قدرتِ تخریبِ سیل، محصولِ حاکمیتِ نظام سرمایه و رژیم جمهوری اسلامی است!

قدرتِ تخریبِ سیل، محصولِ حاکمیتِ نظام سرمایه و رژیم جمهوری اسلامی است!

جاری شدن سیلاب‌های کم‌نظیر در ماه گذشته، زندگی و آینده بخش‌های بزرگی از مردم و منابعِ کشور را ویران کرده است. صدها روستا از روی نقشه محو شده‌اند. ده‌ها هزار انسان بی‌خانمان شده‌اند. دست و پا زدن کودکان و مردمی که در میانِ تندآب‌های گل‌آلود، تقاضای کمک می‌کنند و برخی جان از دست دادند درحالی‌که کمکی ازسوی مقامات جمهوری اسلامی و ارگان‌های آن دریافت نکردند، در حافظه مردم به‌عنوان برگِ جنایتی دیگر ازسوی جمهوری اسلامی ثبت خواهد شد. آمار کشته‌شدگان این سیل دقیقا معلوم نیست. برای جمهوری اسلامی دادن آمارِ صحیح در هر موضوعی همیشه یک مساله امنیتی بوده است. این جنایت‌کاران فکر می‌کنند با دستکاری در آمار و دروغ‌پردازی می‌توانند قِسِر در روند. مردم در هر گوشه کشور خشمگین هستند و به‌درستی انگشت اتهام را به‌سوی جمهوری اسلامی و ارگان‌های انگل‌صفت آن نشان گرفته‌اند. نتایجِ این سیل و تاثیراتش بر روی زندگی مردم از همین اکنون معلوم است. بسیاری از مزارع کشاورزی که تامین‌کننده خوراک در استان‌های سیل‌زده و کل کشور بودند، کلا نابود شده‌اند. صدها واحدِ تولیدی در مناطق سیل‌زده کاملا از بین رفته‌اند و هزاران انسان در نتیجه این نابودی از کار بیکار شده‌اند.

این واقعه به بحث‌ها و سوالات بسیار در سطح جامعه دامن زده است. مثلا یک بحث این است: ارگان‌های جمهوری اسلامی (مشخصا سپاه پاسداران) قصد بارور کردن ابرها را داشته‌اند. پیش‌تر روسیه این کار را در محدوده‌هایی برای‌شان انجام می‌داده. اما چون هزینه‌بر بوده، تصمیم گرفتند خودشان انجام دهند و فاجعه آفریدند. این بحث که بسیار هم رواج یافته، هرچند نشانه بی‌اعتمادی نسبت به رژیم است و مردم به‌طور تجربی دریافته‌اند پشتِ هر جنایت و خسارتی دستِ جمهوری اسلامی و سپاه قرار دارد، اما از لحاظِ علمی بحثِ صحیحی نیست. البته دستکاری‌های ناشیانه، بی‌برنامه و لحظه‌ای در طبیعت، یک عامل جدی در ویرانی محیط زیست است. اما حتا اگر تلاشی برای بارور کردن ابرها صورت گرفته باشد، توانِ جاری کردنِ چنین بارشی را نداشته است. این را بسیاری از فعالینِ محیط زیست و جغرافی‌دانان به‌طور علمی ثابت کرده‌اند.

در ادامه این بحث طرح می‌شود: پس چه اتفاقی در طبیعتِ این کشورِ کویری و عموما دچار خشکسالی افتاده که فقط طی دو روز شاهد بارش‌هایی به اندازه یک سال هستیم؟ برای پاسخ درست به این سوال باید از محدوده مرزهای ایران خارج شویم و کل جهان و نظامِ سرمایه‌داری امپریالیستی حاکم بر آن را ببینیم، درک کنیم چطور دارد کار می‌کند و چرا این‌طور کار می‌کند. محیط زیست در کلِ کره زمین دستخوشِ تغییراتی بزرگ شده است. نسل‌های قبل نمی‌توانستند تصور کنند در منطقه‌ای گرمسیر مثلِ ایران در ماه فروردین در مناطقی که جزو مناطق سرد نیستند، درجه حرارت زیر ۵ درجه باشد و در کشورهای سردسیر بالای ۵۱ درجه. این عدمِ تعادلِ نشان از تغییراتِ اکوسیستمی وخیمی دارد. دمای زمین در نتیجه تولید بیش از حدِ گاز کربنیکِ حاصل از سوخت‌های فسیلی و دیگر گازهای گلخانه‌ای افزایش یافته و کلیت زیست‌بوم‌های کره زمین را بی‌ثبات کرده است. نابودی جنگل‌های استوایی و صخره‌های مرجانی، کاهش سرسام‌آورِ زمین‌های زراعی همراه با افزایش آلودگی هوا، آلودگی آب‌های زیرزمینی و سمی شدن خاک و صدها مورد دیگر صرفا نمونه‌هایی از این فرآیند تخریب هستند. سیلاب، هر ساله محصول دهقانان پاکستان و بنگلادش را نابود می‌کند و هزاران نفر را به‌قتل می‌رساند. لطمات انسانیِ این وضعیت، نه فقط مرگبار است بلکه آسیب‌های ناشی از آن نیز به‌شدت نابرابر است. هرچند نابودی محیط زیست مساله‌ای جهانی است اما استثمار انسان و نابودی حیات و سرزندگی انسان‌ها در نتیجه ویرانی گسترده محیط زیست و غارت منابع جهان در کشورهای فقیرِ به‌اصطلاح «جنوب» (آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین) متمرکز است. جنوبی که تحت سلطه «شمال» است. «شمال» یعنی مقر فرماندهی امپریالیسم. مرکز سازمان دادن نظام تولیدی جهان و عظیم‌ترین مصرف‌کننده منابع جهان. استفاده از سوخت‌های فسیلی به‌جای استفاده از انرژی‌های سالم مانند انرژی خورشیدی، نابود کردن جنگل‌ها، تولیدِ گازهایی که نفس انسان و طبیعت را می‌گیرد و استفاده از این‌ها به‌جای نفت و تولید گاز کربنیک (چون سودآوری بیشتری در انباشت سرمایه و در رقابت‌های میان قدرت‌های مختلف امپریالیستی دارد) و ده‌ها عامل دیگر، طبیعت و محیط زیست را در آستانه مرگ قرار داده است.

مسئول این وضعیتِ فاجعه‌بار، نظامِ سرمایه‌داری حاکم بر جهان است. منطق سرمایه‌داری این است: نابود کن، آب‌ها را سمی کن، انسان‌ها را به ‌کام مرگ ببر، بیابان‌زایی کن، گازهای سم‌آلود تولید کن و… اما سود و انباشتِ ثروت برای آن اقلیتی یک درصدی بیاور که کره زمین را به‌اسارت گرفته‌اند. مزخرفاتِ دونالد ترامپ در توجیه فکر و سیاست‌های فاشیستی‌اش وقتی  در برابرِ حقایقِ علمی اثبات‌شده گفت: «گرم شدن زمین در نتیجه سوخت‌های فسیلی دروغ است»، منطبق برهمین منطق است. در کلیتش باید گفت بارش‌های جاری در کشور ما هم ربط به تغییراتِ اقلیمی بزرگ‌تر در سطحِ کره زمین دارد و نتیجه کارکرد و قوانین وحشیانه سرمایه‌داری است که سوخت و ساز طبیعت همه کشورها از جمله این‌جا را در هم ریخته است.

شدتِ تخریب و آسیب‌هایی که سوانحِ طبیعی وارد می‌کنند ربط مستقیم به حاکمیت نظام سرمایه‌داری در جهان و در ایران دارد. اگر با حاکمیتِ چنین نظامی روبه‌رو نبودیم، اگر منطقِ درنده «گسترش بیاب یا بمیر» و نیروی محرکه آنارشی تولید و رقابت اعمال نمی‌شد، اگر هرچیزی حتا اکسیژنی که تنفس می‌کنیم تبدیل به کالایی قابل خرید و فروش نمی‌شد، انسان‌ها در کل جهان قادر بودند در تعاون با هم امور را طوری سازمان دهند که از شدت «خشم طبیعت» و نتایج فاجعه‌بار آن کاسته شود. اگر برعکسِ قانونِ حاکمیتِ سود در نظام سرمایه‌داری جهانی (از جمله در جمهوری اسلامی) بر آورده کردن نیازهای مردم، قانونِ اول بود و جهت دهنده اقتصاد و سیاست، بدون شک و با دانش کنونی بشر، با چنین سطوحی از تخریب که سیل و توفان و انواع سوانح طبیعی هر روزه در سراسر جهان به‌بار می‌آورد و قربانی می‌گیرد، مواجه نبودیم.

فقط یک نمونه از حاکمیتِ سود و سرمایه و نگهبان آن رژیم جمهوری اسلامی را مثال بزنیم و ببینیم در نتیجه آن چه فاجعه‌ای در شهرِ شیراز رخ داد و ده‌ها انسان را به‌کامِ مرگ کشاند. پیش از این هم سیل در آن شهر جاری شده بود. اما در کنار دروازه قرآن، دره‌ای وجود داشت که مسیل بود و وقتی سیل جاری می‌شد، از مسیرِ طبیعت‌ساخته خود عبور کرده و به رودخانه وسط شهر جاری و از آن‌جا به دریاچه مهارلو سرریز می‌شد. اما قانونِ سرمایه و سود، و از زبانِ جمهوری اسلامی، حکم بر این داد که سودآوری این منطقه برای «صنعتِ گردشگری» بسیار بالاست. طبقِ این قانون، دره تبدیل به هتل چند ستاره، اتوبان، مراکز تجاری، پارکینگ و بلوار شد. راهِ سیلاب (و به قیمتِ جان مردم)، بسته شد و فاجعه‌ای که دیدیم را به‌وجود آورد. یا به ساخت و سازها در بستر و حریمِ رودخانه‌ها نگاه کنیم که فعالین محیط زیست سال‌هاست در موردِ خطرات آن برای جان انسان‌ها، هشدار می‌دهند. یا به نابودی جنگل‌ها نگاه کنیم. برآورد شده هر روزه ۰۵۳ هکتار از این جنگل‌ها که سد طبیعی در برابر جاری شدن سیلاب است از میان می‌رود. اما وقتی در این زمینه ازسوی فعالینِ محیطِ زیست هشدار داده شد چه اتفاقی افتاد؟ آیت‌الله‌های مفت‌خور و مقامات دولتی و لشگری برای دفاع از منافع سرمایه‌داران و پیمانکارانِ مشغول در مافیای چوب و جنگل تراشی وسط پریدند، در دفاع از مالکیتِ خصوصی بیانیه دادند و قوانین شرع اسلام را در خدمت به نظامِ سرمایه و سود به‌کار گرفتند و وقیحانه از «رحمت الهی» حرف زدند. این اراجیف را در شرایطی می‌گویند که میلیون‌ها انسان در نتیجه این سیل، هست و نیست خود را از دست داده‌اند و امروز در برابر فرار از سیل به دامِ باتلاق‌ها و یا هجومِ ملخ‌ها و یا گسترش انواع بیماری‌های انگلی افتاده‌اند.

در این کشور، سرمایه‌داریِ مستغلات دولتی و سپاهی و خصوصی دست در دست سرمایه‌داری امپریالیستی، بی‌وقفه جنگل‌ها، ساحل دریا و کناره رودخانه‌ها و زمین‌های کشاورزی را بلعیده و محیط زیست را به‌صورتی غیر قابل ترمیم نابود می‌کند. در رأس این فعالیت‌های اقتصادی ویرانگر، خامنه‌ای و سپاه پاسداران و آخوندهای نماینده ولی فقیه قرار دارند. یعنی دولتِ جمهوری اسلامی. این‌ها و نظامی که در راسش قرار گرفته و نمایندگی‌اش می‌کنند باید سرنگون شوند. این‌ها عواملِ اصلی به بار آوردنِ چنین خسارات و تخریبی هستند که بدون ذره‌ای فکر و احساس در موردِ زندگی کنونی و آینده مردم، فقط  به چگونه در حاکمیت ماندنِ خود و قشرِ نازکی از طبقه سرمایه‌داران که نمایندگی‌اش می‌کنند، فکر کرده و برایش نقشه می‌ریزند.

بحث دیگری که در میان مردم، و حتا درونِ خودِ حاکمیت به دلیل تشدید تضادهای‌شان در برخورد به سیل و میزانِ خسارات آن، بسیار رواج گرفته موضوع «مدیریت ناکارآمد» و دزدی و اختلاس و فساد افسار گسیخته است. حسابِ حکومتی‌ها را در این میان باید جدا کرد. هرچند تضادهای درونِ حاکمیت بر سرِ چگونه بر جا ماندنِ نظام‌شان واقعی است، اما برخی از این‌ها در برابر خشمِ مردم چهره «منتقد» به خود گرفته و می‌خواهند خود را با نارضایتی و خشم مردم «همسو» نشان دهند و نقشِ سوپاپ اطمینان را بازی کنند. اما این حنا بسیار رنگ‌باخته است.

چیزی که باید به مردم گفت و آگاهی داد این است که به ریشه‌ها بروند و ماهیت واقعی و دلایلِ بنیادینِ چنین وضعیتی را دریابند. در غیر این صورت نمی‌توانند از بندگی و ستم و رنج‌های بی‌پایان رها شده و همیشه اولین قربانیانِ چنین وقایعی هستند. «مدیریت ناکارآمد»، فساد و غیره نه‌تنها عواملِ اصلی نیستند بلکه خود معلولِ عامل دیگری‌اند.بهترین «مدیریت» هم در چارچوب نظامِ سرمایه‌داری نمی‌تواند از قوای محرکه این نظام در امان بماند و به سرعت «بهترین مدیران»، به قول مارکس، تبدیل به «سرمایه شخصیت‌یافته»  می‌شوند.

معضل این است: ما با نظامی روبه‌رو هستیم که انسان و طبیعت را یک جا قلع و قمع می‌کند. با نظامِ سرمایه‌داری جمهوری اسلامی روبه‌رو هستیم که با فریبکاری دینی و نیروهای سرکوبگر، از این نظام حفاظتِ می‌کند و باید برای از میان بردن آن و از جا در آوردن ریشه‌های آن، مجهز به علم انقلاب شد و مبارزه را پیش برد. این‌ها چیزهایی است که باید به مردم گفت. معضل، بسیار فراتر از «مدیریت» است. همکاری و دلسوزی توده‌های مردم با یکدیگر در جریانِ این سیل، الهام‌بخش است. اما مهم‌ترین و اساسی‌ترین «هم‌یاری و کمک‌رسانی» کمونیست‌ها این است که این حقایق را به میان توده‌های مردم برده، دید آن‌ها را گسترده وعمیق کرده تا از سطح به عمق رفته و ریشه‌های واقعی مصائب را ببینند و با هدفِ سازماندهی نظامی اجتماعی از نوع کیفیتا متفاوت، از طریق یک انقلاب قهرآمیز و تحتِ رهبری حزب کمونیستِ ایران (م‌ل‌م)، آماده شوند. این هدف و وظیفه نه با کیسه شن درست کردن همراه با مردم متحقق می‌شود و نه مردم به‌طور خودبه‌خودی در جریان همکاری‌های احترام‌برانگیزشان آن را خواهند آموخت. بلکه باید علم این انقلاب را به میان مردم برد، قانع‌شان کرد که چرا تنها راه حل این است و میلیون‌ها نفر را برای برپایی جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران آگاه و متشکل کرد.

در این جمهوری که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی برپا می‌شود، برآورده کردنِ نیازهای اکثریت توده‌های مردم (و نه اقلیتی سرمایه‌دار و یک درصدی‌ها) در ایران و جهان، قانون اول است. در این جمهوری، اقتصاد بر اساسِ اصول توسعه پایدار سوسیالیستی سازمان می‌یابد و عمل می‌کند. یعنی، توسعه اقتصادی به بهای نابودی محیط زیست پیش نمی‌رود. بلکه بر پایه آگاهی نسبت به محدودیت‌های طبیعی (ذخایر آبی، منابع غذایی دریایی، جنگل‌ها و…)، سازمان یافته و تنظیم می‌شود. تاکید این جمهوری بر روی منابع سوخت سالم و تجدیدپذیر، ممنوعیت تولیدات غیر قابل جذب در طبیعت و آلاینده‌ها است و بر این اساس از طبیعت و فضای تنفسی انسان‌ها، حفاظت می‌کند.

بنابراین باید هم معضل (یعنی نظام سرمایه‌داری حاکم بر جهان و نگهبانش در ایران رژیم جمهوری اسلامی) را به‌طور علمی برای توده‌های وسیع مردم توضیح داد و آگاه‌شان کرد و هم راه حل را نشان داد: سرنگونی کلیتِ نظامِ جمهوری اسلامی، برپایی جمهوری سوسیالیستی نوین و گذر به کمونیسم جهانی. n

 

به نقل از نشریه آتش۹۰  –اردیبهشت ۹۸

 n-atash.blogspot.com

atash1917@gmail.com