سیل و انقلاب قهری کمونیستی کارگران و زحمتکشان‎

سیل و ضرورت انقلاب قهری کمونیستی کارگران و زحمتکشان

بازهم در رابطه با ضرورت واقعی انقلاب مسلحانه کارگران و زحمتکشان، برای درهم شکستن دولت کنونی و بدست گرفتن سرنوشت خود بدست خویش!

حمید قربانی – ۲۶ مارس سال ۲۰۹۲ اسپارتاکوسی

بعد از اینکه سیل اکنون بیش از ۲۵ استان که اکثر مسئولین اصلی یعنی استان داران و فرمانداران آن در محل نیستند و یا در خارج از کشور و یا داخل در جاهای تفریحی به خوش گذرانی و با بچه هایشان در شهر های ینکه دنیا به سر می برند( استاندار بر کنار شده استان گلستان از۲۰ نفر از استاداران و ۱۰۰ نفر نماینده مجلس و ۹۰ نفر از فرمانداران در خارج از کشور می گوید.)، دیگربرای همه مشخص شده است که این فقط عوامل طبیعی نیستند که فاجعه پشت فاجعه می آفرینند، بلکه خود نظام و سیستم اجتماعی حاکم است که با وجود یک طبقه ی مفتخور و واقعا حقیقتا نالارم و زائد و در اقلیت مطلق جمعیت که بیشترین امکانات جامعه را در دستان خون آلود خود جمع کرده است ۱% جمعیت ثروتمند جهانی ۸۴% ثروت جامعه بشری را دارا هست، ۶۴ نفر از ثروتمندان دنیا بر بیش از نیمی از در آمد دنیا حاکم هستند. در صورتی که نصف جمعیت دنیا از هیچ ثروتی برخودار نیست فقط باید روزانه جسم و روان یعنی نیروی کار و تن خود را بفروشد تا به تواند از مرگ نجات یابد.و این در ایران هم اگر بدتر نباشد که هست، خوب نیست.)، زمینه ساز اساسی تمامی این فجایع هستند و تا زمانی که چنین هست این فجایع روز بروز بر دامنه شان افزوده می شود. این را هم دیگر همه متخصصان و دانشمندان همین نظام اعتراف نموده اند که کره زمین در مسیر نابودی ناگزیر با وجود چنین سیستمی است.

این را حتی گزارشی که در سایت رادیو تلویزیون بی بی سی، این دستگاه خبر پراکنی سرمایه داران امپریالیست هم درج شده است، بی بی سی که حتی اجازه نمی دهد که مصاحبه شونده، حرفش را به زند، زیرا که مایل نیست تا عمیق فاجعه بیان شود، ولی مجبورشده است، حداقل در مورد ایران به نوعی و گوشه هایی از آن را تأیید کرده است، نشان می دهد.

آری، این سرمایه داران هستند که جنگل ها را از بین می برند، این سرمایه داران هستند که معادن پشت معادن را حفر می کنند، این سرمایه داران هستند که بمب ۱۰ تنی و ۱۴ تنی آزمایش کرده و بر سر طبیعت می ریزند و آنرا زیر و رو می کنند، سرمایه داران که حتی تالاب را خشک می کنند و مسیل های های طبیعی و بدست انسان ساخته شده که سیلاب ها را هدایت می کردند با جاده سازی برای تردد وسایل نقلیه با ریختن هزاران تن سیمان که خود باعث سختتر و خشکتر شدن زمین می گردد و زمین را از مکیدن آب باران محروم می کند و نه عوامل طبیعی و حتی بی مسئولیتی مسئولان رشوه خور و دزد پفیوز از سر تا پا غرق در ثروت دردیده شده از کارگران و زحمتکشان، از ولی فقیه و رییس جمهوری و یا نخست وزیر و شاه و غیره که جز سرکوب کارگران وظیفه ای برای خود نمی شناسند، زیرا که دولت دستگاه سرکوب طبقاتی، دولت دیکتاتوری طبقه ی حاکمه بر علیه طبقه ی محکوم است، دولت از آنجایی در جامعه مدرن، جامعه پیشرفته ی سرمایه داری، لازم و ضروری شد و هست که دستمزد و مزایای کارگران را تا سر حد مورد دلخواه سرمایه داران پایین کشیده و حفظ کند، یعنی مرگ از گرسنگی و کتو پشت گتو را تولید می کند و میلیونها کارگر و زحمتکش را، بدون هیچگونه رعایت اصول شهر سازی وغیر رویهم تلنبار می کند را بر میلیاردها کارگر با شغل و بویژه بیکار تحمیل می کند. از دولت و دولتیان در هر جوامع موجود، جوامع سرمایه داری امپریالیستی، جز این انتظاری داشتن یا از روی ناآگاهی است و یا مزدوری سرمایه داران است، چه رسد به جامعه ای مثل ایران که در صد و بیست ساله اخیر و بویژه در جمهوری اسلامی ایران، جز استبداد سیاسی و حتی دیکتاتوری چنان شدید و شخصی تا سر حد دیکتاتوری یک فرد ندیده است که بسیاری را به این خطا سیاسی مهلک کشانده و می کشاند که تضاد اصلی و اساسی جامعه سرمایه دایِ چنان ادغام در سرمایه داری جهانی که در هر منفذ آن نفوذ کرد و راهی جز انقلاب کمونیستی ندارد را تضاد دیکتاتوری فردی با خلق ، ملت، مردم و غیره بدانند ونه، تضاد ناشی از شیوه ی تولیدی جامعه یعنی تضاد کار و سرمایه، تضاد کارگر و سرمایه! بدینوسیله خود به عاملی تبدیل شده و می شوند که سرمایه داران بتوانند با برداشتن یکی و آوردن دیگری و حتی با تعویض نام دولت ها از تغییر اساسی که باید انجام گیرد، جلوگیری کنند. نمونه روشن آن، اتفاقات و رخدادها یعنی به شکسن کشاندن انقلاب سال ۱۳۵۷ است که همین رژیم خون آشامان را بر کارگران و زحمتکشان زن و مرد، پیر و جوان حاکم کرده را ، سرمایه داران امپریالیست و با کمک سرمایه داران ملی و نوکران در شکل احزاب و سازمان های ملی و خائن شده به نام کارگران و زحمتکشان حاکم کنند و کردند، ما نتایج آنرا با میلونها کشته، دست و پا بریده شده ی جنگی، اعدام و تیرباران، مرگ از گرسنگی و بلایای این چنینی می بینیم!

اما، در این بین کسی از عاملی اساسی که باعث می شود که بطور واقعی کارگران و زحمتکشان بر سرنوشت خویش حاکم گردند، نمی گوید و سازمان و حزبی در واقعیت امروز موجود نیست که در مقابل دهان های گُشاد سرمایه داران و حاکمان دولتی که تا خرخره در ثروت مال و منال یعنی خون کارگران و زحمتکشان غرق هستند، در میان این همه خزعبلات این و آن مسئول جهانی، کشوری و محلی، محقق و استاد خود فروش، مفسرجیره بگیر از همین ۱% رادیو و تلویزیونهای موجود و غیره بایستد و خود کارگران و توده های زحمتکش تولید کننده اساسی این همه ثروت و امکانات را مورد خطاب قرار دهد، راه سازمان یافتن شان را نشان دهد و این حقیقت که جز خود کارگران در رأس همه زحمتکشان، نیروی اجتماعی، طبقه ای و قشری، جنبشی و نیروی نامرعی، به نام خرافه خدا موجود نیست، نجات دهنده باشد را ، نشان دهد و موانع این سازمان یافتن را بیان کند. تا کارگران و زحمتکشان سازمان یابند، تا کارگران و زحمکشان با تغییر بنیادی شرایط کنونی یعنی لغو شرایط موجود اجتماعی سرنوشت خود را بدست گیرند و خود و جامعه و کره زمین را از نابودی حتمی نجات دهند. این عامل یا وسیله تغییر چیست؟ که هیچکس جرئت بیان کردنش را ندارد! این انقلاب قهری کمونیستی خود کارگران و زحمتکشان است.

آری، کارگران و زحمتکشان در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری در طول عمر نظام سرمایه داری که از همان ابتدا بر رنج و مرگ آنها بنا یافت (سرمایه داری در چرک و خون انسان متولد شد- کارل مارکس – کاپیتال- جلد اول ۱۸۶۴) نیازمند، یاری رسانی و ایجاد همبستگی های طبقاتی و نه خصوصی و دینی و نژادی و جنسی و بویژه و بویژه انقلاب هستند، انقلاب قهری کمونیستی ای که با زور و جبر و خشونت سازمان یافته همراه است، زیرا خشونت سازمان یافته ی سرمایه داران را نمی توان جز با خشونت سازمان یافته ی کارگران و زحمتکشان درهم کوفت و از آن گذشت ، دولت کنونی را درهم شکسته و با دولت خویش یعنی شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان جانشین کنند، یعنی دولتی نوین که دیگر دولت در شکل معمولی تا کنونی اش در جامعه ی طبقاتی نیست که دولت اقلیت، دولت حفط مالکیت خصوصی عده ای به نام برده دار، فئودال و مالک و امروزه سرمایه دار بوده، این دولت، دولت اکثریت بالاتفاق جامعه و برای لغو مالکیت خصوصی و ایجاد مالکیت اشتراکی و دادن سرنوشت بشر بدست آحاد بشراست که خود هم در آخر پروسه، محو می گردد یعنی غیر لازم شده و زوال می یابد و مانند همه وسایل دیگر، ساخته ی دست و ذهن بشر که نابود شدند و مضمحل گردیدند، به خوابی ابدی می رود.

این آن چیزی است که امروزه لازم و ضروری و حتی فوری تر از هر نیاز آنی یعنی نیاز مرگ و زندگی کارگران و زحمتکشان شده است که متأسفانه از بیان و تشریح تفرعه می روند با این کار حتی کسان و جریاناتی که واقعا در خیال خود، طرفدار کارگران و زحمتکشان هستند نیز، به جریانات طرفدار وضعیت امروز تبدیل می گردند و در نهایت و رادیکال ترین سطح به ضد این رژیم دیکتاتور و قاتل تبدیل می شوند که با اعدام آن ، جا برای یک دولت و رژیم حتی شاید خون ریز تر از این کشتارگر تر و طالم و جبارتراز پیشنیان هستند،باز می نمایند، متأسفانه و با کمال ناباوری، تبدیل می شوند! نگویید و باور نکنید که از اینها بیرحم تر نیستند که ما هم در پیش از سال های ۱۳۵۷ – ۵۶ چنین فکر کردیم که چنین ضعیتی را برایمان سرمایه موجودیت داد!

کارگران و زحمتکشان ( کارگران صنعت و معادن، کارگران خدمات آموزشی و بهداشتی – معلمان و پرستاران – ، کارگران برق و تلفن و راه ، کارگران کشارزی و دامپروری، فرش بافان آقتاب ندیده و با رنگ رخسار زرد و…)، رفقای عزیزم و مخصوصا و مخصوصا کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست که بار اصلی را بر دوش دارید و شانه خالی کردن از زیر آن، یعنی مرگ خود و دیگران، سازمان یابید، به همدیگر یاری رسانید، به همه دیگر در فهم مسایل یاری دهید و بدانید که فقط شما نیروی نجات دهنده ی خود و جامعه خویش و در اساس زمین هستید و نه هیچ مسئول و یا نامسئول بفیوز دیگری. این شما هستید که باید سازمان یابید، متحزب و مسلح شده و انقلاب قهری کمونیستی را به پیروزی رسانید! اقتدار خودتان را بر قرار کنید یعنی شوراهای مسلح خویش را ایجاد کنید و دست سرمایه داران را ببرید! مالکیت شان را خاصه بر ابزار تولید لغو کنید که غصب کرده اند. آری، از غصب کنند گان با زور و جبر غصب کنید!

چاره درد کارگران و زحمتکشان در اساس حزبیت یافتن در حزب کارگران، انقلابی و کمونیست و به پیروزی رساندن انقلاب مساحانه خودشان است!

لنیک بیانیه کانون نویسندگان در رابطه با فاجعه سیل در ایران

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=92326&fbclid=IwAR3OVykho39SVeNF3HXEGhhK08jSv1SFxuA3OoAB44bB4iLysM4OqT8NfnE