ضد انقلابیونِ ضد کمونیست بازهم برعلیه یکدیگر شده اند، چرا؟!

ضد انقلابیونِ ضد کمونیست بازهم برعلیه یکدیگر شده اند، چرا؟!

آیا گربه ی مرتضی علی عابد شده و دیگر موش نمی گیرد و با برای موش گرفتن پنج تا پنج تاست؟! به باور من، آخری است! زیرا که اعمال شان فقط نشانگر این است و نه هیچ چیز دیگر!

چپ ایران از سال ها قبل و مخصوصا کومه له همکار نزدیک اتحادیه میهنی بوده است. این همکاری برای خود تاریخی دارد که بر می گردد به حتی قبل از اتفاقات ۱۳۵۷ در ایران.

ولی از پائیز سال ۱۳۶۲ که احزاب اپوزیسیون جمهوری جنایت کار اسلامی و کل جریانات به اصطلاح چپ و کمونیست وارد کردستان عراق شدند، نه تنها همکاری شان با اتحادیه میهنی به یک اجبار تبدیل شد، بلکه همکاری با دشمن آن زمان اتحادیه میهنی یعنی رژیم بعث عراق هم به سیاست روزمره شان تبدیل شد.

ورود به کردستان عراق و اعلام همکاری یعنی گرفتن کمک های مادی، مالی و لیجستگی از رژیم فاشیست سرمایه داری بعث عراق و سکوت در باره جنایاتش در همین کردستان عراق یعنی در چند قدمی اردوگاه هایی که تا امروز هم باقی مانده اند – حزب کمونیست ایران – کومه له – و دیگر جریانات که یکی از این جنایات به انفال معروف شد که در آن به نوشته یکی از کادرهای کمیته مرکزی و یا بالای کومه له فریدون ناظری ۱۸۰ هزار نفر تا ۳۰۰ هزار از زحمتکشان کردستان عراق قتل عام شدند که فاجعه حلبجه از معروفترین این فجایع می باشد، اعلام مرگ رسمی هر چه انقلابی و رادیکالیسم حتی خرده بورژوایی و چه برسد به کمونیسم، در این احزاب بود. این سیاست متأسفانه در تمامی جریانات چپ که خود این حزب کمونیست کارگری ایران از جمله مفتضح ترین جریانات در این رابطه است، نهادینه شد و هر روز عمق بیشتری یافت تا کنون که دیگر این به اصلاح چپ به پدیده ای مرده، تعفن زده همچون مرداب بد بو و پر از تمساح تبدیل شده است.

زیرا که این حزب – حزب کمونیست کارگری ایران – نه تنها، همان سیاست را ادامه دارد، بلکه از اواخر دهه ی ۱۹۹۰ و در کنگره دوم حزبش از زبان لیدر و تئوری ریسین اصلی ومؤسس حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری ایران، رسما از حزب کارگران به حزب سکولارها، حزب جامعه، حزب دوستدار حتی فاشیست های اروپا و ایران مانند داریوش فروهر و نشست و برخاست با ساواکی ها در مخالفت به اصطلاح با اسلام سیاسی تبدیل شد که همکاری با سلطنت طلبان، دولت های سرمایه داری امپریالیستی در لفافه جوامع مدرن و متمدن، ضد اسلام سیاسی و ضد دیکتاتوری و سکولار و پشتیبانی از جنگ طلبی های امپریالیستی افغانستان تا لیبی را هم به آن سیاست افزوده است.

به همین دلایل، هیچ کدام از این جریانات دیگر ربطی به منافع کارگران و زحمتکشان ایران و کردستان و هیچ جای دیگر ندارند. این جریانات هر چند یک بار با یکدیگر جمع می شوند، قربان صدقه یکدیکر می روند و اعلامیه و بیانیه های مشترک می دهند، مثلا نزدیکترین این بیانیه ها، بیانیه ی مشترک همین کمیته ی کردستان حزب کمونیست کارگری با همین کومه له و حزب حکمتیست و روند سوسیالیستی کومه له می باشد و بعد باز بر علیه یکدیگر شده وهمدیگر را به اصطلاح افشاء می کنند. این نوع اعمال سخیف به نظر من، فقط برای این انجام می گیرند که یک تعداد منگ شده و از خود بیگانه گشته به نام اعضا و هوادار و کادر را دور خویش نگه دارتد و سر و صدایی راه انداخته تا بلکه اربابان امپریالیست و حتی ارتجاعی ترین حاکمان منطقه که از برادران ایرانی و اسراییلی شان اصلا کم ندارند را، مانند ساطان عربستان عربستان سعودی متوجه خود نموده و کمک بیشتری نصیب خود نمایند و نه هیچ چیز دیگر!

کارگران و زحمتکشان در کردستان هم مانند همه ی ایران، راهی جز اینکه از توهم نسبت به این ضد انقلابیونِ ضد کمونیست، اذهان خود را تمیز و پاک کرده و در جهت ایجاد حربی جدید، حزب خویش و ادامه مبارزه طبقاتی تا تبدیل آن به یک جنک همه جانبه با دشمن طبقاتی یعنی سرمایه داران و دولت هایشان تاایجاد دیکتاتوری پرولتاریای مسلح که همه ی این جریانات از شنیدن نامش بدنشان کیر می گیرد، باشند. این مسیر سخت، ولی تنها مسیر رسیدن به رهایی است!

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=270457063886311&set=a.102782977320388&type=3&theater