روش های دستیابی به دمکراسی در ایران (قسمت اول)

  پژوهشی از کورش عرفانی

korosherfani@yahoo.com

احتمال بروز دمکراسی در ایران چقدر است؟ شانس جامعه ی ایران برای برخورداری از یک نظام مردمسالار که برانتخابات آزاد و قانونسالاری استوار باشد به چه میزان است؟ چنین نظامی نیاز به چه شرایطی دارد؟ چنین نظامی چه ساختار اقتصادی و اجتماعی با خود به همراه خواهد داشت؟

آیا کشور ما در حال حرکت به سوی دمکراسی است و یا از شانس تاریخی استقرار دمکراسی هرچه دورتر می شود؟ آیا باید برای دستیابی به دمکراسی حاکمیت استبدادی را باروش قهر آمیز کنار زد؟ آیا استقرار نهادینه ی دمکراسی نیاز به انتقال مسالمت آمیز از استبداد به دوران بعدی دارد؟ آیا انقلاب و فرایند دمکراتیک با هم در تضاد هستند؟ در یک کلام، از بین روش های دستیابی به دمکراسی در ایران کدام یک مناسب تر است؟

سلسله نوشتاری که از این پس تحت عنوان « روش های دستیابی به دمکراسی در ایران » می آید کار پژوهشی جدید نگارنده است که به این سوالات می پردازد. در این کار به بررسی نظریه ها و واقعیت های بناسازی زیربناهای یک نظام مردم سالار در ایران پرداخته و آن را از منظر جامعه شناسی  و علوم سیاسی  به بحث می کشیم. این کار نمی خواهد تبدیل به یک بحث نظری صرف در این باره شود بلکه مایل است با تمرکز بر روی مواردی مشخص سوالات فوق را مورد کنکاش و پاسخ دهی قرار دهد.

در قسمت نخست به بررسی این خواهیم پرداخت که اصولا فرایند برقراری چیزی به اسم دمکراسی در ایران چگونه است و به چه نوع از دمکراسی می توانیم امید داشته باشیم. از آنجا که موضوع استقرار دمکراسی در کشورهایی مانند ایران، افغانستان و عراق به طو رعمده توسط کشورهای غربی طرح و نظریه پردازی می شود  بد نیست بحث را با این پرسش آغاز کنیم که جدیدترین نظریه پردازی های آکادمیک در مورد استقرار دمکراسی در کشورهای استبداد زده از چه قرار است. به عبارت دیگر، علوم اجتماعی غرب چگونه وضعیت کشورهایی مانند ایران را برای دستیابی به دمکراسی ارزیابی می کنند و این ارزیابی تا چه حد با واقعیت های جامعه شناختی کشورمان و نیز باورهایی که نزد نیروهای تغییرگرا و رادیکال ایران سراغ داریم دوری یا نزدیکی دارند. واقعیت شرایط داخلی جامعه تایید کننده ی کدام گرایش برای استقرار دمکراسی در ایران است؟

شروع این کار پژوهشی  با ترجمه یک مقاله است از دو شخصیت دانشگاهی به نام « رونالد اینگلهارت»[۱] و «کریستیان ولزل[۲]». رونالد اینگلهارت استاد علوم سیاسی در دانشگاه میشیگان  و مدیر «مرکز مطالعاتی ارزش های جهان»[۳] ی باشد.این مرکز[۴]به سان رصد خانه ای تغییرات باورها، هنجارها و ارزش های فرهنگی را در تمامی کشورهای جهان دنبال می کند و گزارش های آن تاثیر بسزایی در تصمیم گیری های استراتژیک کشورهای غربی در مورد جهان سوم دارد. کریستیان ولزل استاد علوم سیاسی دردانشگاه برمن در آلمان است. این دو در سال ۲۰۰۵ کتاب مشترکی با عنوان « نوین سازی، دگرگونی فرهنگی و دمکراسی»[۵] منتشر کرده اند. این کتاب به یک کتاب مرجع در عرصه ی جامعه شناسی توسعه تبدیل شده است. این دو در شماره ی اخیر مجله ی «فورن افرز» [۶]  مقاله ای را منتشر کرده اند با عنوان « چگونه توسعه به دمکراسی راه می یابد – آنچه در باره ی نوین سازی[۷] می دانیم»[۸].  نویسندگان در این مقاله به بررسی این موضوع می پردازند که چرا باید توسعه را نه یک ابزار بلکه مناسب ترین ابزار برای استقرار دمکراسی در کشورهایی مانند ایران بدانیم. ترجمه ی این مقاله را که دیدگاه های جهان غرب برای نوع دمکراسی درجهان سوم است نخست در روایت کامل خویش ارائه داده و سپس به نقد و تحلیل آن خواهیم پرداخت.

 

* *

 

چگونه توسعه به دمکراسی راه می یابد

آنچه درباره ی نوین سازی می دانیم

رونالد اینگلهارت و کریستین ولزل

ترجمه : کورش عرفانی

*

در چند سال اخیر یک پیشروی دمکراتیک جای خود را به یک پسروی دمکراتیک داده است. بین سال های ۱۹۸۵ و ۱۹۹۵ جمعی از کشورها به سمت دمکراسی حرکت کردند و یک نوع رضایت خاطر گسترده را در مورد آینده ی آن سبب شدند. اما اخیرا دمکراسی در بنگلادش، نیجریه، فیلیپین، روسیه، تایلند و ونزوئلا رو به پس رفتن گذاشت و به نظر می رسد دولت بوش نیز در طی تلاش های خود برای استقرار دمکراسی در عراق و افغانستان، این دو کشور را در هرج ومرج فرو برده است. این تحولات، به همراه رشد روزافزون قدرت چین و روسیه، بسیاری از ناظران را به این نتیجه رساند که دمکراسی به نقطه ی اوج خود رسیده  و از این فراتر نخواهد رفت.

این نتیجه گیری خطاست. شرایط خاص جوامع در سراسر جهان حکایت از واقعیتی پیچیده تر دارد. خبر بد این که این غیرواقعی است که فرض کنیم نهادهای دمکراتیک به راحتی می توانند  در هر جایی و در هر زمانی مستقر شوند. با این وجود، چشم انداز دمکراسی هرگز ناامیدانه نیست، دمکراسی به طور احتمال می تواند، از زمانی که برخی شرایط اقتصادی واجتماعی متجمع باشد، پا گرفته و دوام آورد. هنگامی که دولت بوش خواست دمکراسی را در عراق سوار کند ازاین واقعیت غافل شد که بدون تامین امنیت داخلی، نخست، وبدون توجه به شرایط فرهنگی، تلاش هایش نتیجه نخواهد داد. 

خبر خوب این که با این همه، شرایطی که به دمکراسی ره می برد می تواند ظهور کند و ظهور هم می کند؛ بدین معنی که فرایند نوین سازی، براساس شواهد فراوانی که در دست است، به پیشرفت این شرایط یاری می رساند. نوین سازی بیانگر تغییرات اجتماعی است که خود به صنعتی شدن بستگی دارند. زمانی که نوین سازی مستقر شود، تمامی وجوه زندگی را دربرگرفته و با خود تخصصی شدن مشاغل، شهری سازی، ارتقای سطوح آموزشی، افزایش سطح توقعات زندگی و رشد سریع اقتصادی را به همراه می آورد. این یک فرا