در سالگرد جانباختن پنج چریک فدائی خلق در جنگل‏ “خی‏پوست” مازندران

شباهنگ راد

بی تردید تاریخ سیاسی – مبارزاتی ایران مملو از روزها و زمان‏های خاطره انگیر، فداکاری کمونیست‏ها، مبارزین و نبردهای نابرابر آنان با رژیم‏های سراپا مسلح و خشن است؛ روزها و زمان‏هایی که فراموش ناشدنی‏اند.

 در حقیقت نمی‏توان تقویم مبارزاتی ایران را ورق زد و در آن از خون و خون‏ریزی فرزندان صدیق خلق و توده‏های ستم‏دیده از جانب حاکمان نیافت. هر روز آنرا می‏توان با ده‏ها و صدها نمونه از جنایت‏کاری‏های زورمداران و قداره‏بندان، به تصویر در آورد. هر روز آن نمایانگر ددمنشی‏های دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان است. طبقات حاکم و از جمله سران رژیم جمهوری اسلامی خاصیت و مزیت‏شان، در به یغما بردن تتمه‏های زندگی توده‏های محروم و ارتکاب جنایات روزانه در حق کمونیست‏ها و مبارزین است. ۴ فروردین ۱۳۶۱ یکی از آن روزهائی‏ست که دستان کثیف رژیم جمهوری اسلامی بخون کمونیست‏ها در جنگل‏های شمال ایران آغشته گردیده است.

در این روز بیش از ۳۰۰ تن از سرکوبگران رژیم جمهوری اسلامی، پنج چریک فدائی خلق را در جنگل‏های "خی‏پوست" مازندران به محاصره‏ی خود در آورده و طی چندین ساعت نبرد نابرابر، سینه‏های‏شانرا با سلاح‏های متفاوت نشانه گرفتند. در چنین روزی بود که جنگل بار دیگر بخون نشست و خلق‏های قهرمان ایران، پنج تن از بهترین فرزندان‏شانرا از دست دادند.

۲۷ سالی‏ست که از جانباختن رفقا محمد حرمتی‏پور، اسد رفیعیان، حسن عطاریان، جواد رجبی و عبدالرسول عابدی می‏گذرد. رفقائی‏که طلیعه‏دار مبارزات ضد امپریالیستی در گوشه‏ای از جامعه‏ی‏ ایران بودند. این رفقا در بغرنج‏ترین شرایط مبارزاتی پا پیش گذاشتند تا آرمان‏های‏شانرا متحقق سازنند. در حقیقت سال‏های ۶۰ و ۶۱، سال‏هایی بود که دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان، سازمان خود را بمنظور سرکوبی هر چه بیشتر جنبش‏های اعتراضی، سر و سامان دادند و هر میدانی را به میدان تعرض خویش تبدیل نمودند. همه جا بوی خون و خون‏ریزی کمونیست‏ها، مبارزین و توده‏ها به مشام می‏رسید؛ همه جا دشمن در صدد کشف و سرکوبی نیروهای انقلابی بود؛ زندان‏ها پُر از فرزندان خلق و به میدان وحشی‏گری‏های شکنجه‏گران و جلادان تبدیل گردیده بود. فضای سیاسی جامعه از مسیر معینی پیروی می‏نمود و اکثریت قریب به اتفاق جریانات کمونیستی در مقابلِ چنین وضعیتی سر تعظیم فرود آوردند. من‏حیث‏المجموع ادعاها با اعمال انقلابی فاصله‏ی بسیار زیادی داشت و سیاست تسلیم و کرنش جایگزین سیاست مقابله و تعرض با ارگان‏های سرکوبگر رژیم گردیده بود. دشمن در جهت تحکیم هر چه بیشتر سلطه‏ی خویش گام بر می‏داشت و در مقابل نیروهای کمونیستی به سیاست "حفظ" خودی روی آورده بودند و راه مقابله با دشمن را در بر افراشتن "پرچم" سازمانی بی عمل تعریف نمودند. در بستر چنین حقایق تلخی بود که چریکهای فدائی خلق (ارتش رهائیبخش خلقهای ایران) با نقد عملی از گذشته‏ی خویش پای به میدان مبارزه گذاشتند و با بر پائی جنگی انقلابی در منطقه‏ای دیگر از جامعه‏ی ایران، دشمنان توده‏های محروم را به مصاف جدی طلبیدند.

به بیانی حقیقی باید اذعان نمود که سال‏های ۶۰ و ۶۱، جنگل‏های شمال ایران جدا از کردستان به میدانی دیگر از فعالیت‏های عملی نیروهای کمونیستی و از جمله چفخا (آرخا) تبدیل گردیده بود. فعالیتی که در پاسخ‏گوئی به نیازمندی‏های عملی جامعه‏ی خفقاق زده بود. در آن سال‏ها شعله‏های جنگ گسترده و مسلحانه‏ی کردستان، بخش‏هایی از شمال ایران را هم فرا گرفته بود و کارگران و زحمت‏کشان شاهد تعرض نیروهای کمونیستی به ارگان‏های سرکوبگر نظام بودند. آن کمونیست‏های عمل‏گرا بر این باور بودند که دشمن با سلاح به میدان آمده است و یگانه پاسخ نیروی معترض به ددمنشی‏های رژیم هم، سلاح‏ست. منطقی که بر گرفته شده از مبارزه‏ی طبقاتی سراسر خشن و بیرحم‏ست. جمهوری اسلامی هم بمثابه‏ی رژیم جنایت و تباهی از همان اوان روی کار آمدن‏اش جنبش‏های اعتراضی را قلع و قمع نمود، کمونیست‏ها و مخالفین را روانه‏ی سیاه‏چال‏های مخوف خود نمود و هزاران نفر از آنانرا از دم تیغ گذراند تا چرخه و گردونه‏ی منفعت‏اش از حرکت باز نایستد. سران حکومت با چنین سیاست سرکوبگرایانه‏ای بمیدان آمده‏اند و به جنگ با مخالفین و کمونیست‏ها برخاستند و در مقابل راهی بغیر از نبرد عملی برای مدافعین راه رهائی و آزادی باقی نگذاشتند. در این میان چریکهای فدائی خلق (ارتش رهائیبخش خلقهای ایران) در چنین روند و مسیری خود را باز تعریف نمودند و با فعالیت ۱۴ ماهه‏ در جنگل‏های شمال ایران، بر وظایف کمونیستی خویش جامه‏ی عمل پوشاندند.

این رفقا در سال ۶۰ بر خلاف فضای حاکم بر جنبش کمونیستی و به دور از سیاست‏های محافظه‏کارانه، راهِ به پیش را انتخاب نمودند و تا آخرین لحظه با دشمنان توده‏های محروم جنگیدند و جان باختند. پنج ستاره‏ی جنگل، گلوله‏های مزدوران را به جان خریدند تا خلق‏شان سر افراز نگه دارند. به عبارتی ۴ فروردین ۱۳۶۱ یادآور چنین روز و یادآور افکار و اعمال کمونیست‏هایی هم‏چون حرمتی‏پورها، رفیعیان‏ها، عطاریان‏ها، رجبی‏ها و عابدی‏هاست. یادآور خاطره‏ی رفقائی‏ست که دست رد بر سیاست‏های تسلیم طلبانه زدند و بمانند بنیانگذاران تئوری نوین انقلاب، بقاء را در تعرض به سرکوبگران نظام امپریالیستی تعریف نمودند.

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد! 
 

۳ فروردین ۱۳۸۸

۲۳ مارس ۲۰۰۹