تعمق کن! رفیق / شمی صلواتی

تعمق کن! رفیق

٭٭٭

قبل از اینکه نفرت را

همچون خنجر تیز دو لبه

در قلبم فرو کنی!

‌ [تعمق کن! رفیق

به دفتر پر از خاطرات

به گفتار رفاقت که زمانی ارزش بود

به سیگاری که بهم دادی

گفتی بعد از یک چای داغ می چسبد.

اگر دل و دماغی بود!

[تعمق کن! رفیق

من از بی عاطفه ترین انسانها – هم

انتقام نمی گیرم

بهتر از هر کسی

می دانی که من

عاشق عاشق شدنم

و زیبایی ها را دوست دارم]

به حرمت آن لحظه های

باهم بودن

قبل از اینکه دیر شود!

‌ [ تعمق کن! رفیق

مجبورم و به اجبار

بجای نوشتن یک شعر عاشقانه

با توصیفی از لب به لب

که شیرینی زندگی ست

نفرت را به چالش بکشم

٭٭٭

تا جهل و خرافه را

همچون باغبان پیر هرس کنم

چرا که بهار با باران زیباست

چشم با اشکی به یاد رفیق

به یاد آن چای داغ

آن سیگاری که گر گرفتی!

و گفتی بکش

بعد از یک چای داغ می چسبد!

[ تعمق کن! رفیق

صلابت کوه در صبوری و

درخت پیر را از سایه اش !

بایدش! دید

مثل رودخانه که شجاعتش را

در زلالی و رفتن ش عریان عریان است!

قبل از اینکه نفرتت را

همچون جنجر تیز دولب

در قلبم فرو کنی

ازت میخواهم

با کمی فرو تنی!

تعمق کنی! رفیق

قبل ازینکه دیرشود.!

[تعمق کن! رفیق.

‌ شمی صلواتی