اعتصاب عمومی اخیر مردم مریوان یادآور کوچ اعتراضی

صالح سرداری

روزهای ۱۲ تا ۱۶ اسفند ۱۳۸۷ مردم شهر مریوان در یک اعتراض هماهنگ و متحد به رژیم اسلامی که زندگی و معیشت آنها را مورد مخاطره باز هم بیشتر قرار داد، شهر را یکپارچه تعطیل  و به اعتصاب کشاندند. در این روزها مردم مبارز این شهر صفحه ای دیگر از اعتراضات بر حق و برابری طلبانه را به کارنامه خود افزودند.

این اعتصاب بدنبال فشارهای نیروی سرکوبگر رژیم  برای بستن مرزها که به قیمت  بیکاری باز هم بیشتری برای کارگران و زحمتکشان  تمام می شد انجام گرفت.

در گیر شدن  مردم مریوان با رژیم و نیروهایش به قدمت حاکمیت رژیم اسلامی در این رابطه مداوما در جریان بوده و سال ها در این مرز کارگران و زحمتکشانی که بر اثر فشار اقتصادی و بیکاری مجبور بوده اند برای تامین امرار معاش خود و خانواده ها یشان به این کار پر خطر و طاقت فرسا تن دهند و متاسفانه صدها تن از آنان بوسیله نیروهای انتظامی جان باخته و یا زخمی شده اند. موارد زیادی در مقابل این تعرض سرکوبگران ایستاده و با چو ب و سنگ با آنها درگیر شده وآنها را وادار به عقب نشینی کرده اند. این بار یک شهر به مقابله برخواست و توانست تا حدی که در توان و رهبریش بود رژیم را عقب براند.

چرا رژیم میخواست مرز را ببندد؟

  رژیم تصمیم گرفته بود که  تمام نیروی خود را بکار بگیرد تا رفت وآمد درنوارمرزی را زیر کنترل خود بگیرد این مساله از نظر رژیم هدف های سیاسی و اقتصادی داشت کنترل بر مرز برای هر نوع رفت و آمدی و پرونده سازی های مکرر از بسیاری ها که بدلایل مختلف تردد میکنند و باج گیری از مبادله کالا و به انحصار در آوردن معاملات مرزی تا اینکه خیل بیکاران در مرزرا مجبور کند به سیاست بسیج گیری رژیم  تن دهند که وسیعا در منطقه آن را دنبال می کند و بخصوص که  این منطقه برای رژیم از حساسیت خاصی برخوردار است همه اینها دلیل بستن و و یا بشدت تحت کنترل در آوردن مرز بود و بنا به این دلایل هزاران نفر و هزاران خانواده وابسته که کار و زندگیشان که از این طریق ممکن میشد به لشگر بیکاران این شهر و حومه پیوست. نیروهای رژیم در مرز ها به جنایت بیشتری دست میزنند و هر روز اخباری دال بر دستگیری و کشتن و غارت اموال کاسبکاران، مردم را به مبارزه ای وسیع کشاند. اعتراض در همه جا جاری شد. جوانان شهر، بیکاران، کاسبکاران مغازه داران و همه طبقات و اقشار مختلف که هر کدام به نوعی به این مساله در این شهر گره میخوردند به این اعتراض کشانده شدند. همه اینها و کشت و کشتار و غارت مردم زحمتکش و دارای هایشان در کنار کانال های عمیق و عریض در مرز و روستاهای حومه شهر، خشم همه مردم  بر علیه جانیان حاکم و مزدورانشان را بیش از بیش برانگیخت.رژیم با بستن مرز به شاهرگ حیاتی زندگی هزاران انسان حمله کرد و به همین خاطر مردم با تمام توان خود به مقابله برخاستند.

هزاران خانواده  کارگری در این منطقه زندگی شان به این مرز وابسته است. در این منطقه خبری از کارخانه و کارگاه  که ساکنین آن در آن کار کنند نیست. اشتغالی وجود ندارد از بیمه بیکاری خبری نیست. تنها ممر درآمد این هزاران خانواده تن دادن به این کار پر خطر و سخت است که رژیم دست از سرشان بر نمیدارد. این وابستگی افتصادی زندگی مردم به کار کردن در مرز اساسی ترین دلیل این اعتصاب و اعتراضات بود.

شیوه و شکل اعتراضات

اعتراضات اخیر مردم مریوان بسیار دقیق و با نقشه و در چند مرحله به پیش رفت در روزهای اول به مقامات رژیم هشدار دادند و تعدادی ازمغازه ها را بستند و در یک راهپیمایی  در جلو فرمانداری شهر تجمع کرده و تهدید کردند چنانچه به خواست شان توجه نشود کل بازار را می بندند و چون جوابی نگرفتند تمام مغازه ها را بستند. در روز سوم تهدید کردند اگر کماکان رژیم به بستن مرز ادامه دهد فرزندانشان را به مدرسه نمی فرستند و نفرستادند و مدارس تعطیل شد. روز های آخر شهر را تماما به تعطیلی کشاندند. شعارهای یا مرگ یا زندگی ، بیکاری و برسیه تی  کول بر حه قیه تی  که به معنی ( تا بیکاری و گرسنگی هست   کارگرانی که در مرز کار می کنند حق دارند اعتراض کنند) زنده باد آزادی، مرز را باز کنید بچه هایمان گرسنه اند،در تمام روزهای اعتراض در راهپیمایی و تجمعات جلو فرمانداری شعارمردم معترض بود. اعتصاب عمومی به همه خانه های مردم در شهر و روستاهای مریوان کشیده شد. همه شهرهای کردستان و از طریق خبرگزاری ها ایران و دنیا در جریان قرار گرفت. حمایت بسیار وسیعی از اعتصاب مردم بعمل آمد.یک شهر و ده ها هزار نفر از مردم آن رژیم را به زانو در آورده بود. اعتصاب عمومی همه را به عکس العمل واداشت و همه جریانات سیاسی و اجتماعی درگیر بودند.

عکس العمل رژیم به اعتراضات

از همان روز اول اعتصاب، مقامات رژیم وقتی اتحاد و یکپارچگی مردم را دیدند متوجه شدند که به راحتی نمی توانند آنها را سرکوب کنند و به خانه بفرستند. همزمان تمام سرکوبگرانشان را درآماده باش نگه داشته و در تمام  خیابان ها و مراکز اصلی شهر مستقر کرده بودند  و نمایش قدرت می دادند اما سعی کردند با مردم معترض در گیر نشوند زیرا از عاقبت آن در هراس بودند و طبق معمول به وعده و وعید دادن پرداختند. این تحرکات اعتراضی و اعتصاب یکپارچه، شورای تامین شهرستان را وادار کرد که هر روزه جلسه بگیرند و از مقامات استان و وزارت کشور کسب تکلیف بکنند امام جمعه مرتجع و شورای شهر دارودسته های خود را بکار گرفته بودند تا مردم را از ادامه اعتصاب باز دارند. اما مردم کماکان روی خواست خود یعنی باز کردن مرز پافشاری میکردند. گردان های ویژه ضد شورش را از سنندج به مریوان فرستادند تا رعب و وحشت بیشتری ایجاد کنند. از تجمع بیش از ۵ نفر جلوگیری می کردند. تعداد ١٠ نفر از معتمدین شهر را به اطلاعات مریوان برای چا
ره جویی بردند آنها هم همان جواب مردم را به آنها دادند که مرز را باز کنید این مردم حق دارند . 

رژیم تصمیم گرفته بود جواب خود را به خواست مردم  توسط فرماندار در نماز جمعه بدهد اما کسی در نماز جمعه شرکت نکرد و مردم در خیابان های اطراف مسجد جامع به سخنان عوامفریبانه اش گوش دادند، او گفت که  این تصمیم، بستن مرزها توسط دولت اتخاذ شده و ما نمی توانیم آن را عوض  کنیم و…..فقط گفت  پست بازرسی   سروآباد  در مسیر جاده مریوان سنندج را بر میداریم، او  هر چند رسما حاضر نشد اعلام کند که مرز را باز می کنند اما مجبور شده اند به نوعی به خواست مردم گردن نهند و هم اکنون آمد و رفت  و کار کردن در مرز دوباره ادامه پیدا کرده است.

  مبارزه توده ای سنتی جاافتاده 

اشکال بکار گرفته شده در این مبارزات در شهر مریوان، یعنی اعتراضات و اعتصاب عمومی   مسایل تازه ای نبودند. این شکل از مبارزه توده ای ریشه در گذشته دارد، چه آن دورانی که در زمان رژیم پهلوی که دهقانان روستای بیلو و دارسیران  به این شیوه از مبارزه یکپارجه دست زدند و چه در آغاز به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در اعتراض به سرکوبگری اش کوچ شهر را سازمان دادند وشهر خالی از سکنه شد و رژیم را وادار کردند با شورای  شهر مریوان به رهبری رفیق فواد مصطفی سلطانی بنشیند و به خواست مردم کوچ کرده گردن نهد. در این چند سال نیز علیرغم همه سرکوبگری ها و اعدام ها و زندان و شکنجه این شیوه مبارزه مردمی ادامه داشته است. اعتصاب عمومی شهر در خرداد ۸۴ و اعتراض هزاران نفره زنان و مردان این شهر در سال ۸۷ به قتل فرشته نجاتی  در مریوان و شهرک جوجه سازی و کانی دینار و مورد مشابهی در روستای دزلی دید که با تشییع جنازه این زنان قربانی ناموس پرستی و ارتجاع  به شکل راهپیمایی وشعار دادن و سخنرانی کردن و… به این بربریت اعتراض کردند. این سنت را می توان در مراسم ها و تجمعات گوناگون در دفاع از حق کودک در جشن آدم برفی ها و مراسم های ٨مارس ها و نه به اعدام … دید.

در تمام این مبارزات و اعتراضات چه در گذشته و چه اکنون کمونیست ها و آزادیخواهان دخالت ونقش مهمی و گاها تعیین کننده داشته اند. همه این مبارزات ماهیتا در دفاع از آزادی و برابری و حق طلبی بوده است. هرچند ناسیونالیست ها با توجه به امکانات فراوان تبلیعاتی که در احتیار دارند می خواهند این مبارزات را به نفع خود مصادره کنند و از آن همچون همیشه سو استفاده کنند. اما کمونیستها و چپ جامعه و کارگران و مردم مبارز آن جامعه  نقش و دور احزاب و گرایشات سیاسی را دیده و می شناسند و اعتصاب عمومی اخیر از بسیار جهات باید درس و یادآوری مسایل زیادی در امر رهبری، سازماندهی اعتراض و به سرانجام رساندن پیگیرانه خواستها  باشد.در فرصت های دیگری باید جنبه های مختلف این اعتراض و اعتصاب عمومی لازم است مورد ارزیابی های مفصل تر قرار گیرد و رفقا و دوستان دست اندرکار را به این فرامیخوانم.