گفتگوی “صدای سوسیالیسم امروز” با سلام زیجی و زاگرس ابراهیمی در باره:آلترناتیو سازی اپوزسیون راست،…

گفتگویصدای سوسیالیسم امروزبا سلام زیجی و زاگرس ابراهیمی در باره:

آلترناتیو سازی اپوزسیون راست، احزاب ناسیونالیست کورد، ارتجاع فدرالیسم قومی، و راه حل  حزب سوسیالیست انقلابی برای حل ستم ملی

صدای سوسیالیسم امروز: در این بخش از برنامه از رفقا سلام زیجی و زاگرس ابراهیمی دعوت کردیم که در رابطه با آلترناتیو سازی اپوزسیون راست و شونیست،  مخاطڕات سیستم فدرالی، و چگونگی حل مشکل ملی در ایران گفتگویی داشته باشیم، توجه شما رو به این گفتگو جلب میکنم و به هر دو رفیق به شرکتشان در این برنامه خوش آمد میگویم.

 

ناصر زیجی:سوال اول را با رفیق سلام  زیجی  طرح میکنم . مدتی است که بخشی از اپوزیسیون ناسیونالیست و شونیست  از جمله بازماندگان سرکوبگر سیستم شاهنشاهی ایران سعی در ساختن یک آلترناتیو   علیه رژیم اسلامی ایران شروع کرده اند، به نظر شما  هدف  آنها و دلیل این تحرکات چیست؟

سلام زیجی: بله در ایران، فکر کنم تقریباً همه ی ما متوجه این تحرکات هستیم، و بخصوص با تعمیق کشمکش بین جامعه و جمهوری اسلامی این نوع اقدامات هم در سطح اپوزسیون سرعت بیشتر گرفته است. هر چند این موضوع، یعنی کشمکش بین شهروندان و نظام اسلامی یک تاریخ چهل ساله دارد، اما در یکی دو سال أخیر به مرحله ی بحرانی تر و حاد تری پا گذاشته است .از یک طرف اعتراضات گسترده ی جامعه و کارگران و زحمتکشان ضد فساد و فقر و همچنین زنان و جوانان اعتراضات خود را گسترده تر کرده اند، این از یکسو جمهوری اسلامی را در تنگاه و بحران عمیقتر قرار داده است، و از سوی دیگر کشمکش جمهوری اسلامی بر دیگر قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه نیز وارد فاز جدیدتری شده است، که کم و بیش مایه روحیه گرفتن همین بخش از اپوزسیون شده  و همزمان به درجاتی به زیان و به بیراه بردن و باز تر کردن دست رژیم در سرکوب معترضین منجر گردیده است. به مدت ١٠-١۵سال است به نام توافق  هسته ای فریبکاری کردند و مردم را سرکار گذاشتند و مشغول بودند، و  به مردم معترض در داخل ایران رژیم  میگفت که فعلاً در حال مذاکره با شیطان بزرگ هستیم و مشکلات بزرگتری داریم با این نام مردم را سرکوب میکرد و توجیهاتی برای سرکوب پیدا میکردند. و این جدال بعداز  توافق با دولتهای غربی به جایی رسید که آمریکا یک طرفه از “برجام”بیرون آمد و درگیر ها ی ترامپ و هیت حاکمه امریکا برای گرفتن امتیازات بیشتر از جمهوری اسلامی حادتر شد و همچنان ادامه دارد. و وقتی که جمهوری اسلامی در بعضی از ترورها و جنگ ها مانند  خود آمریکا دست دارد در سوریه، عراق، لیبی، فلسطین و بسیاری از کشور های منطقه  به مخاطڕه آمیزتر و منفی بودن جدال این دو ‌قطب ارتجاعی بر سر راه مبارزه ما در ایران و برای مردم منطقه منجر شده است.از هر دو طرف درگیر در این مسئله دخالت دارند و هرکس به دنبال سهم خودش است. ادعاهای مبنی بر “بخاطر مردم” این دعوا و کشمکش را با هم راه انداخته اند، یک دروغ بیشرمانه از هر دو سوی این جدال ارتجاعی است.

 منظورم این است که  این اتفاقات در اپوزیسیون انعکاس  داشته است. و این انعکاسات از دو دیدگاه میشود به آن نگاه کرد. اولی بخش کارگران و آزادیخواه و چپ و سوسیالیست، همچنانکه که اول به آن اشاره کردم به مبارزه ی گسترده ی مردم آزادیخواه و کارگران پشت بسته و از آن حمایت میکند، که این اعتراضاتات توده ای و کارگری و مستقلی که وجود دارد بتواند سر پای خودش بایستد و جریان و مبارزه انقلابی خود را تا جایی ببرد که از راه یک انقلاب آزادیخواهانه و سوسیالیستی و کارگری  جمهوری اسلامی را سرنگون کند و یک حکومت آزادیخواه را جایگزین نماید.

اما بخشی از اپوزیسیون دست راستی همین هایی که شما نام بردید سلطنت طلب هایی که مردم ایران آن ها  را بیرون کردند و شکست دادند و بعضی از اپوزیسیون های مذهبی و ملی هم وجود دارند کسانی که خود را به نام “ملت” آویزان کرده اند یا جریاناتی مانند مجاهدین خلق در این بخش از مبارزه انقلابی در جامعه جایگاهی ندارند اما با قدرت از آن استفاده میکنند تا به نیروی ذخیره سیاست متکی به امریکا و قدرتهای خارجه بودنشان تبدیل نمایند و “آلترناتیو” شوند‌. همه اینها در حقیقت به این درگیری های میان ایران  وآمریکا پشت بسته اند، و به تعبیری میخواهند که با همان سناریویی که آن زمان خمینی را درست کردند، که جامعه انقلاب کرد  به خیابان ها آمدند هزاران انسان قربانی  شدن برای کسب آزادی و برابری که به هدف خود که رسیدن به یک حکومت آزادیخواهانه حکومت پهلوی را سرنگون کردیم. اما  همین آمریکا و دولتهای غربی خمینی را درست کردن و بی-بی-سی و رادیو فرانسه و صدای آمریکا را در اختیار او قرار دادند و او را رهبر انقلاب معرفی کردند. یعنی یک ارتجاع دیگر را بر بستر مبارزه و انقلاب میلیونها انسان دیگر به ناحق و با زور و عوامفریبی تبدیلش کردن به جانشین شاه. الان هم بخشی از اپوزیسیونی که شما نام بردید فکر میکنند که جمهوری اسلامی چون در بحران و کشمکش است و از داخل و خارج تحت فشار است و به طرف سرنگونی میرود و اگر قرار است به طرف سرنگونی برود ، بعد از جمهوری اسلامی آنا باید دوباره و در لباس دیگری به قدرت برگرتند، به جای اسلام یک نظام خرافی و ظالمانه دیگر به اسم یک نظام ملی سرکار بیاوریم. خیلی کوتاه عرض کنم که میخواهند چه به نام قومی فدرالی باشد یا به نام شاهنشاهی و ملی گرایی سر کار بیایند. این هدفی است که آن ها دنبال میکنند.

همین احزاب تعدادی کنفرانس گرفتند که خود آمریکا آن را تشکیل دادو همه ی این احزاب شرکت داشتند و در رأس این جریانات ناسیونالیستی و شوونیستی پسر محمد رضا پهلوی “ولیعهد” وجود دارد، که شورای ملی ایرانیان را تشکیل دادند بعد از آن مجموعه ای از کنفراس ها را ارائه کردند و یک برنامه ی جدید دیگری سازمان دادند به نام” ققنوس ”  که زیر گویا با جمع آوری “متخصصین ” میتوانند قدم به سوی پیشرفت جامعه و یا سرنگونی جمهوری اسلامی بردارند و جنبش های اپوزیسیونی علمی و فرهنگی تشکیل دهند. اخیراً  بخشی از اینها دوباره “شورای راهبردی گذر از جمهوری اسلامی” تشکیل داده اند مانند حزب مشروطه ایران  حزب  سکولار دموکرات ایران، و تلاش میکنند که ظاهراً از بیرون با استفاده از مردم و جنبش های آزادیخواهانه و در سایه هارت و پورت ترامپ و غیره خود را به حکومت برسانند. واقعیت این  است آن ها مانند جمهوری اسلامی از این بدشان میاید که مردم قیام کنند و با آگاهی و اتحاد انقلاب کنند. اما تا زمانی که اعتراضات مردم أهرم فشاری برای جمهوری اسلامی باشد این جریانات از اعتراضات حمیات میکنند که این جریانات از راه آمریکا و سیاست های آمریکا، که به نظر من یک سیاست بسیار ضد انسانی بر  ضد  مبارزه آزادیخوان و کارگران در پیش گرفته است، برعکس دیدگاهی که آمریکا را راه نجات و مسیری برای سرنگونی جمهوری اسلامی می داند، همه ی سیاست های آمریکا  در این چهل سرپا نگه داشتن جمهوری اسلامی بوده است به قول معروف اگر از یک طرف برای گرفتن امتیاز و کوتاه کردن دست ایران از سوریه و محافظت از منافع  آمریکا در منطقه به ایران سیلی زده از یک طرف دیگر همزمان پشتش را گرفته که بدست کارگران و مردم متنفر سرگون نگردد، و جنبش های آزادیخواه و چپ حکومت را بدست بگیرند. و اگر قرار باشد جمهوری اسلامی هم سرنگون شود حکومت بعدی باید باب طبع آمریکا باشد و سیاست های آن زیر نظر  آمریکا باشد و همانند الان که میبینم آمریکا در عراق تعیین کننده ی حکومت است در ایران هم در حکومت بعدی آمریکا بتواند از ثروت و منابع ایران سوإستفاده کند و از منافع آمریکا هم محافظت کند.

 خلاصه عرض کنم که دلیل  تحرکات أخیر امید داشتن  به سناریویی است که ترامپ و دولت آمریکا در پیش گرفته است که ممکن است در چهار چوبه تهدید به جنگ ىا رژیم چینج و تکرار سناریوی عراق که بسیار خطرناک است با آمریکا ارتباط میگیرند و سیاست هایی را در پیش میگیرند مانند محاصره ی اقتصادی و بحرانهای ضد آزادیخواهان درست میکنند تا بتوانند به هر قیمتی شده است بعداز جمهوری اسلامی دوباره نظام آینده کشور بدست سرمایه داران و طرفداران نر سالاری و ملی گرای و یک سیستم تماما ضد کارگری و ضد آزادی و برابری و رفاه همگانی باشد. ما و هر کارگ و شهروند آزاده ای باید جلو اینها و سیاستهایشان را بگیرد! همانطور که قبلا اشاره کردم حتی سیاست آمریکا در رابطه با محاصره ی اقتصادی که بسیار ضد انسانی است اتفاقاً به جمهوری اسلامی کمک کرده است که خودش را در حکومت نگه دارد، جمهوری اسلامی چهل سال است که خود راسا کارگران و اکثریت جامعه را محاصره اقتصادی کرده است،  چهل سال است که حق کارگر و زحمتکش را نمیدهد و خط فقر به ابعاد ٧-٨میلیونی رسیده است، فقر، اعتیاد، تن فروشی، کودکان کار و …به گفته ی آمار های خود جمهوری اسلامی به ٢تا۶میلیون رسیده است. در ایران الان فقط ١۵میلیون پرونده قضایی در جریان است، یعنی اگر حساب کنیم در هر خانواده یک نفر در دادگاه  های جمهوری اسلامی درگیر است جمعا قریب به ۵٠ میلیون انسان به نوعی با سیستم در عاک جدال قضائی است! . میخواهم بگویم که این بحرانی که در ایران وجود دارد احزاب راست رو چه شوونیسم فارس چه احزاب ناسیونالیسم کورد یا جنبش های دیگر بورژوائی هیچوقت به آزادیخواهی جنبش ها و مردم پشت نبسته اند بلکه از این روند های سیاسی/اجتماعی برای پیشبرد اهداف خود و سواستفاده از آن ها عمل کرده اند.

 این تحرکات دقیقاً به این منظور تشکیل شده که شاید بتوانند در آینده اگر جمهوری اسلامی به طرف سرنگونی رفت آن ها سر کار بیایند چه شوونیسم فارس و ولیعهد شان باشد یا جریانات دیگر این طبقه، ولی همچنان زندان باقی بماند، ارتش باقی، بماند سپاه پاسداران و دستگاه سرکوب بماند، اعدام بماند، نابرابری زن و مرد  و سرکوب زحمتکش و کارگر بماند، زن هر چند شاید کمی آزاد تر شود اما همچنان نابرابری بین زن و مرد بماند، و تمام قوانینی که در زمان شاه  تا خمینی به شریعت شیعه نوشته شده است کماکان ادامه پیدا کند، و کمی تغییرات جزئی رخ بدهد. و ما امیدواریم این پروژه شکست بخورد و باید آن ها را به طرف شکست ببریم. سرنگونی جمهوری اسلامی نباید به جایی برسد که یک جریان سیاه چه از اپوزیسیون باشد یا نه  با لباس شوونیستی ملی گرایی جانشین آن بشود. ما تلاش میکنیم به سرانجام نرسد و سرنگونی جمهوری اسلامی مستقیماً باید به معنی رسیدن به آزادی و خوشبختی جامعه باشد و انسان ها در یک موقعیت برابر در  همه ی ابعاد زندگی قرار بگیرند و به حقوق اولیه ی خود دست یابند.

ناصر زیجی: رفیق زاگرس بعضی از احزاب کرد ناسیونالیست نیز در همین رابطه در حال تحرکات هستند. اخیرا کنفرانسی در آلمان برگزار کردند و از فدرالیسم قمی به عنوان آلترناتیودفاع کردند. نظر شما درباره ی این تحرکات و احزاب کرد ناسیونالیست چیست؟

زاگرس ابراهیمی: در وهله ی اول میخواهم که به مسئله ی مهمی اشاره کنم که اپوزیسیون ایران به طور کلی در بحران رهبری که بحران بزرگی است به سر میبرد به این دلیل که یک حزب یا ائتلاف های چند حزبی وجود ندارد که توانایی رهبری کردن اعتراضات  های مردمی را داشته باشد. به طور مثال همانطور که همه ما شاهد هستیم جامعه ایران از مردم ها منتسب به  خلق بلوچ، عرب، آزری و فارس تشکیل شده است، و در این میان هر فردی به طور مستقل یک حزب برای یک منطقه ی قومی  مورد نظر خ تشکیل داده است و چهارچوبه ی کاری خود را در این مناطق میبیند. به طور مثال احزاب کردستان ایران چهارچوبه ی فعالیت خود را در مناطق کردستان میبیند به این معنی که میخواهند همانطور که خودشان همیشه اشاره میکنند فقط کرد به حقوق خودش برسد و دیگر کاری به بلوچ هزار ها کیلومتر آن طرف تر تا الان شناسنامه ندارد یا عرب در جنوب ایران در اوج فقر زندگی میکنند و همین دلایل باعث شده که شورش ها و اپوزیسیون ایران به طور کلی داری یک حزب یا ائتلاف برای رهبری کردن یک انقلاب سراسری نباشد حالا چه یک حزب باشد چه از احزاب مختلف تشکیل شده باشد و همین باعث شده که احزاب راست ایران به خصوص احزاب کردستان ایران به دنبال یک آلترناتیو برای جمهوری اسلامی بسازند که این آلترناتیو از جهتی که ما مطلع هستیم دو حزب اصلی در آن دخیل هستند. مانند احزاب راست رو ایران که اولی مجاهدین خلق و دومی سلطنت طلب ها ، مجاهدین خلق که تاریخ بخصوص برای خودش دارد و در جامعه ی ایران هیچ جایگاه مردمی و اجتماعی ندارد که مردم از این حزب پشتیوانی کنند و احتمال این اصلا وجود ندارد که بتواند از طریق مردم حکومت را به دست بگیرد.به طوری کلی بخواهم حرف بزنم هیچ مشروعیتی در جامعه ی ایران ندارند .الان اگر طرف غربی یا کشوری مانند آمریکا از آن ها پشتیوانی بکند و همانطور که رفیق سلام عرض کردند یک سناریوی سیاه بسازند و حکومت را به دست بگیرند یک بحث دیگر است. اما از طرفی که ما مطلع هستیم و خود حزب سوسیالیست انقلابی در این بابت تحقیق کرده است که شهر های بزرگ ایران به خصوص به دلیل اینکه الان احزاب چپ به دلیل مشکلات  داخلی و پارچه پارچه بودن نتوانسته اند نقشی که باید در ایران داشته باشند را ایفا کنند  و این خلاء که از طرف احزاب چپ درست شد باعث این شد که پادشاهی خواهان یا به قول معروف سلطنت طلب ها جایگاه اجتماعی خود را در شهر های مرکزی ایران قدرتمند بکنند و احزاب راست کردستان ایران هم وقتی که این واقعیت را دیدند گفتند تنها آلترناتیوی که میتواند جایگزین جمهوری اسلامی باشد و غرب و آمریکا از آنها پشتیبانی میکنند و حکومت ایران را به دست میگیرد ولیعهد است و این تنها گزینه است و ناچار هستیم از آن پشتیبانی کنیم و همین باعث شد که بعضی از احزاب کوردستان ایران پشتیبانی خود را از رضا پهلوی إعلام کنند.

 این ها حرف هایی است که طرف فارس زبان قضیه پخش کرده است که پشتیبانی  حدکا و به قول خودشان جناح مهتدی از این مسئله است که رضا پهلوی به قدرت برسد  و در آینده بعضی امتیازات، حقوق و مزایا به این احزاب بدهد اما خود این احزاب هیچ حرفی در این مورد پخش نکرده اند.اما در اصل این قضیه ها و اهدافی که این احزاب دنبال میکنند چند هدف وجود دارد ما نمیتوانیم روی این تمرکز کنیم که اولین یا آخرین هدف آن ها سرنگونی جمهوری اسلامی است. اما به نظر من شخصیت رضا پهلوی و شخصیت سیاسی رضا پهلوی یک شخصیت مبارز نیست که بتواند بحرانی که در مورد آن حرف زدم و اپوزیسیون ایران درگیر آن است و بتواند انقلابی را به عهده بگیرد و آن را به هدف برساند هرچند جلسه و توافق و …داشته باشند به نظر من به هدف نمیرسد و این احزاب برای خودشان هم به یک اشتباه بزرگ دچار میشوند . مسئله ی دیگر این بود که به طور روشن اگر صحبت کنیم احزاب کردستان ایران از سال ٢٠١٢از نظر مادی و اقتصادی دچار بحران های زیادی شده اند و مسئله ی خارج شدن آمریکا از برجام و ایجاد یک اتحاد ضد ایرانی ازطرف آمریکا و عربستان و اسرائیل و امارت و برخی دیگر ار کشور های منطقه باعث این شد که این دولت ها مقدار زیادی پول برای فشار آوردن به جمهوری اسلامی چه از طریق برجام، محاصره اقتصادی و چه از طریق احزاب راست اپوزیسیون  خرج کردند که تهدیدی برای ایران ایجاد کنند که از این طریق دخالت های منطقه ای جمهوری اسلامی در منطقه را به اتمام برسانند یا کم کنند این تبدیل به فرصتی برای احزابی شد که درگیر بحران اقتصادی که با آن از سال ٢٠١٢درگیر آن شدند در این یک دو سال أخیر جبران کنند و از پول و امتیازات این کشور ها استفاده کنند. اما اقدامات عملی این احزاب همه ی جهان شاهد است و تمام کسانی که به دنبال اخبار سیاسی منطقه ای هستند میدانند که بعضی از احزاب کردستان ایران به کوهستان های مرزی ایران روی آوردند به خصوص حدکا پروژه ای به نام راسان(دوباره بلند شدن)را شروع کرد که ما دوباره مبارزه را زنده میکنیم و مبارزه کوهستان و شهر را به هم گره میزنیم از دیدگاه آن ها این پروژه موفق بوده است اما ما همیشه باید از واقعیات حرف بزنیم آیا این پروژه و آرزو   آن ها میتواند به هدف برسد من همیشه این حرف را زده ام سیاست با  آرزو و رویا پیش نمیرود ما میخواهیم جمهوری اسلامی سرنگون شود اما ایا با این امکاناتی که در دست ماست با موقعیتی که جمهوری اسلامی در منطقه داراست و با موقعیتی که احزاب در ان قرار دارند میتوانیم جمهوری اسلامی را اکنون سرنگون کنیم؟ ما باید واقع مسئله و جمهوری اسلامی را ببینیم. جمهوری اسلامی و چهارچوبه ی قدرت آن را به درستی بشناسیم. بعد طبق اطلاعاتی که داریم تلاش کنیم که راه درست واقع بینانه ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی پیدا کنیم. اما همانطور که ما شاهدیم جمهوری اسلامی به مذاقمان خوش بیاید یا نه دخالت هایش در منطقه تا یمن سوریه و عراق رسیده و در همه ی این کشور ها قدرت دارد در احزاب اقلیم کردستان و عراق هم مانند آمریکایی ها قدرت دارند یعنی دو کشور هستند که عراق را زیر سلطه ی خودشان قرار داده اند. همین باعث برداشت اشتباه احزاب از جمهوری اسلامی شده است اگر طرف دیگر قضیه را هم در نظر بگیریم که احزاب واقعیت جمهوری اسلامی را درک کرده اند پس چرا به این کارها دست زده اند برمیگردد به  مسائل مالی که قبلاً عرض کردم اما به طور کلی بخواهم خیلی کوتاه توضیح دهم رفتار این احزاب و پروژه ی راسان نشان دهنده ی این است که واقعیت جمهوری اسلامی در منطقه را درک نکرده اند، و همین باعث شکست این پروژه و تلاش هایی میشود که احزاب داشته اند. همانطور که شاهد هستیم که چند ماه پیش جمهوری اسلامی با موشک به آن ها حمله کرد چندین نفر از آن ها را ترو کرد جلوی چشم تمام کشور های جهان و کسی هم حرفی نزد و این احزاب را سرکوب کرد و ما تا الان مشاهده کردیم که تا الان هیچ مبارزه ی مسلحی از طرف این احزاب ضد جمهوری ا سلامی صورت نگرفته اگر درگیری هم وجود داشته جرأت به عهده گرفتن آن را نداشته اند، همانطور که شاهدیم اخیراً دو درگیری رخ داد که کسی حاضر نشد مانند قبلاً آن را به عهده بگیرد این خواندن واقعیت منطقه است و خواندن واقعیت جمهوری اسلامی است، ما باید همراه با واقعیات قدم برداریم، به نظر من این ائتلافی که با رضا پهلوی تشکیل داده اند و پروژه ی راسان که کُرد تنها بتواند مناطق مرزی ایران را به دست بگیرد در انتها بی هدف و نتیجه خواهد ماند.

 ناصر زیجی: خیلی ممنون رفیق زاگرس، دوستا ن عزیز سوأل آخرم از هر دوی شماست، رفیق زاگرس لطفا اول شما جواب بدهد، در این بین دو موضوع مهم وجود دارد، از یک طرف شوونیست های فارس با رهبری ولیعهد از یکپارچگی ایران، همراه شدن با سپاه پاسداران و گفتگو با اپوزیسیون سخن میگویند و میخواهند تاج و تخت پادشاهی را به ایران برگردانند و حکومت را به دست بگیرند از یک طرف دیگر احزاب ناسیونالیست با بحث درمورد سیستم فدرالیزم و پافشاری روی این سیستم بتوانند در آینده ایران نقشی داشته باشند و قدرت را به دست بگیرند، سوأل من دقیقاً این است که آیا از راه سیسم فدرالی میتوان ظلم و ستم ملی را از بین برد؟  سیاست حزب سوسیالیست انقلابی ایران برای حل مشکل ملی در  ایران چیست؟

زاگرس ابراهیمی: اول باید بدانیم چه احزابی خواهان سیستم فدرالی در ایران هستند. این احزابی که ما شاهد هستیم یک کنگره با شرکت احزابی که خواهان سیستم فدرالی هستند تشکیل  دادند.  که این احزاب میخواهند در چهاچوبه ی ایران بمانند اما به طور مثال برای بلوچ یا احزاب آذری و کرد برای الحاق حقوق “خلق خود” تلاش کنند و در اصل با چهارچوبه ی قومی ساخته شده اند، و از نظر خودشان تنها راه حل پایان ظلم و ستم ملی در چهاچوبه ی ایران این است که سیستم فدرالی درایران اجرا شود. ما از نظر سیاسی مطلع هستیم که نه شهروندان کُرد زبان، آذری، عرب و بلکه حتی فارس زبان هم در ایران مورد ظلم قرار میگیرد در دو حکومت قبل و الان زیر ستم قرار گرفته اند، این درست نیست که تنها بگوییم “خلق کرد” یا عرب و آذری دچار ظلم و ستم شده اند همه ی مردم ایران در چهاچوبه این حکومت سرکوبگر دچار ظلم و ستم است. اما در بعد سیستم فدرالی وقتی حرف از سیستم فدرالی به میان می آید میخواهند مرزهایی را بر اساس قومیت تقسیم کنند و هر قومیتی مرز مخصوص به خود را داشته باشد، و با این  به ظاهرراه حل آن ها هم میتوانند به قدرت برسند و اهداف شخصی و جنبشی و سازمانی خود را پیش ببرند و هم به راه حل مشکل ملی  دست پیدا کنند. ولی از نظر من این هم مانند کار های قبلی یک اشتباه بزرگ است. ما حزب سوسیالیست انقلابی ایران دشمنی با هیچ حزب کردستانی و غیر کردستانی ملیگرا  یا به طور کلی ناسیونالیست ایران نداریم، جنگ ما جنگ تفکر و جنگ راه حلهای متفاوت است. هر چیزی به نفع اکثریت مردم ایران باشد انجام میدهیم و آن را درست میبینیم اگر سیستم فدرالی به نفع مردم ایران باشد، که ابدا نیست!، ما از طرف حزب سوسیالیست انقلابی از آن پشتیبانی میکردیم اما ما این سیستم را دلیلی برای درست شدن جنگ و جدال بی پایان چند کرکوک دیگر در ایران میبینم، همانظور که شاهد هستیم در کرکوک اقلیم  کردستان عراق تا الان بر سر آن خون ریخته میشود .

و باعث این شده که کُرد عرب بکشد و عرب کُرد را بکشد ترکمن ها کُرد و عرب بکشند و باعث دشمنی و اختلاف زیادی در بین مردم عراق شده است. شهری که یکی میگویدمتعلق به مرزهای من در کردستان است و عراق میگوید نه این خاک من و حوضه ی قدرت من است وقتی که جغرافیای ایران را میبینم شاهد هستیم همین احزابی که خواهان سیستم فدرالی در ایران هستند مانند حزب تضامن  دموکراتیک اهواز که حزب دموکرات کردستان ایران هم یکی از هم پیمانان این حزب است با همراهی چند حزب دیگر خواهان سیستم فدرالی هستند حزب تضمن دموکراتیک اهواز خواهان استان ایلام است و آن را جزو خاک خود میداند و باید در آینده ی ایران اگر دولت الأهواز درست شود ما مالک این خاک هستیم از یک طرف دیگر کُرد استان ایلام و کرمانشاه را از شهر های بزرگ و استراتژیکی خود میداند و اگر به مناطق شمال غربی ایران توجه کنیم مناطق ارومیه احزاب آزری را مشاهده میکنیم، به نظر احزاب ناسیونالیست در ایران باعث بزرگترین خونریزی در تاریخ ایران خواهد شد احزاب آزری از مناطف جوانرود و روانسر تا مناطق باینگان را چهارچوبه ی خاکی خود میبیند در حالی که مشاهده میکنیم استان ها همه از اقوام مختلف هستند مثلاً در ایلام لُر وجود دارد فارس وجود ما نمیتوانیم یک مرز مشخص شده طبق سیستم فدرالی ایران درست کنیم و یک دلیل برای جنگ و خونریزی در ایران نباشد این سیستم صد در صد از دید ما باعث خانه خرابی و ویرانی و خونریزی در مناطق مختلف ایران خواهد شد و ما به تندی مخالفت خود را ضد این سیستم إعلام کرده ایم اما راه حل حزب سوسیالیست انقلابی  برای حل مشکل ملی که بیشتر از صد سال است طول میکشد تنها راه حل به دست گرفتن حکومت از طرف یک سیستم سوسیالیستی  واقعی است نه از ظاهر سوسیالیسم باشد بلکه در باطن هم باید دستورات و مقررات سوسیالیزمی را جای داده باشد و حل مشکل بلوچی که شناسنامه ندارد عربی که درفقر زندگی میکند کردی که خواهان زبان و لباس مادری در برنامه کاری خود داشته باشد که این مردم دیگر این ظلم و ستم را احساس نکنند و حس کنند ایران کشور آن ها هم هست و نابرابری و ناعدالتی را ریشه کن کند و همه ی مردم ایران به حقوق خود دست یابند. اما اگر تمام احتمالات را در نظر بگیریم .و یک سیستم سوسیالیستی سر کار نیامد و سناریوی سیاه دوباره تکرار شد و با پشتیبانی غرب و کشور های منطقه توانستند کسانی مانند مجاهدین خلق و رضا پهلوی را روی کار بیاورند ما این را ظلم و ستم بدر حق تمام مردم ایران خواهیم دید و در این موقعیت ما به خواسته های  مردم مراجعه میکنیم رفراندمی برگزار میکنیم و از رأی مردم هر چه باشد پشتیبانی میکنیم در ایران در مناطق کردستان ایران اگر خواهان جدایی و استقلال بود ما هم مانند حزب سوسیالیست انقلابی ایران از این پشتیبانی خواهیم کرد و مبارزه ی خود را در چهارچوبه ی استقلال ادامه میدهیم.

 

ناصر زیجی: رفیق سلام همین سوأل را از شما میپرسم سیاست حزب سوسیالیست انقلابی در قبال طرح فدرالیسم احزاب ناسیونالیست، و حل مشکل ملی  چیست؟

سلام زیجی: بحث فدرالیزم تاریخ خودش را دارد که یک برنامه ی جداگانه لازم دارد تا درباره ی این صحبت کنیم که چرا طرفداران فدرالیزم در ایران و احزاب فدرالیزم به دنبال چه چیزی هستند و چرا این موضع را پیش گرفته اند.

 در تاریخ ایران از زمان هخامنشی گرفته تا میرسد به امثال محسن رضایی و مسئولان جمهوری اسلامی که بحث از فدرالیزم اقتصادی را به میان می آورند ریشه ی همه ی این ها نه در دستیابی به آزادی و برابری معینی بلک برای شراکت در قدرت و اتصاد و شهم خواهی معینی بوده و هست و موضوع سر حل مشکل ملی و قومی نیست، و این بحث اصلاً ربطی به تاریخی که احزاب فدرالیزم داشته اند ندارد، و بعضی از طرفداران فدرالیزم موضع خوب بودن فدرالیزم را به  تجربه کشورهای اروپایی و آمریکا نسبت میدهند که در آلمان، آمریکا، کانادا و …فدرالیزم وجود دارد و چه اشکالی دارد!

 اما این اطلاعات و داده ازریشه غلط است! اولاً موضوع تغییر و تحولات سیاسی ایران بسیار متفاومت است با نمونه هایی که مقایسه میکنند، و دوم اینکه هیچکدام از این نمونه ها در چهاچوبه ی قومیت نیست بلکه از بعد اداری آن است که حتی به نظر من فدرالیزم از نظر اداری هم در ایران جوابگو نیست، راه حل های بهتری وجود دارد.سطلنت طلب ها هم همین را میگویند که سیستم پادشاهی چرا بد است، سوئد و انگستان هم همین نظام را اجرا میکنند در حالی که خود این نظامی که الان در اروپا حاکم است فرمالیته است و مردم از آن ها متنفر است و از نظر مردم یک مشت مفت خور هستند و از این عبور کرده اند و سیستم هایی دیگری دارند و اطلاعاتی که این احزاب به مردم برای توجیه سیاست های خودشان میدهند بسیاد نادرست و غیر واقعی است. تا جایی که به ایران مربوط میشود طرح فدرالیزم بر پایه ی احزاب بورژاوزی و ناسیونالیست کوردی احزاب بورژوازی عرب بلوچ وفاشیزم ترک است که پشت این طرح ایستاده اند و معاملاتی با رضا پهلوی دارند. رضا پهلوی هم همانطور که در ابتدا اشاره کردم طرفدار تمامیت ارضی کشور هستند و میخواهند با فدرالیزم،  جریانات اسلامی یا سلطنت طلبی  زیر نام شوونیسم فارس و تحت نام تمامیت عرضی کل حاکمیت را حفظ کنند اما سیستم جمهوری اسلامی تغییر یا کنار گذاشته شود. اما ارتش تبدیل به سپاه شاهنشاهی شود سپاه پاسداران سربند خود را به جای الله اکبر پرچ شیر و خورشید را تبدیل  میکند و بقیه ی سیستم سر جای خودش است.

منظورم این است که سیستم سرمایه داری پا برجا است و در گوشه ای هم تناسب قوا هم ایجاد میکند مثلاً مسئول کلانتری مریوان را به اقای عبدالله مهتدی بدهند یا مسئول کلانتریمهاباد را به آقای مصطفی هجری بدهند یا شهرداری وا  به فلان جریان در خوزستان که به نام فدرالیزم عمل میکند و ظاهراً این دو ناسیونالیزم متناقض میخواهند در گوشه ای  در راستای تقسیم قدرتی و اقتصاد و اداراجات بین طبقه بورژواهای خود به توافق برسند. در صحبت هایم به این اشاره کردم که باید این پروژه شکست بخورد و این هیچ نفعی برای جامعه ندارد بر عکس یک سم آلوده و کشنده برای زندگی انسانی همه شهروندان خواهد بود.  در نتیجه اینجا میخواهم مستقیما به سوال شما  پاسخ  بدهم که گفتید آیا فدرالیزم مشکل ملی را حل خواهد کرد؟. به هیچ عنوان  نه فقط حل نمیکند  بلکه دائمی تر و بغرنجتر و درد آورتر خواهد کرد.

توضحیات من به اندازه کافی روشن است در این باره. این احزاب به دنبال حل مشکل ملی در ایران نیستند. بلکه ستم ملی را واسته و بهانه کرده اند برای رسیدن به قدرت معین دیگری. در همسایگی ما عراق است که ٢۵سال نشان دادند مشکل “کورد” مشکل “ترکمن “و “عرب ” نمیتواند زیر سایه ی فدرالیزم حل شود. ما میبینم در عراق فدرالیزم یعنی کشتار، یعنی جنایت، یعنی فسا،د یعنی دزدی، و  نتوانسته “مسئله ی قومی و ملی” در عراق اصلاً حل نشده است. هر کس خودش را از طریق یک قومیت و یک ملیت به این بهانه میخواهند از دولت مرکزی “تمرکز زدایی” بکنند در حالی که تمرکز زدایی یعنی اینکه فقط یک دولت در تهران نباشد اما در مقابل پنج و شش دولت  مشابه در ایران درست شود به نام فدرالی و ایا لات . و مسئله این است که از نظر حق شهروندی اگر قرار است ظلم و ستم و سیستم در جای خودش باقی بماند چه فرقی میکند که مرکزیت در تهران باشد یا  آن مرکزیت  را  به چند شعبه ” ترک” و “فارس” و “بلوج.” و..تقسیم کنید؟!. به طور مثال نگهبان زندان فارس یا کرد باشد چه فرقی به حال مردم کارگر و آزادیخواه که برای آزادی برابری خوشبختی تلاش میکند؟، در نتیجه از بعد تمرکز زدا یی هم  ادهای فدرالیست چیها فریبکارانه و بیربط به تامین حقوق واقعی شهروندان است.غیر واقعی است و هیج منفعتی برای مردم ندارد .آیا ستم ملی را ریشه میکند  این نوع بازی کردن تقسیم قدرت سرمایه داران و نمایندگان ناسونالیست و شونیست؟، گفتیم  درست برعکس آنرا اتفاقاً بدتر خواهد کرد. اگر کسی ریکی به کفش ندارد و واقعا هدفش صرفا رفع یک ستم خاص به اسم ستم ملی است دیگر پناه به این روشهای ضد انسانی و نمک لای زخم کردنها نمی برد!.

حل بنیادی ستم ملی و نظاعی که ارتجاع دولتهای مرکزئ و شونیسیم و ناسیونالیسم به جامعه تحمیل کرده اند تنها و تنها دو راه برای پایان دادنش وجود دارد، به دو روش حل میشود، اولی که رفیق زاگرس هم اشاره کردند یک سیستم آزادیخواه برابر باشد، یا حتی میتواند یک سیستم بورژوازی هم در مواردی باشد، حداقل تمدنی باشد که دیگر آن فساد شوونیسم ایرانی و اسلامی که نزدیک به دو قرن است دولت های جنایتکار مردم را سرکوب میکنند  و اجازه نمیدهند مردم به زبان مادری خودشان درس بخوانند و یا فعالیتهای مورد نظر خود را داسته باشند و رفت آمد کنند، تکرار نکنند. یک دولت بووژوازی میتواند به یک طریقی این را  نه تماما، بخشا حتی حل کند برای منفعت  سیستم و سرمایه خودش هم شده  این مشکل را در درون خود حل و فصل نماید.  اما این در ایران بعید است، با اپوزیسیون و حکومتی که ما از آن شناخت داریم، نمیتوانند این امر را به درستی حل کنند و در آینده هم نمیتوانند . چه سیاست تمامیت ارضی خواهی بورژوازی و شونیسم حاکم و چه فدرالیسم قومی بورژوازی و ناسیونالیسم در”اقلیت” این دو سیاست و “راه حل” در آستین داشته باشند این معضل را ریشه دارتر و درد آورتر میکنند. تا وقتی که کلمات ارتجاعی “تمامیت ارضی و “فدرالیسم” در میدان سیاست و مدیا در جریان باشد مشکل ملی در زندگی و ذهن مردم باقی خواهد ماند، حتی اگر آنها به هر زندو بندی هم قدرت را در دست بگیرند. در ایران موقعیت زندگی  و رابطه مردم منتسب به ملیتهای مختلف با همدیگر بی اندازه فرق دارد حتی با عراق و جاهای دیگر.  جامعه ای در بعد میلیون ها میلیون انسان روابط شخصی و خانوادگی دارند، جامعه ای که باهم یک حکومت را سرنگون کردند، “حکومت پادشاهی”، ا هم چهل سال است از همه ی بعد ها با جمهوری اسلا می مبارزه میکنند، جامعه ای است که کارگر از تهران تا آن سر کردستان گرفته منفعت جدا از هم ندارند، مانند هم سرکوب میشوند، مانند هم حقوق شان را دریافت نمیکنند، و اجازه فعالیت نمیدهند، برای زنان هم همینطور،… میخواهم این را بگویم فدرالیزم چی ها  این ادعا  را مطرح میکند که مردم کردستان چشم و گوش خود را نسبت به این مسائل و غیر واقعی بودن طرح فردرالیسم قومی آقایان به عنوان راه حل غلط ببندند، اما  فقط به یک موضوع فکر کنید، یک موضوع خرافی، موضوعی که میشود از یک راه انسانی تر حل شود، که بله ما مورد ظلم ملی قرار گرفته ایم، بله ظلم “ملی ”  هم شده است، اما راهی که عالیجنابان طرفدار فدرالیسم تعقیب میکنند این موضوع را حل نمیکند، همانطور که توضیح دادم  ایران را به یک دریای  خون تبدیل میکند.

 در ایران حدود دوازده شهر به غیر از تهران و تبریز و شهر های بزرگ به میلیون ها “تورک” و “کرد” آن هایی که نام ملت های جدا جدا روی خود گذاشته اند زندگی میکنند بخشی از شهرها به طور کلی قابل تقسیم نیستند. از تکاب گرفته تا بخش هایی از شاهین دژ رضاییه نقده و خیلی از شهر های دیگر که این قابل اجرا نیست. یادم است که جمهوری اسلامی و حزب دموکرات در بخشی از این شهر ها جنگ راه انداخت اند و تعداد زیادی از مردم در این جنگ کشته شدند. در رضاییه، شاهین دژ ،نقده ، در تکاب داستان قارنا و قلاتان اگر مردم آن را شنیده باشند در نتیجه ی این جنگ ویران کننده میان “کرد و ترک” بود  و دو جبهه ی ارتجاعی آنرا به مردم تحمیل کردند.  در ایران هیچ تردیدی نیست که سیستم  فدرالی در ایران شکست خواهد خورد. یک جریان فاشیت ترک وجود دارد که گفته بوکان و مهاباد  مال آذربایجان یا به قول خودشان ترکستان است، و همانطور که رفیق زاگرس توضیح دادند در مناطق شمالی و جنوبی  ایران هم این مشکل وجود دارد و این ادعا را دارند ایا رفراندم حل میکند یا فردا طرفداران فدرالیزم حاضر هستند که به رأی مردم احترام بگذارند، ابدا‌!، آن ها حتی حاضر هستند در یک شهر چند نفر را آموزش بدهند دو نفر یا زن و بچه را از طرف مقابل بکشند و احساسات مردم را خدشه دار کنند و جنگی درست کنند که معلوم نیست انتهای آن کی است و این هم به بهانه ای برای دولت مرکزی که ظاهراً تمرکز زدایی کرده است تبدیل شده و دوباره ‌قشون کشی کنند.

کینه و تنفر و عقب ماندگی  و برخورد تحقیر آمیز و نابرابر به “ملت” مقابل محصول تنفر و عملکرد واقعی  جامعه وشهروندان نبوده و نیست!، محصول همین سیستم و عملکرد ضد انسانی جامعه بورژوائی و حامیان ریز و درشت آن بوده و هست، که از سیستم شاهنشاهی تا جمهوری اسلامی و  از فاشیسم ترک و شونیستم غالب در ایران  تا ناسیونالیسم ورشکسته و بی نتیجه امثال حزب دموکرات کردستان و باند  های مانند سازمان زحمتکشان آقای عبدالله مهتدی و آقای حسین یزدان پناه درست  کرده وخواهند کرد. و همینها هم به جامعه خون میپاشند اگر جلوشان گرفته نشود. این احزاب برای منفعت کورکورانه ی خودشانکه هدفشان  شراکت در حاکمیت سیستم موجود است،  مانند هر فرد مسلمان افراطی که چطور پنج بار نماز خود را فراموش نمیکند وسجده میبرد، و میدانیم پایه ی آن  هم خرافی وهیچ است. این احزاب و جریان ها هم  دقیقا با همان متد و سنت در حال تحریکات قومی هستند برای اینکه “مردم پیشمرگ” بشوند برای اینکه فردا حکومت را به دست بگیرند، برای اینکه هر کس یک شهر را قرق کند و همدیگر را قتل عام کنند.

بحث من این است که مردم مقیم کردستان( حالا که به زبان کردی رو به آنها صحبت میکنیم)  چرا باید به این ها گوش بدهد و دنبال اینها باید بروند؟!!، اگر مسئله ی لباس و زبان و رهایی از ستم ملی است راه ها ی دیگر و بسیار بهتر و انسانی تری هم وجود دارد. از زمان بابان ها و ساسان  و کاکان ها تا زمان قاضی محمد و اسماعیل آقای شکاک تا زمانی که قاسملو و حزب دموکرات شروع  به فعالیت  مجدد کردند بعداز سرنگونی شاه و لبیک قاسملو به “امام خمینی” تازه بقدرت رسیده، و حتی در دیگر بخشهای کرد نشین در کشورهای دیگر هم، آیا ما از کانال سیاست و اهداف چنین احزاب و جنبشهای توانسته ایم مشکل کرد و ستم ملی را حل کنیم؟، نه!، کجا؟. اکثر اوقات حرف “قانع “کننده نیست اما تاریخ یک درس گرانبها و آموزنده برای مردم است. وقتی این پروژه به نتیجه نمیرسد یک حزب سی، چهل، پنجاه سال به نام “ملت کورد” ما را گول میزنند و هر بار شعاری را به هوا فوت میکنند، از خودمختاری تا خود گردانی از استقلال تا فدرالیسم و خود مدیتریتی و دموکراسی سر میدادند، و هر بار به یک دولتی پناه میبرند و  غالبا همراه ونوکر آمریکا هستند، برای پیشبرد زندگی خودشان با دولت های سرکوبرگ همین “کردها” کار میکنند، چگونه باید اکنون مورد اعتماد و اتکا شهروندانی باشند که خواهان رفع ستم ملی بر خود است؟؟!! اینها چطور میتواند یک جامعه را آزاد کنند؟! در نتیجه باید بدانیم راه حل اینها مانند همه این تاریخ شکست خورده ای که داشته و دارند راه بجای نخواهد برد از جمله طرح عوامفریبانه و خونین فدرالیسم کنونی شان.

راه حل های شونیستی و پادشاهی و  شیعیه گری  وجمهوری اسلامی  که  همواره با زبان ارتش و سرکوب و بالا دست بودن پاسخ داده اند، راه حل نیست، جنایت عریان است!، راه حل متقابل ناسیونالیسم هم راه حل نیست، خفت و شکست و حلقه بگوشی و معامله به مردم و سرنوشت آنها و تلاش برای بقدرت رسیدن حقیرانه یک قشر بورژوا و احزاب معینی  در پوشش “خلق”، و “ملت” و “لباس و فرهنگ و زبان ملی” و غیره است. هر کسی حرف از ملت و تحریک احساسات  قومی من و شما را مبنای فعالیتش گذاشته است بدانید این برای حل مسئله کرد نیست، برای یک دکان سیاسی و منفعت اقتصادی یک قشر دیگری است، میخواهند من و تو را به پلکان تبدیل کنند برای رسیدن به حکومت و قدرت خود و جنبش و حزبش. دقیقا مانند کردستان عراق! همانطور که مبینیم کردستان عراق -٢٨سال است که  تحت حاکمیت فاشیست عرب قرار ندارد، فدرالی  نیزاست و هنوز هم دعوا بر سر کرکوک و مخمور و خانقین و خیلی مناطق و مسائل دیگر در جریان است، اما با این وجود هم دولت و  هم سرمایه دار و هم کارگر مزد بگیر و کودک واکس زن زیر گرمای  شدید و هم  زندان و زندان بان و هم لباس و زبان و آموزش و پروش همه اش “کردی” است. آیا اکثریت شهروندان آن مملکت فکر میکنند آزاد شده اند؟ فکر میکنند چون لباس و فرهنگ و ارتش و زندان و قتل ناموسی هایشان و ترور روزنامه نگارانشان  نیز”کردی “شده است، احساس غرور و انسانیت میکنند؟ معلوم است که نه! نابرابری و فقرو بدبختی و کشتن زنان که آمار قتل زنان در شهر سلیمانیه و اطرافش تا چند سال پیش به اندازه ی همه ی ایران بوده، ایران ٨٠میلیونی زیر سایه ی جمهوری اسلامی، اما در یک شهر کرد نشین یک میلیونی  و خورده ای در عراق به اندازه ایران قتل زنان در آن اتفاق می افتد، این نشان دهنده ی این است که آزادی و عدالت و حرمت انسانی وجود ندارد، پس نباید فریب این را بخوریم  که گویا “کردایتی” همه موجودیت و هدف انسان است؟ این پروپاگندا، اگرنااگاه و ساده لوح نباشیم ، برای کسانی بدرد میخورد که با این اسم به تخت و تاج و ثروت خود میرسند و شهروندان تهیدست را نیز در این راه قربانی  کرده  و خواهند کرد.

بله ما این را به رسمیت میشناسیم که دو دولت جنایت کار یک قرن است در حال  سرکوب ستم کردن هستند و یک زبان و جنبش بورژوا-شوونیسم قدرت را به دست میگیرد و  بقیه را سرکوب میکند. و اتفاقاً انقلابی ترین احزاب ما احزاب سوسیالیست و کمونیست و کارگری هستیم در ایران که همواره خواهان حل فوری ستم ملی و پایان دادن به جنایت و ستم دو نظام فاشیستی پهلوی و اسلامی بوده  و هستیم. و الان هم سیاست ما این است  و همچنان به این مبارزه ادامه خواهیم، داد و خنثی کردن سم فدرالیسم خود یکی از تلاشهای مهم برای رسیدن به رفع ستم ملی و مشخصا حل مساله کرد در ایران و منطقه است. فدرالیزم و ماهیت فدرالیزم  یک سیستمی  ارتجاعی و پر معضل است و ما میخواهیم مردم آزادیخواه،از جمله  شهروندان کرد زبان، با قدرت علیه  آن بایستند. فدرالیزم آینده ای بسیار سیاه برای مردم ایران و به خصوص شهروندان کرد زبان به همراه دارد. هیچ مشکلی از طریق فدرالیزم حل نخواهد شد! احزابی که خواهان فدرالیزم هستند مانند جمهوری اسلامی ضد آزادی و ضد برابری واقعی در جامعه هستند.

 ما پیشنهادمان این است که برای حل مشکل ملی به راه حل سوسیالیستی محلق شوند. راه حلی که انقلابی بودن  و انسانیت و آزادی و برابری همه شهروندان را جلوی پایمان گذاشته است.  ما بر مبنای عقب مانده سنجش و رجوع به گروه خون نژاد یا قومیت کسی برای حل معضل واقعی و تحمیل شده اجتماعی نمیرویم.  بلکه مبنای آن حق برابر شهروندی و رفع مشکل و ستم و معضلی است که ارتجاع بر ما تحمیل کرده است. ما اینطور فکر میکنیم که انسانها از روزی که به دنیا می آیند تا آخر عمر مانند  یکدیگر حق برابر و آزادی در این دنیا را دارند، هر شکلی از برترت طلبی بر بخشی از این انسانها را، به هر بهانه ای، اوج ارتجاع و ضد انسانی میدانیم.  هیچ کس خق ندارد به نام ملت و مذهب و دین برتری داشته باشد. حق نداریم یک طرف را شستشوی  مغزی بدهیم و حتی وادارشان کنیم به قتل عام یکدیگر بپردازند. این  نع  تحریکات و اقدامات  ضد انسانی همواره از جانب دو جنبش جریان بورکوائی صورت گرفته است. یکی احزاب و جریانات ناسیونالیست شوونیستی و اسلام شیعه و سنی هر دو که در دولت بوده اند و هگمچنین اپوزسیون دست راستی و ناسیونالیست قومی یا مذهبی که فاشیسم حاکم در قدرت راهشا نداده و سهیم شان نکرده است.

اولین هدف  ما در ایران سرنگونی جمهوری اسلامی، بدون دخالت های مکرر و منفی آمریکا و کشور های دیگر، چون ما این دخالتها را ضد انقلابی و به زیان مبارزه خود میدانیم. ما از راه مبارزه واحد کل طبقه کارگر و همه شهروندان حامی آزادی و برابری و رفع ستم و از راه یک انقلاب کارگری-توده ای و متحدانه سوسیالیستی میخواهیم بر جمهوری جهل و جنایت جمهوری اسلامی پیروز گردیم. ما بر استقرار یک نظام سوسیالیستی پای میفشاریم و این نظام سوسالیستی بر مبنای سیستم شوراهای کارگری و عمومی حاکمیت خود را اعمال میکند، چنین سیستمی متعلق به همه و با دخالت و تصمیم هر روزه همه شهروندان به نظام سیاسی، اداری، اقتصادی و غیره خود ادامه خواهد داد، یعنی ستم و تبعیض و استثمار به پایان خواهد رساند. اولین قدم در این نظام شورائی-سوسیالیستی لغو تمام قوانین ضد انسانی و نابرابری است کرامت انسان و حق وحقوق آنها را نادیده گرفته است، که ظلم و ستم را توجیه کرده است ، و رفع  ستم ملی جزو یکی از مهمترین آنها است. مردم ایران به هر رنگ و نژاد و جنسیت و پیشینه ای  از نظر ما حق برابر در تمام امورات دولتی، سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی  و غیره کسور را دارد. از جمله زبان مادری ، و پوشش در همه سطوح و بخش های ایران صد درصد باید آزاد و برای همگان ممکن گردد..این پروژه ی ماست و امیدواریم که به نتیجه برسد. از مردم آزادیخواه درخواست میکنیم که به این پروژه ملحق شوند، و همانطور که چهل سال است ضد جمهوری اسلامی  از  تهران و  تبریز وسنندج و سقز و بانه باهم مبارزه میکنیم برای آزادی و برابری با هم میتوانیم یک نظام سوسیالیستی و آزادیخواهانه  را نیز تشکیل دهیم و قدرت خودمان را افزایش دهیم و ستم ملی را برای همیشه و به طور کامل حل خواهیم کرد. اما  وقتی از این پروژه درست و بر حق به هر دلیلی موفق بیرون نیاییم، آلترناتیو دوم ما  برای حل مسیکه ملی و رفع ستم ملی “استقلال” است.  اکنون این موضوع نه برای همه ایران بلکه برای کردستان ایران بنا به دلایلهای روشن و تاریخی که پشتش هست برای ما موضوعیت دارد.  در حقیقت اگر این پروژه سوسیالیستی و آزادیخواهانه  برای سرنگونی حکومت اسلامی و استقرار نظام آتی کشور شکست بخورد یک شکست بزرگ برای همه ی  کارگران ومردم  آزادیخواه ایران خواهد بود و مسئله ملی و حل آنرا نیز مانند خیلی مسائل دیگر سخت تر و پیچیده تر خواهد کرد.

با این وجود راه حل دوم ما استقلال از طریق  برگزاری رفراندم و مراجعه به  آرا شهروندان است. بدون هیچ فشاری و دخالت  منفی دولت و نیروی نظامی و احزاب و فشاری.  تامین کردن یک فضای آزاد شش ماهه تا یکساله برای همه نیروها و افراد، دادن امکانات یکسان تبلیغی برای همه، موافق و مخالف، و سر آنجام رفتن به پای صند‌وقهای انتخاباتی است که تعین میکند آینده کردستان ایران چگونه رقم خواهد خورد. و در این رفراندوم ماندن در چهارچوب ایران با برخورداری از حق کامل و برابر شهروندی یا جدایی و استقلال مناطق کردنشین به رای همگانی گذآشته خواهد شد. از ما آن زمان درباره ی این موضوع تصمیم خواهیم گرفت که آیا این استقلال به نفع مردم و آزادی و کارگر و زحمتکش و خوشبخت کردن شهروندان و رفع نهائی  ستم و مشکل ملی  خواهد بود یا نه بر عکس ماندن در چهار چوب کشور واحد. در هر صورت ما نتیجه چنین رفراندومی هر چه باشد به رسمیت خواهیم شناخت. و این چکیده و مضمون سیاست حزب سوسیالیت انقلابی ایران در این باره است.

سیاست وپروژه ی که ما داریم  هیچ گونه همسوئی با شونیسم و ناسیونالیسم و پروژه ارتجاعی فدرالیسم ندارد، تماما علیه همه این سیاستها و طر‌حهای هستیم که تا امروز طبقه کار گر و اکثر شهروندان ایران، از جمله مناطق کرد نشین ، را قربانی دست  ترفندها، زورگوئی ها،سیاستهای بورژوائی، و شکست و ناکامی های خود چه در قالب دولت و چه احزاب بورژوائی در پوزسیون و اپوزسیون کرده اند و به دروغ در لباس ملت، مردم، کشورو میهنو قوم و نژادهم ظاهر شده اند. تاکید میکنم که  کارگران و  مردم زحمتکس و آزادیخواه وقتی کلمه ی فدرالیزم را میشنوند باید بدانند از این پروژه دریای خون جاری میشود ، همانگونه که در عراق جاری شد و باز هم جاری خواهد گردید، و در صورت وقوع در ایران میتواند به مراتب آینده ای سیاهتری به دنبال داشته باشد. آنگاه   نسل بعداز نسل، و بچه های ما نیز ماها را نخواهند بخشید، که بعد از چهل سال سرکوب و جنایت جمهوری اسلامی و ظلم های که در حق مردم کرده است،  حال بعداز این نظام ارتجاعی سعی کنیم چنین سیستمی را سر کار بیاوریم، که از جمهوری اسلامی اگر سیاهتر  وپر مخاطڕه آمیزتر نباشد مطلقا کمتر نخواهد بودچنانچه اینها، همه شان، دستشان به قدرت برسد چنان سناریو ضد انسانی تحمیل خواهند کرد که با چهل سال دیگر نتوانیم از دست خونین شان نجات پیدا کنیم. از همه میخواهیم این طرح ضد انسانی و سناریو سیاهی فدرالی را بیش از پیش طرد کرده و طرفدارانش را رسوا نمایند.

( با تشکر از رفیق تینا خلیفه ای برای پیاده کردن این گفتگو و ترجمه آن از زبان کردی به فارسی. این گفتگو در تاریخ ٧ آوریل ٢٠١٩ صورت گرفته و پخش شده است، برای رجوع به فایل تصویری گفتگو به این لینگ مراجعه شود:

http://www.hawpshti.com/19/?p=1549&fbclid=IwAR3li_wYbgdfsb6Fip41E2Hi_ZeLAWK3LZdsoBDSDGEV2u20U_ZptTNApHU)

منبع: شماره ٩۶ نشریه سوسیالیسم امروز

٣١ فروردین ١٣٩٨

٢٠ آوریل ٢٠١٩