم؟ از ایران،آفریقا، اروپا، آمریکا، آسیا و یا از همه جهان؟ از آنجا که طبقه سرمایه دار و طبقه ی کارگر، دو طبقه متضاد و اصلی در گستره ی حهانی است، مبارزه این دو طبقه در دو سوی یک جنگ طبقاتی شدت یابنده پیش می رود. سوی ارتجاعی این مبارزه، طبقه ی  بورژوازی است که برای حاکمیت و ماندگاری این مناسبات از هیچ جنایت فروگذار نیست و در سوی دیگر طبقه کارگری ایستاده است که برای لغو و رهایی از این مناسبات، باید آگاه یو سازمان بیابد تا وظیفه دیالکتیکی و تاریخی خویش را به سرانجام رساند. مبارزه طبقاتی در سال گذشته در  گستره ی جهانی، در همه عرصه ها به گونه ای فزاینده  ادامه داشته است.

در کشاکش این مبارزه و یادآوری نمادین جهانی آن، در اول ماه می، در سراسر جهان، طبقه کارگر به میدان می آید تا قدرت و همبستگی و مبارزه خود را یادآور شود و خیابانها و میدان های همه جهان را به لرزه افکند. به هرگونه، از هرجا که در این جهان سرمایه زده و در حال نابودی آغاز کنیم به یک نتیجه می رسیم: و آن اینکه جهان، بیش از همیشه به دست سرمایه داران جهانسوز و حکومت هایشان به گرداب نابودی افتاده است، زیست و بوم جهان که هستی از آن زندگی می گیرد، به کالا تبدیل شده و برای سودافزایی در تنور سرمایه مصرف می شود و به نابودی افتاده، فلاکت و ستم و مرگ و نیستی، همانند گردبادی سهمگین، گسترش یافته و در این سوی تضاد اصلی بین کار و سرمایه، مبارزه طبقاتی کارگران و در برابر این شرایط اوج گرفته است. چنین شرایطی، ضرورت نجات جان جهان و هستی و زیست و بوم و ماه و سیاره های نزدیک زمین و زیر تهاجم را به همراه رهایی آدمی از بردگی و خواری، صدچندان کرده است. ویرانگری سرمایه داری، از گرداگرد جهان فراتر رفته و تا آنجا که جنگ ستارگان اش اجازه می دهد کشانیده شده است. آشتی با مناسبات موجود و تن سپاری به حاکمیت سرمایه و خاموشی در برابر این نابودی، ناشدنی و غیرقابل پذیرش، زیر که مبارزه طبقاتی بین کار و سرمایه، مبارزه ای است آشتی ناپذیر. به بیان دیگر، سرمایه داری، پایان تاریخ جهان نیست. تاریخ سرمایه داری محکوم به پایان است، زیرا که سرمایه داری می تواند با نابودی زمین، تاریخ زمین را پایان دهد. به بیان دیگر یا سرمایه به تاریخ زمین پایان می دهد، یا طبقه کارگر، پایان سرمایه داری را رقم خواهد زد. همانگونه که برده داری و نظام ارباب و رعیتی پایان یافت، طبقه کارگر به حکم ماتریالیسم دیالکتیک و دیالکتیک تاریخی، باید این مناسبات ویرانگر را با انقلاب به مناسباتی سزاوار انسان دگرگون سازد. تاریخ سرمایه داری سخت ترین و خونبارترین تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است که جز ویرانگری زمین، فلاکت، بیدادگری، ستم و بهره کشی برای کارگران و  میلیاردها ستمبر جهان به بار نیاورده است. این تاریخ و این مناسبات باید با انقلاب کارگری سرنگون شود تا همه بخش های زیر ستم سرمایه به خواست های انسانی خویش برسند و سوسیالیسم تحقق یابد. از آنجا که به عنوان بخشی از طبقه کارگر جهان، موضوع ما جغرافیایی به نام ایران است، وظیفه انترناسیونالیستی ما نیز پرداختن، شرکت و پیشبرد مبارزه طبقاتی در این بخش از جهان می باشد.

 سال کارگران در ایران

در سال گذشته نیز، فروشندگان نیروی کار در ایران، با شمار افزون بر ۴۰ میلیون نفری خود و خانواده، به همراه تهی دستان شهر و روستا- به سان متحدین طبقاتی کارگران- به دست سرمایه داران، شدیدتر از سالهای پیش به بردگی کشانیده شدند و دسترنجشان ربوده شد، دستمزدهای ناچیزشان پرداخته نشد، خود و خانواده ی کارگری اشان برخلاف اعتراف حکومتیان نه ۳ و نیم برابر، نه تنها زیر خط فقر، بلکه تا زیر پنج برابر خط فقر مطلق نشانیده شدند، رنج طبقاتی بر تن و جانشان سرنیزه زد، به فلاکتی مرگبار دچارشان ساختند و با هر خواست ساده و ناچیز، پاسداران اسلام را غرق در سلاح در برابر خود دیدند.

دستاوردهای نیروی کار

کارگران اما بردباری و تن سپاری را بر نتابیدند. معادله ستمبری و خاموشی از دیماه ۹۶ به هم خورد. شعار نان، کار، آزادی، خودمدیریتی شورایی! شعار کارگران از هفته تپه تا فولاد اهواز، و آموزگاران در سراسر ایران در تمامی  همایش های کارگری، شعار محوری شد و در همایش های دانشجویان پیشرو و مدافع جنبش کارگری بازتاب یافت. نان و کار و آزادی و  خودگردانی شورایی، شعار مطالباتی خود طبقه بود و به خواست روز طبقه تبدیل شد.

گذری به توهم رفرم

 این اعلام طبقاتی، شعاری برای فردا نبود که باید برای «دوران گذار» چشم به راه پاسخگویی بماند و یا چشمداشتی به اصلاحات و رفرم اقتصادی و «استحاله» حکومت باندها، دل به سراب و توهم خوش کند.«اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا!» اعلام موضع طبقه کارگر در برابر تمامی باندهای حکومتی سپاه- خامنه ای و دولت میانه باز بود. این شعار مکمل شعار مطالباتی اقتصادی – سیاسیِ نان، کار، آزادی! بود. در این جا دیگر مجالی برای چنین توهم و تفسیری که کارگران را به صبر و شکیبایی برای دستیابی به «مطالبات» و «برات» حکومتی امیدوار می سازد باقی نمی ماند. اگر دیدگاهی کارگران هفت تپه و فولاد اهواز را به زیاده خواهی سرزنش کند و اندرز دهد که درخواست تاکتیکی بازگرداندن مسئولیت کارخانه های خصوصی شده به دولت و بازستاندن از بخش خصوصی با نظارت کارگران «زیاده طلبی و چپ روی» بوده، برداشتی واقع بینانه از نیرو و پتانسیل طبقه کارگر در ایران ندارد. اگر طبقه کارگر به چنین بینشی  پیروی کند، به جای پیشاهنگی، دنباله رو رخدادها می شود. چنین برداشتی می تواند کارگران را به جنبش خودبخودی بکشاند و دنباله رو «طبقه متوسط» و آلترناتیوهای سرمایه داری گردد. چنین رویکردی، ترمزی برای جنبش کارگری می شود و در صورت به کاربندی، جرات انقلاب را از کارگران می گیرد. این بینش، کارگران را تا سطح تحلیلی ذهنی و نه عینی واپس می کشاند، بی آنکه خود، گامی به جلو بردارد. این نگرش و تحلیل، واقعیت را به گونه ای دیگر و سرانجام در توازن شمار و نفرات لایه های میانی می بیند. این نگرش، نقش، جایگاه، نیرو، پتانسیل و وظیفه ی طبقه کارگر افزون بر ۴۰ میلیونی در ایران را در تولید و گردانیدن چرخه و هستی جامعه دست کم می گیرد. این بینش بر ذهنیت مکانیکی تمرکز یافته است. در حالیکه طبقه کارگر، بسا فراتر از این برداشت مکانیکی و ذهنی در دنیای واقعیات مبارزاتی خویش گام برداشته است. حسن نیت چنین تفسیری برای شیفته گان رفرم در چارچوب حکومت موجود و مجذوبان «طبقه متوسطه»، مشروعیت بخش می شود. «سوسیال دمکرات های» ایران، از این تفسیر جوازی می یابند تا طبقه کارگر را مرعوب نیروی اقتصادی و مدیریت و پشتوانه سرمایه جهانی سازند. طیف توده ای که سوسیالیسم را از هم اکنون «باور» دارد و مدعی است که از هم «اکنون» برای آن مبارزه می کنذ، تشنه و پرچمدار چنین نگرشی است و سازماندهی تحقق اقتصاد سوسیالیستی را به نوبت های بعدی وعده می دهد. پنین نگرشی، برای مخالفین انقلاب کارگری پشتوانه ای می شود تا کارگران را به بازی در میدان دیگر طبقات فراخوانند.

 اما، کارگران با شعار: مرگ بر این حکومت! سال ۹۷ نیر همانند سال ۹۶ دیگران را به بیداری خواندند. آیا تجربه ۴۰ ساله ی جنبش کارگری و سوسیالیستی و این همه جنایات رژیم و کشتارها کافی نیست که هرگونه چشمداشت رفرم و پاسخگویی باندها به مطالبات نان، کار، آزادی! را توهم افکنی و ساده اندیشی بنامیم! باندها، نان را از سفره تهی دست ترین آلونک نشینان و تولیدگران، همانند دورانی که حلوا را از سنگ قبر مردگان چنگ می زدند، می ربایند. لشکریان فریب و دعا با آیه های مرگ و ایدئولوژیک و قرآنی با شلاق و مسلسل و دار و درفش، سلاح سرمایه داران را برگلوی کارگران نشانیده، بیکارشان می سازند، آزادی اشان را با آیه های فریب در گلو خفه کرده و به مرگشان کشانیده، کوله بران زن و مرد را به رگبار می بندند، کارگران پیشرو را به شلاق و داروهای خودکشی آور و تجاوز و توبه می نشانند، کارگران گرسنه با دستمزدهای ماهها پرداخت نشده را در قهقرای فقر مطلق نشانیده، کودکان و زنان را به بردگی جنسی و گرداب مرگ و اعتیاد و به خیابان های نیستی فروافکنده و برای بقا مناسبات حاکم، خاورمیانه و بخش هایی از آفریقا را به میدان ترور و جنگ تبدیل کرده و جهان را ناامن ساخته، آیا این باندهای تبهکار، به رفرم و پاسخگویی به مطالبات تن می سپارند!؟ رفرم در چنین شرایط و حکومتی، سراب و بیابان است، نان و کار و آزادی، توهمی است که تنها دولت های رفاه و سوسیال دمکرات های دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۵ پیشا نئولیبرالیسم و گلوبالیزاسیون می توانست وعده دهد و در اقتصاد کینزی مدتی بحران سرمایه داری را مهار کند و تولید را سازمان دهد! باندها در ایران، راهی جز تشدید استبداد ذاتی سرمایه داری و حاکمیت اسلام سیاسی ندارند. برآوردن شعار نان، کار، آزادی و خودمدیریتی شورایی در ایران تنها با سرنگونی انقلاب حکومت و مناسبات حاکم، پاسخ می گیرد. این شعار محوری، از سوی طبقه کارگر، شعاری تبلیغی، و سازمانگر انقلاب بوده و می باشد. این شعار سرخ بر تارک ماه می تا ماه می می درخشد.

آسمان کار  

فضای جامعه با حضور  همه روزه ی هزاران کارگر معترض در سراسر ایران قطبی شده و مطالبات و اعتراض ها رنگ و نوای طبقاتی و ضدسرمایه داری به خود گرفته و  به چپ گراییده است. از رانندگان کامیون، تا زنان و  برگزاری های روزجهانی زن (هشت مارس) در ایران، تا  کارگران شرکت واحد در تهران و حومه، آموزگاران، این بخش پیشرو طبقه کارگر، تهی دستان روستا که برای نان و سهم آب به گلوله بسته شدند، مالباخته گان، کولبران، بیکاران و بازنشسته گان، زلزله زدگان سالیان سال از بم و منجیل و انزلی  تا کرمانشاه و ایلام و سیل زدگان امسال ووو با مطالبه های زیستی و صنفی، مسلسل های سپاه سرمایه را در برابر خود دیدند. این همایش ها و اعتراض ها و جنبش کارگری، رهبران محلی خویش را در اعتصاب ها و اعتراض های روزانه، همانند دانشگاه انقلاب بر بستر خویش پرورانیدند، به سازمانیابی آغازیدند و  به خودآگاهی روی آوردند.

با برآمد جنبش کارگری در دیماه ۹۶، اعتصاب و همایش، سلاح و آموزشگاه مبارزه طبقاتی گردید، تمامی بخش های کارگری در تولید و خدمات از هفت تپه، فولاد، هپکو در اراک، عسلویه، معادن مس در کرمان، ذغال سنگ، رانندگان شرکت اتوبوسرانی واحد در تهران و حومه، شوراهای کانون های صنفی آموزگاران، زنان کارگر و زیر ستم سراسر ایران، رانندگان و تهی دستان شهر و روستا، بازنشسته گان و مال باخته گان، کوله بران و دانشجویان پیشرو  همه به سوی همبستگی و به پژواک خواست های مشترک و طبقاتی، سمت و سو گرفتند. کارگران و ستمکشان، رهبران محلی و شایسته خویش را در دل مبارزه های میدانی پرورانیدند و به سوی سیاست گرایی نزدیک شدند.

سلاح سرمایه، نیروهای تا دندان مسلح سرکوب، شکنجه و تجاوز و داروی روان گردان. تهدید و بیکارسازی و مرگ آفرینی از گرسنگی و شوهای تلویزیونیِ اعتراف به گرایش های سوسیالیستی، فریب، نفوذ عناصر مزدور امنیتی، اعلام مجامع عمومی حکومتی با دست اندرکاران اطلاعاتی و شوراهای اسلامی (نمونه شرکت واحد اتوبوسرانی تهران که بیش از ۴۰  تن از افراد حکومتی را به بسیج نیاورد) و نمونه هفت تپه با ثبت نام اجباری و بدون خبر به کارگران، همه با شکست روبرو شد. مستند سازی حکومت اسلامی در پی شکنجه اسماعیل بخشی و سپیده قُلبان و عسل محمدی ها و علی نجاتی، به ضد خود تبدیل شد و مستندی از جنایت رژیم و  به سربلندی شکنجه شدگان انجامید. این ترفندها و سرکوب مکمل، و فریب و نقش سلاح های ایدئولوژیک و فیزیکی حکومت سرمایه، قادر به مهار و کنترل جنبش کارگری نگردیدند. اگر افت گذرای همایش های هفت تپه و فولاد را شاهدیم، عقب نشینی جکومت اسلامی، وعده های دروغین و پرداخت های کمی از دست مزدهای عقب افتاده و نیز نمونه هپکو، بازگرداندن هپکو از بخش خصوصی به دولتی و عواملی گذرا از جمله سبب ها بوده اند. این فروکاهی فوران گذرا، نشانه پایان یابی، یا خستگی و شکست مبارزه طبقاتی و پیکار نیست. این مبارزه شهاب نیست که فرومیرد، آتشفشانی هرآینه فعال است و گدازان که فورانی انقلابی می یابد. مبارزه کارگری هرچند نه تنها در آزمون و برآمد سکوهای اعتصاب در هفت تپه و فولاد، بلکه در میان سیل بهار ۹۸ در بیشتر شهرها همواره جاری و با میانگین ۱۵۰ اعتصاب و همایش خیابانی در ماه، در گیرودار بوده است. این نشانه ی خیزشی است تراکم یافته ی سالهای سال پیش از سال ۵۷ و  ۴۰ سال حکومت اسلامی که بدون شک، فوران می یابد. از این روی انتقال حشد الشعبی، نیروی برون مرزی سرکوب از عراق،«جنبش النجبا» و گروه فاطمیون لبنان و افغانستان و سوریه  به استان‌های خوزستان و لرستان به بهانه کمک به سیل‌زدگان،  یک شوک درمانی حکومتی برای لشکر کشی و انتقال نیروهای پشتیبانی برای بسیج و سپاه سرمایه بوده است.

کاستی ها و آزمون ها

کارگران باید خود را در آیینه ی خویش ببینند و «برای خود» شوند یعنی به انقلاب کارگری افق گیرند. از آنجا که طبقه کارگر، زیرین ترین طبقه اجتماعی است، تنها با رفع ستم طبقاتی از خویش است که تمامی جامعه را از ستم و فرودستی رهایی می بخشد. این قانون علمی و دیالکتیک تاریخ است. تنها راه رهایی جامعه و همه جنبش ها و خیزش های اجتماعی، مانند رفع ستم بر زنان، رفع ستم  برملیت ها و اقوام و باورهای دیگر، رفع ستم بر کودکان و نابودی طبیعت و زیست و بوم، رفع ستم بر لایه های زیر ستم جامعه ووو  به این واقعیت دیالکتیکی گره خورده است که «کارگران باید از یک طبقه درون خود به طبقه ای برای خود» دگرگون شوند. اگر حکومت هنوز جارو نشده، بخش مهم چرایی این ناکامی، نه نیروی سرکوب و شکست ناپذیری حکومت سرمایه در ایران، بلکه به سبب نارسایی ها است که ما یعنی جنبش کارگری و سوسیالیستی نیز در آنها نقش داشته ایم. پراکندگی و  نبود اتحاد عمل نیروهای جنبش سوسیالیستی، عدم پاسخگویی به ضرورت قطب انقلابی، نقش اپورتونیسم و رفرمیستها درون جنبش سوسیالیستی و سازمان های چپ و کمونیست و نیز نهادهای صنفی کارگری مانند اتحادیه گرایی ها و سندیکالیسم اقتصادی، نقش سکتاریسم و بی مسئولیتی برخی از نیروها و محافل و عناصر مدعی چپ و سوسیالیسم، بی تجربگی رهبران محلی جنبش کارگری در تشخیص درست زمان فراخواندن اعتصاب و تثبیت دستاوردها و تاکتیک توقف و تهاجم و دوباره فراخوانی، تمرکز سخنگویی و  رهبری در دست شمار کمی از فعالین کارگری و گاهی نمونه هفت تپه بردوش یک نفر، نادیده گرفتن مانورهای باندسپاه و خامنه ای در نشان دادن همدلی با کارگران (نمونه پولاد اهواز و هفت تپه) و نمایش مقصر دانستن دولت روحانی ووو نمونه هایی از  عناصری بودند که در ناکامی گذرای جنبش کارگری تاثیر گذار شدند.

بحران اقتصادی

تا آنجا که به شرایط اقتصادی رژیم باز می گردد، بحران اقتصادی در این دوره، شدید تر از پیش حاکم شد. گرداب رکود تورمی اکثریت توده های جامعه را به فلاکت هولناک تری کشانید. بنا به گزارش بانک جهانی، رشد اقتصادی از منفی ۱.۶درصدی سال ۲۰۱۸ به منفی۳.۸ درصدی سقوط کرده است و این روند همچنان به قهقرا خواهد رفت. از سال ۲۰۱۸ به بعد کسری تراز مالی ایران بنا به درصدی از درآمد ناخالص سراسر (GDP) تشدید شده و از ۱.۸ درصد به ۴.۸ درصد رسیده است. بنا به پیش بینی بانک جهانی، این روند در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ تشدید شده و تراز مالی ایران تا آنجا به قحطی و فروپاشی سرعت می گیرد که یک گونی پول به پیازی هم نمی ارزد. صندوق بین‌المللی پول بسیار بدبینانه‌تر از بانک جهانی پیش‌بینی می‌کند رشد اقتصادی ایران (رشد تولید ناخالص داخلی) در سال ۲۰۱۹ منفی ۶ درصد باشد.

بحران اقتصادی و سیاسی حاکمیت دلالان سرمایه و سرمایه داری در ایران، سال ۹۷ اوجی شتابنده گرفت. بنا به برآورد مرکز آمار ایران، «تورم کالاهای خوراکی آشامیدنی و دخانیات در فروردین ماه نسبت به فروردین ١٣٩٧ حدود ٨۵.٣ درصد  و تورم کالاهای غیرخوراکی تنها ۳۷.۸ درصد بوده است.» این گزارش حکومتی، نرخ تورم ماهانه در شهرها و روستاها به ترتیب در  شهر نزدیک به۵۰ درصد و تورم روستایی را نزدیک به ۵۹.۴ درصد اعلام کرده است. کافی است به افزایش نرخ گوشت از ۲۰ هزار تومان به ۱۲۰ هزارتومان و افزونتر  اشاره کنیم و نرخ دیگر کالاهای حیاتی و صف برای نان و پیاز که برای افزون بر نیمی از افراد جامعه تنها منبعی است برای زنده ماندن با نان و پیاز، تا نرخ تورم و افزایش غیرقابل کنترل آن پی ببریم. بیکاری افزون بر ۴۰ درصدی را صندوق بین‌المللی پول در پایان سال گذشته میلادی به ۱۵.۴ درصد گزارش می دهد و آخرین گزارش مرکز آمار ایران ک مدعی است که نرخ بیکاری تنها ۱۱.۷ درصد بوده است. یادآور می شویم که مرکز آمار حکومت اسلامی کسانی را که هفته‌ای تنها یک ساعت کار می‌کنند، در لیست شاغلان قرار می‌دهد. صندوق بین‌المللی پول، نرخ بیکاری در ایران را برای  سال آینده اوج یانبده و تا ۱۶.۱ درصد اوج پیش بینی می کند و این خود هرچند تنها ۳۰ درصد واقعیت را بیان می کند، اما گویای اوج یابی بیکاری و پرتاب صدها هزار انسان به گرداب مرگ و فلاکت است. بنا به گزارش صندوق بین المللی پول، ایران در سال جاری(۹۸) رشد اقتصادی منفی را همچنان در پیش روی خواهد داشت  و حتا واپس مانده تر از یمن که با جنگ داخلی فاجعه باری گرفتار آمده  و رشد اقتصادی مثبتی خواهد داشت، قرار گرفته است. بنا به گزارش صندوق بین‌المللی پول، تنها سودان و ایران در سال ۲۰۱۹ رشد منفی خواهند داشت.در حالیکه در ۶ سال گذشته جنگ حکومت اسد با مردم سوریه و سرکوب کارگران و زحمتکشان، به کمک حکومت ایران، روسیه، چین، ترکیه و داعش و  ارتجاع منطقه، میانگین ماهانه ۶ میلیارد دلار و روی هم رفته ۳۶ میلیارد دلار گزارش شده است. در شرایط کنونی، «ایران با شدیدترین بحران اقتصادی در تاریخ خود رو به رو شده  و شاخصهای تورم به میزان بی سابقه ای فروپاشی واحد پولی ایران در بازار را لحظه شماری می کند. با فروپاشی ارزش پول، قحطی و مرگ باریدن می گیرد.

در این سال سیاه، از صف های خرید نان و پیاز برای فرار از مرگ، مستند سازی حکومتی است از یک فلاکت سراسری.

کشتی شکسته گان، از باد شرطه خبری نیست!

عضو کمیسیون اقتصادی مجلس اسلامی اعتراف می کند که «۸۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند.» و مسعود نیلی، دستیار حسن روحانی هشدار داده بود که “همه در یک کشتی نشسته‌ایم و اگر این کشتی غرق شود، همه ضرر می‌کنند.”وی خواستار «بازسازی امید و اعتماد مردم به آینده  از”گفت‌وگوی ملی” و این  گفت‌وگو از اقتصاد آغاز می شود. افزون بر ۷۰ میلیون تن از کارگران و تهی دستان و توده های لایه های میانی جامعه در سومین شکور تولید کننده نفت جهان و دومین تولید گاز جهان به فلاکت نشانیده شد و  ایران در ردیف فقیرترین کشورهای پیرامونی جهان درآمد. علیرضا محجوب، سردسته سرکوبگران حکومتی، «رئیس فراکسیون کارگری مجلس» فرمانده سرکوب کارگران در ریاست خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار سرمایه، تنها نیمی از واقعیت را چنین اعتراف می کند:  «ما معتقدیم خط فقر مطلق با توجه به پرداخت‌هایی که وجود دارد نسبت به سال گذشته حداقل دو برابر شده است یعنی دامنه شمول خط فقر مطلق از۱۷ درصد به ۳۴ افزایش داشته است.» (۱۴٫۱۰٫۲۰۱۸) محجوب با اشک تمساح وانمود کرد: ” سال گذشته ما گفتیم که کمتر از سه میلیون تومان دستمزد در ماه توجیهی ندارد و این تحلیل برای قبل از این شرایط بود و قطعا الان با شرایط فعلی این رقم بالاتر می رود”. حکومت اسلامی با همه این اعتراف ها، دستمزد کارگران ر اتنها ۱۰درصد افزایش داد و از ۱میلیون و صد و چهارده هزار تومان به یک میلیون هفتصد و هیفده هزار تومان رسانید که نسبت به گرانی افزون بر ۱۰۰درصدی ادعایی خود  حاکمیت سراپا فساد، تنها ده درصد افزایش صوری یافته یا به بیان دیگر نسبت به سال  گذشته افزون بر ۱۰۰درصد کاهش یافته است.

در فروردین ماه ۹۸، گزارش افزایش افزون بر ۱۰۰درصدی نرخ گروه خوراکی ها نسبت به فرودین ماه سال گذشته با رشد چشمگیری روبرو بوده است، به گونه‌ای که به ترتیب برای خوراکی‌ها ۸۵.۲ درصد، نان و غلات ۲۹ درصد، گوشت قرمز و سفید و فرآورده‌های آنها ۱۱۶ درصد، گوشت قرمز و گوشت ماکیان ۱۱۷ درصد، ماهی‌ها و صدف داران ۱۰۸.۳ درصد، شیر، پنیر و تخم مرغ ۴۷.۲ درصد، روغن‌ها و چربی‌ها ۵۳ درصد، میوه و خشکبار ۱۱۱.۶ درصد، سبزیجات و حبوبات ۱۵۷ درصد، شکر، مربا، عسل، شکلات و شیرینی ۶۴.۲ درصد و چای، قهوه، کاکائو، نوشابه و آب میوه ۶۷.۵ درصد رشد داشته اند.

استثمار کارگران و فروش هستی جامعه باید هزینه جنگ نیابتی در سوریه  می شد و در یمن و عراق به حشد الشعبی و در لبنان و سوریه به حزب الله و امل و  جهاد اسلامی، حماس ووو حکومت با کسری بودجه افزون بر ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی روبرو می شود و راهی جز چاپ اسکناس بی پشتوانه و تزریق به بازار نمی یابد که به تورم بازهم بیشتری می انجامد و این روند، فاجعه آفرین و انحطاط می شود.

این حکومت و مناسبات باید جارو شود!

در اینجا برای بسیاری این پرسش خودنما می شود که با این همه فلاکت و این نیروی طبقاتی کارگری و لایه های زیر ستم  با اکثریت نزدیک به ۸۰ میلیونی، چرا این حکومت و این مناسبات جارو نمی شود!؟ مهمترین سبب ها را می توان اینگونه یافت که: تنها رسالت رهایی به دوش طبقه کارگری است که به سان نیروی اجتماعی- تاریخی هنوز به بایستگی، سازمان نایافته، به آنگونه که باید به دانش مبارزه طبقاتی یعنی به آگاهی طبقاتی، به بایستگی مسلح نشده، به حزب کمونیست خویش پیوند کافی و لازم نیافته، به پیوند بین جنبش سوسیالیستی و کارگری پشتوانه نگرفته، و در سوی دیگر با تخریب تولید و بیکار سازی  میلیونی و تهاجم ایدئولوژیک و سرکوب و قتل و کشتار و تهدید و اخراج و گرسنگی دست به گریبان بوده است. کشتار نزدیک به صدهزارتن از مبارزین و معترضین در دهه شصت تا کنون و مرگباری این حکومت را نیز باید به این فاکتورهای تاثیرگزار افزود. این جنبش، در بیم و امید به سر می برد، بیم مرگ و ویرانی و امید به سرنگونی و رهایی و در حالیکه نجات بخشی از آسمان و آنسوی آبها و قهرمانی در میان نیست، جز طبقه کارگر با خویشتن خویش. طبقه کارگر خدای سرنوشت ساز خویش است آنگاه که خودآ شود.

شرایط عینی انقلاب کارگری با حضور طبقه کارگر صنعتی و شاخه های دیگر تولیدی و خدماتی افزون بر ۴۰ میلیونی ارتش کارگری در گرو آماده یابی شرایط ذهنی یعنی سازمانیابی و آگاهی است که در شرایط اعتلایی و انقلابی، جهشی انقلابی خواهد یافت. برخلاف ذهنیت بینابینی مدعیانی که بین شرایط عینی و ذهنی، دیوار چین و دره ای درازی و دیوار چینی تبلیغ می کنند، بین شرایط عینی و ذهنی در دنیای کنونی انقلاب رسانه ای و آمادگی طبقه کارگر برای پرورش آگاهی و سازمانیابی، به «دوره آماده سازی» و وعدهای دور نیاز ندارد. شرایط رو به اعتلاء یا فرارونده و بالنده کنونی، جنبش کارگری، ره چندین ساله ی شرایط رکود سیاسی را کوتاه تر از آنچه به پندار موعظه گران راه لاکپشتی می آید می پیماید. بین همخوانی شرایط عینی و ذهنی در شرایط کنونی و حضور طبقه کارگر با شعارهای طبقاتی و سیاسی (نان، کار، آزادی، خودمدیریتی شورایی!» روشن است که سنجیده و هنرمندانه و دانش ورزانه، کوتاه خواهد بود. وجود حزب کمونیست با همین نارسایی ها، برنامه انقلابی و برنامه حاکمیت شورایی، تجربه های انقلاب های کارگری از کمون تا اکتبر و حضور رهبران و سازمانگران میدانی این جنبش و نیز ارگانهای گوناگون صنفی و طبقاتی کارگران در سراسر ایران و وجود  سازمانها و نیروهای وابسته به جنبش سوسیالیستی، از جمله بنیادهای مادی و لازم شرایط ذهنی هستند، مگر آنکه بر آنها چشم ببندیم.

 تشکیل هسته های کارگری- سوسیالیستی، تضمین کننده گسترش خودآگاهی و سازمانیابی شورایی و طبقاتی است. رهایی انسان در گرو تداوم جنبش کارگری و سوسیالیستی و پیوند آن و پیروزی جنبش سوسیالیستی در گرو انقلاب کارگری است.

 

۲۲ آوریل ۲۰۱۹/ دوم اردیبهشت ۱۳۹۸